دریای کویر

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام ....

روبروم ایستاد و زل زد تو صورتم وبا لکنت زبان گفت :ززززززن ن ن ممممممننننن ممییششییی (زن من میشی) وقتی پسرهایی چون مجید این حرف رو به دختری میزنند اونم جلو جمع ..ومعمولا دخترا حس بدی بهشون دست میده وناخوادگاه صورتشون قرمز میشه ولی من هیج حسی پیدا نکردم شاید برا اینکه مجید هرباری که منو میدید این حرف رو تکرار میکرد نگاش کردم زل زده بود به صورتم ...

نگاش با همه بی روحی که داشت انگار پراز حرف بود خندیدم وگفتم : بذار فعلا که زوده ..چندسال دیگه ...بعدشم توکه پسرخوبی نبودی اشاره به مادرش کردم وگفتم : مادرت گفت که داروهات رو نمیخوری ؟ اذیتش میکنی ..توقول داده بودی بچه خوبی باشی ...مجید مظلومانه سرش رو تکون داد وگفت : خووووببب مممییشششمم (خوب میشم ) و با لکنت ادامه داد : تتتتووو زززنن مممنن ششو ممییررمم تتهررااان پپپیییششش اااقققاا ررهههبببررر پپپوووللل مممییگگییررییمم هههمممهه چچچیییززز ممییخخرررییممم (تو زن من شو ، میریم تهران پیش اقا رهبر پول میگیریم  همه چیز میخریم) .........

کمترازدوماه بعد......

دوستم سرک کشید داخل دفتر گفت بیا بریم زود میایم ..دفتر رو سپردم به همکارم از دفتر زدم بیرون ..دوستم گفت : مادرمجید چندروز پیش اومده بود پیشم ..پسرش مریض شده اگه خونه اشون میری بهت بگم مجید مریضه ...رفتم سوپری ومقداری خوراکی وموادغذایی گرفتم ...که دست خالی نرم .......تواتاق بلوکی کنار رختخواب مجید نشستم ..درحالی که کمپوتی رو براش بازمیکردم بهش نگاه کردم که با چهره بیحالی  نگاهم میکرد با اینکه پوست تیره ای داشت ولی مشخص بود که تب شدیدی داره ...گفتم چطوری اقا مجید مگه قرار نبود داروهات رو بخوری ؟

لبخند بی رمقی زد مادرش بجای اون گفت : چندبار بردمش دکتر سوزن زدن ..قرص کپسول دادن خوب نمیشه ..دلش همش درد میکنه ......گفتم : بیا کمپوت بخور خوشمزه است و.....مجید نیم خیزشد ونگاهی به پلاستیک خوراکی ها انداخت وگفت چچچقققددررر(چقدر) ......گفتم خوب دوست داشتی برات گرفم به هرکسی هم دوست داری بدی .....باهمون بیحالی و لکنت زبون گفت : به همه میدم غیراز مش رحیم...........گفتم:چرا؟ ..........باهمون لکنت گفت:مش رحیم ازمشهد اومد با همه دست داد دست منو نگرفت گفت برو اونور دیوونه ..حتی اکبرک فلچ رو دست کشید رو سرش و بوسید دست داد ولی منو دعوا کرد گفت تو دیوونه ای ..برو خونه تون ...

گفتم : اشکال نداره ..مادرت خب تورهم بوس میکنه ..برادرات وخواهرات هم تورو بوس میکنه نازت میکنند دست میدن باهات ....تو باید قرصات رو زود بخوری تادلت (قلبت ) خوب بشه ...یهوبین حرفم اهسته گفت : دل مردا مال زناشونه ..توخوب زن من میشی دل من خوب بشه مال توئه...هنگ کردم موندم چی بهش بگم که خودش با همون لکنت همیشگی ادامه داد: زن من بشی منو بوس میکنی دست رو سرم میکشی ؟

یه لحظه تو ذهنم اومد مجید که عقب افتاده هستش درسته 15-16سال بیشتر نداره ولی ازنظر ذهنی اندازه بچه های 7-8ساله هستش اشکالی نداره دست نوازشی بسرش بکشم و پیشونیش رو بوس کنم ولی با دیدن قطرات ریز عرق روی پیشونی تیره اون واینکه عکس العمل بقیه چی میتونه باشه ...نمیدونم  یه حس خاصی که بهم دست داد بیخیال شدم ....برای اینکه حرف رو عوض کنم ام پی تری م که همراهم بود روشن کردم وگفتم یه اهنگ گوش کن تا با مادرت ما گپ میزنیم هدست رو گذاشت به گوشش وقتی خواستیم بریم مجید درحالی بخواب رفته بود که هدست تو گوشش بود وام پی تری رو تومشتش گرفته بود .....با ووجود اینکه ام پی تری م رو خیلی دوست داشتم نمیدونم چرا بیخیالش شدم ونذاشتم مادرش از دستش دربیاره وبهم بده ....ورفتم .......

سه چهارماه بعد.....

افتاب میخواست غروب کنه رسیدیم به روستاشون ....ازماشین که پیاده شدیم در حالیکه میخندیدم به دوستم گفتم : من اول برم سری به خاطرخواهم بزنم بعدش میام ...دوستم گفت : ببین دریا ...بعداز مکثی ادامه داد: مجید فوت کرده من خواستم بهت بگم ولی یادم رفت ......(مجید روماتیسم قلبی داشت وعلاوه بر عقب موندگیش از بیماری قلبی رنج میبرد..باید عمل میشد وتوفاصله زمانی که مادرش و بهزیستی بدنیال جمع کردن پول عمل اون بودن ..که البته تعدادی خیر پیدا شده بودن که هرکس به اندازه ای که درتوانشون بوده کمک کرده بودن ولی زودتراز وقت عمل بخاطر سرماخوردگی شدید.....مجید تاب نمیاره وفوت میکنه )...دلم خیلی گرفت ..خونه اکبرک فلج  بودم کودکی 5-6ساله که فلج هست که مادرمجید رو دیدم اومد برام یه نایلون اورده بود که سفت چیزی وسط اون پیچیده شده بود :بازش کردم ام پی تری بود پیرزن گفت : ببخشید خرابش کرد روشن نمیشه .....خراب نشده بود باطریش تموم شده .....گفتم خراب نشده باید شارژبشه ...

دیدم اکبرکوچولو نگاهش به ام پی تری هست :گفتم مال توئه هروقت خانم فلانی اومد میدم شارژ رش رو برات بیاره وداشتم درباره کارش بهش توضیح میدادم که اشکام فرو ریخت ..ازگریه من پسرک هم به گریه افتاد : با گریه گفت نمیخوام مال خودت گریه نکن ....بزحمت خودم رو کنترل کردم ..شب شده بود وتومسیر خونه بودیم توتاریکی غروب افتاب و سکوت ماشین من بیصدا اشک میریختم ...

گریه  کردم مثل زنی که شوهرش مرده .........مثل مادری که بچه اش رو ازدست داده...مثل .....مثل..... مثل یه معترض به خدا .......لعنت به من ..به تو ..به همه ما ایرونی ها که حرف میزنیم وعمل نمیکنیم ...به همه ماهایی که از انسانیت حرف زدنش رو بلد هستیم ..........لعنت به من که بهشت جهنم اینقدر برام بزرگ شده که گاهی انسانیت رو میذارم کنار........لعنت به من وهمه ماهایی که وقتی عقب مونده ای رو میبینم با توپ تشر باهاش برخورد میکنیم .....لعنت به من ماهایی که می بینیم این بندگان خدا رو ..ولی لحظه ای درکشون نمیکنیم ...ترحم میکنیم ..غافل ازاینکه اونا هم ادمند وازترحم بیزارن ........

لعنت برمن وماهایی که زورمون میادتو دنیای پاک اونا قاطی بشیم وازاونا برای مسخره کردن و اراجیف گقتن استفاده میکنیم .......لعنت براونایی که این عقب افتاده ها رو دیوونه خطاب میکنند غافل ازاینکه اینا ساده ان و بیگناه ..پاکن پاکترازخیلی ازاین روشنفکرو قلم بدستان  جامعه ما ......... لعنت به ادمایی که تواین جامعه اسلامی فکر میکنن اینا با 30-40هزارتومن بهزیستی و کمیته امداد میتونند خرج دوا ودرمونشون رو بدن .....لعنت بر لحظه هایی که ادمیت رو ازما میگیرن ........کاش دست نوازشی برسرش کشیده بودم ...



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۴۰
دریا

سلام ....

نمیدونم شماها چقد به بوهایی که به دماغتون میرسه یا بقولی به مشامتون میرسه توجه میکنید ..من بوها برام مهم هستند درحقیقت بعضی بوها رو دوست دارم ...هرادمی یه بویی داره ..نه اینکه صرفا بوی بد بده نه ادمها هرکدوم یه بویی دارن مثل اثرانگشت که مال هرکس با دیگری فرق میکنه ..بو هم همینطوره ...البته من دارم نظرخودم رومیگم ازنظرعلمی نمیدونم ...

ولی فکر میکنم که بوی هرادمی (حداقل تا اونجاکه من متوجه شدم ) با دیگری فرق داره برخی ها نمیذارن کسی بوی بدنشون رو بفهمه خودشون روغرق در عطر وادکلن های مختلف میکنند ...برخی ها بوی کارشون رومیگیرند ...بوی روغن سوخته ..یا بوی کاه وعلف ...یا حتی بوی وسایل مدرن ..بوی لاستیک نو ...ونو بودن ...

ولی یه بوهایی هست که یه حس خاصی رو به ادم میده مثل بوی نعنا ...بوی ریحون ..بوی بهارنارنج ..کلا بوی گل وگیاه بوی مهربونی هست دقت کردید برخی ازادمها بوی ریحون میدن .ویه حس خوب روبه ادم منتقل میکنند این ادمها پرازمهربونی هستند من خودم عاشق بوی ریحون ونعنا هستم ...

بوی گلها خوبه ..ولی بنظرمن بوی نعنا و ریحون یه چیز دیگه خود خود بوی مهربونی هست ..تازگی ها متوجه شدم برخی ها بوی اب میدن ...نخندید اب خودش بو نداره ...ولی دفت کنید وقتی کسی حموم بره وکنارش باشید اون حموم رفته ولی شما یه حس خنکی دارید یه حس خوب ..یه حس رها بودن ...اون سردی اب واون لذت اب روتن رومیتونید حس کنید ...

تازگی ها فهمیدم بوی اب وقتی تو تابستون به تن ادم بشینه بوی خوبی هست یه جور بوی رهایی هست بوی سبکی هست ..همونقدر که عاشق بوهای طبیعت هستم ازبوهای بد، هم بدم میاد مثل همه ادمها ..ازبوی عرق بدم میاد بقولی عزیزی که همیشه میگه ادم خودش باس حواسش به بوی بدنش باشه اخه ادم خودش بوی تن خودش روبندرت حس میکنه ولی دیگران راحت میفهمند برا همینه که ادم حتی وقتی که مطمئن هست باس باید خودش روخوشبو کنه ...

خوبه گاهی وقتا به حاشیه های زندگیمون هم نگاه کنیم بوها رو حس کنیم ..یه پیرزن میشناسم افتاب نزده وقتی نمازصبحش رومیخونه تسبیحی برمیداره وکنارخونه اش که اب وجاروکرده یه حصیرپهن میکنه ..چشماش رو میبنده وتودلش ذکرمیکنه ولی دقت میکنه بوها رو توریه هاش میکشه ..مثل توفیلم ها طلوع افتاب رو با خوردن نور افتاب به دس وصورتش حس میکنه ...با گوشاش میشنونه ..حتی رد شدن یه مورچه روحصیر رو حس میکنه ومیشنوه ...

میگه همه چیز بو داره ..حتی افتاب که میخوادسربزنه بوی خاص خودش روداره وشب هم بوی خودش روداره ظهروعصرهم همینطور..اوایل جدی نگرفتم ولی بوی شب رو حس کردم ..بوی افتاب رو ...وعصرها که پرازبوی انتظارهست ...بنظرمن صبح ها بوی امید دارن ...ظهرها بوی کار...عصرها بوی انتظار..وشب ها بوی فکر وسکوت ...

ومن امروز تومغازه عطرفروشی ارزو کردم کاش یه عطری بود که بوی خالص خوبی رو میداد یه عطری که بوی ریحون واب رو باهم داشت یه جور مهربونی همراه با رهایی ....

* برنامه افطاری معلولین طبق هرسال (برای پنجمین سال پیاپی دارم ) اگرزنده باشم وتوفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....

خدایاشکرت ...خداجونم ازت ممنونم برای همه خوبی هات ....خدایا کمکم کن که بتونم ازته دلم وبا نیت  پاک ازت بخشش بخوام برای همه وقت هایی که بودی ومن ندیدمت ...ویا شاید نخواستم ببینمت.......خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۷
دریا

ما ایرونی ها تو دزدی کردن هرکدوم مهارت خاص خودمون روداریم ..اگه نظرمنو بخواید بااطمینان خاطرمیگم ما ایرونی ها دزدهای وافعی و خوبی هستیم ...بطورکلی دزدی یه عمل و یه کار بد تو جامعه ما محسوب میشه .....ولی خود این دزدی و دزد بودن مهمه ...اگه یه پسر 18ساله باشی که با یه اسلحه قلابی بپری تو طلافروشی و دست به دزدی بزنی  کم کمش نصف عمرت رو تو یه چهار دیواری حبسی ؛ ولی اگه زرنگ باشی و شیک پیک باشی و مقام منزلتی داشته باشی دزدی کردنت  توچشم نمیاد مثل همین دزدی های میلیونی ومیلیاردی دولت فخیمه قبلی که این روزا صداهاش داره بیشترمیشه ....الیته دولت فعلی رومعلوم نیست چیکارمیکنند شایداگه قبلی ها چیزی رومیذاشتن اینابدترازاونامیشدن ...

بدبختی جامعه خودمون هم اینکه که ما ایرونیها نمی دونم از کی ولی عادت کردیم به دزدی ..... یه جوری این دزدی بخصوص تو این ده سال اخیر بیشتر رخنه کرده تو زندگیمون و کارامون ........دزدی در کار ..در وقت .. حتی در انسانیت .........حالا دزدی ازمال، اموال و نقدینگی شده یه مسئله طبیعی بهونه اش هم شده  فشاراقتصادی و بی پولی حاکم بر جامعه .....باید قبول کرد این فشار اونقدر زیاد شده که برخی طماع کار تر میشن ومیلیاردی میدزدن و برخی اینقدر محتاج وگرفتار میشن که شبونه میزنند به اغل ها و شیر گاوها رو میدوشن  و میبرن .........تعجب نکنید اینم یه دزدی هستش که از مرحمتی مدیریت صحیح جامعه توهشت سال گذشته باب شده بود الان گاونیست اونایی هم که دارند حسابی قفل زنجیرش کردند  .....

اونی که ریس اصلیه از سروته بودجه میزنه ....پیمونکاره از سروته فاکتورها میزنه ..کارمنده از سروته وقت وکارمیزنه کارگره ، از سر وته کار میزنه ..واین پروسه همچنان ادامه داره .......وماها ..ادمای عادی وبظاهر معمولی این جامعه هرکدوممون از سر وته چیزی میدزدیم ..از وقتمون ..از ادم بودنمون ..از انسانیتمون .......

خیلی وقته که  شرم  دزدی از بین رفته ...خیلی وقته دیگه به دزدی ها با نگاه دیگه ای نگاه نمی کنند یعنی اینقدر تکرار شده تو جامعه مون دیگه واسه همه عادی شده . و انگاری عادت کردن به دیدن و شنیدن دزدی های کوچک و بزرگی که هرروز امارشون بیشترمیشه کافیه چشمامون رو باز کنیم و کمی نگاه کنیم .....وقتی که الکی تلف میکنیم و شادی که با اون وقت می تونستیم برا خونواده مون ببریم رو هدر دادیم این میشه یه دزدی ........

لازم نیست وقتی که اسم دزدی میاد ذهنمون بطرف پول ..طلا و.....بره ..کافیه یه نگاه به اطرافمون کنیم دزدی های زیادی اطرافمون رخ میده که خیلی از اوقات خودمون هم مقصیریم .....لازمه که گاهی بخودمون و ادمهای اطرافمون اجازه بدیم که صادقانه رفتار کنند تا دزدی هایی که خیلی اروم و بیصدا رخ میده برطرف بشه وگرنه به مرور زمان همین دزدی های بظاهر کوچک معنوی و روحی ..یادگارهای تلخی رو برخاطراتمون و روح روانمون بجا میذاره .........

ماها با حرصی که برای زندگی  مادی میزنیم ازخودمون دزدی میکنیم ..ازخنده هایی که ازخودمون دریغ میکنیم ..ازمهربونی هایی که بهشون پشت میکنیم ...از تنبلی هامون ...از لذت بردن هامون ...وقتی که خودمون رومحروم میکنیم ..یعنی از خودمون لذتهای زندگیمون رو دزدی میکنیم برای هوس های گذرا ..برای چشم همچشمی ..برای پول وقدرت ..برای  اسم وشهرت ....

کافیه چن لحظه باخودمون خلوت کنیم می بینیم که تو زمان های مختلف عمرمون؛ چقد حس های خوب رو ازخودمون گرفتیم درحقیقت خودمون رو ازخودمون دزدیدیم ...دزدیدن مال وپول نیست ..دزدیدن یعنی ندیدن ارامشی که حقته ..و برای شهرت ..قدرت ...وپول ازش میگذریم ...ارامش روازخودمون می دزدیم ...

* برنامه افطاری معلولین طبق هرسال (برای پنجمین سال پیاپی دارم ) اگرزنده باشم وتوفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....

خدایاشکرت ...خداجونم ازت ممنونم برای همه خوبی هات ....خدایا کمکم کن که بتونم ازته دلم وبا نیت  پاک ازت بخشش بخوام برای همه وقت هایی که بودی ومن ندیدمت ...ویا شاید نخواستم ببینمت.......خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۲
دریا

ازظهر توذهنم بودکه درباره امروزم بنویسم من امروز کاندید بودم ؛کاندید بودم نه برای مجلس ونه برای سمت وعنوان ..کاندیدبودم که خودم رومحک بزنم و ببینم چقدر قوی هستم ...صنف کاری شغلی ما امروز انتخابات امورصنفی خودش روداشت ومن کاندید شدم (ههههه اگه نامزدفردی نشدم اینجا نامزد رای گیری شدم ههههه)  من با تنی ازهمکارام بقولی ائتلافی داشتیم برای یکسان بودن ویکدل بودن ...

نزدیک 3هفته هرروز حرفها داشتیم وبحث ها ...ومطمئن بودیم که رای همه مون تویک راستا ویک اندازه  هست ومثل هم هستیم ولی امروز وقتی که رای ها رواعلام کردند تفاوت رای هامون زیادبود درسته که گروهمون موفق شد ونتیجه دلخواه بدست اومد ولی ازنظر فردی غیرازفرد اول دیگه کسی راضی نبود چرا که نتایج یک دردداشت درد عدم صداقت ...وقتی که حرف از یکسان بودن میزدیم وقول داده بودیم یکی باشیم ولی یکیمون خلاف حرف وقول رو عمل کردواین  یعنی باوراینکه ما ایرونی ها هرجای دنیا که باشیم بازهم درذاتمون یک پلیدی هست بقول دوستی یک خبیثی ذاتی داریم ..باید بهرنحوی که شده خودمون رو برتربدونیم ....

رای اول یا دوم برای من مهم نبود چراکه هدف اصلی من بودن درگروه بود که درهرصورت امکان پذیرمیشد ولی اینکه وقتی مطمئنی؛  همه مثل خودت ساده ویگرنگ هستند وبرعکسش رومتوجه بشی درداورهست ...درنظربقیه این یه روال عادی ومعمولی هست توجامعه ما سیاست درهمه چیزدخیل هست ولی من حس میکنم یک توهین به شعورم به صداقتم کردند وهضمش برام سخته ...درسته که گذر زمان حلش میکنه ولی تا بگذره زمان میبره....

حالا ذهنم ناراحت بود توهین به شعور ، توهین به صداقتم برای من هضمش سخت هست بعدفکرکردم من چن باروقتی که واردمیدون کارزارشدم ازاین توهین ها بهم کردند ؟ باورتون میشه خیلی مرتبه شده که تعدادش ازدستم دررفته ...ولی باعث نشده که من کم بیارم برعکس منو قوی ترکرده ...توجامعه ای که مردانش برای رسیدن به مال وقدرت وشهرت همه چیزرو قربانی میکنند هم اینکه من زنانه ایستادم وهمه توهین ها واهانت ها روباگذشت زمان ردکردم وهستم وازپا ننشستم  بازهم یعنی من میتونم به جلو برم ...

عزیزی بهم گفت رسم جامعه ایرانی همینه که صداقت درکارشون ندارند درهرکاری سعی میکنند سرهمدیگه روکلاه بذارن وبنوعی برتری خودشون رو نشون بدند توبه این چیزا کاری نداشته باش بخودت نگاه کن که درعمل چقدرنسبت به افرادی که ادعای زرنگی میکنند بهترعمل میکنی یا بدتر؟...راستش وقتی نقبی به گذشته و  کارهام میزنم میبینم (حمل برخودستایی نذارید) من قوی ترازاونها هستم چراکه خودم هستم واگرجلو پیش میرم درکارهام با صداقت وجودی ام هست ...واینکه خودت باشی  ارامشی داره بی نظیر ...ومن باید بگم خداروشکر که من هستم فوی تر ومحکم ترازهمیشه ....(البته قوی بودنم رو بنابرچاخالو بودنم نذاریدهههههههه)

درسته گاهی کم میارم ..قاط میزنم ..بداخلاق میشم ..غرمیزنم ...ولی من خودمم ...باهمه خوبی وبدی هام ...باهمه زشتی وزیبایی هام ...من خودمم ....وبه خود بودنم ...به صداقت کاری ام ....به اعتمادی که خیانت نکردم   وحتی به تمام توهین ها احترام میذارم ...چراکه من  قوی هستم ....(دوستان قدیمی میدونند من مینویسم تاذهنم خالی بشه  واین نوشته هام دلیلی برتخریب کسی نیست لطفا برخی ها باچشمای من نگاه کنند لطفا)

عضوصنف شغلی ام شدن بنظرخودم تبریک نداره تبریک اصلی روچن وقت دیگه باس بهم بگید ..(به وقتش میگم ) ...این پست چون درباره امروزم هست ومیدونم  دوستان مختلفی نوشته هام رومیخونند لازم میدونم یه تشکروخسته نباشید صمیمانه کنم ازدوست سیب زمینی کارم ...که همه غرهاوبداخلاقی های منو باخنده جواب میده ....

ادمهای خوب توزندگی من زیادهستند همینطورادمهای خبیث ..مثل هرادم دیگه ای...وچقدمزه داره وقتی سرگرم کارهستی  گوشیت زنگ بخوره وازاون طرف خط صدایی بگه دریایی منویادته ..من خواننده وبلاگتم ..فلانی ام ....وتعریف کنه که  همشهری منو دیده وازش خواهش کرده که دفعه بعدازروتابلوشماره منو بنویسه وبراش بقرسته ..ادمهای خوب همیشه توذهنمون جادارند وتوقلبمون ..شایدخیلی ازدوستان مجازی هرگزهمدیگه روازنزدیک نبینیم ولی محبتی خالصانه وموندگارتودلهامون تااخرعمرهست

برنامه افطاری معلولین طبق هرسال (برای پنجمین سال پیاپی دارم ) اگرزنده باشم وتوفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....

خدایاشکرت ...خداجونم ازت ممنونم برای همه خوبی هات ....خدایا کمکم کن که بتونم ازته دلم وبا نیت  پاک ازت بخشش بخوام برای همه وقت هایی که بودی ومن ندیدمت ...ویا شاید نخواستم ببینمت.......خدایا شکرت ....

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۲۳:۳۶
دریا
توجامعه اسلامی ما حرف از مسائل کمر به پایین و پایین تنه بنوعی گذشتن از خط قرمزها و وارد شدن یه یه محدوده جرم  هستش  این پست میخوام اشاره ای کنم به یکی از مشکلاتی ج .نسی که تو مناطق محروم کشور بحثش هست ولی ........

پیرزن هربار که می اومد وحشتناک بدنش بوی کود حیوونی میداد بحدی که هردفعه با اخم وتخم کارش رو راه مینداختم  بنده خدا هردفعه هم که می اومد با محبت تموم دستش رو دراز میکرد و سلام میکرد هرچندسعی میکردم زود کارش رو انجام بدم که بره ولی گاهی نمیشد سایت کند بود ویا دیگران اعتراض میکردن ... از بوی بدنش کلافه میشدم ..

تا اینکه روزی وقت ظهر اخر وقت بود که اومد خسته و با چهره ای درهم ..چندنفری دیگه هم بودن وبحث سر قیمت گاو بود که مرد مسنی تعریف میکرد : گاوش رو فروخته 700هزارتومن واظهار داشت ارزون فروخته و........پیرزن گوش میکرد وچهره اش  بیشتر درهم میرفت که همون مرد ازش سئوال کرد : چیکار کردی مش زینب ..گوساله ات رو ول کردی ؟ ....

زن با ناراحتی سرش رو تکون داد وگفت چیکارش میکردم 12000هزارتومن کرایه ماشین دادم تا بردمش ........ولش کردم .....

زن نزدیکم بود گفتم چرا ولش کردین ؟ پیرزن سری تکون داد وگفت : یه گوساله نر داشتم چندماه بیشترش نبود که نصف شبی چند تا ازهمین جوونک ها مست می کنند اومدن وبهش تجاوز میکنن ..کسی خونه نبود ........

اینبارکه گاوم زایید همش مراقبش بودم 17شب  چندمتر اونطرف تراز گاو می خوابیدم که مبادا کسی بیاد اذیت گوساله ام کنه ..گوساله ام ماده بود چندوقت پیش رفتم خونه .......وسط ظهر گرفته بودنش و بهش تجاوز کرده بودن ..تا رسیدیم در رفتند ...خب حرومی شد بردم ولش کردم تو صحرا تا شغال ها بخورنش  خوب نیست و............

اون روز  واقعا ناراحت شدم ..چرا که سرمایه اون پیرزن همون گاوها و باغ کوچیکش هست با گرونی گازوئیل اکثر درخت هاش رو خشک کرده فقط مقداری نخل براش مونده و گوساله هاش هم که اینجوری ......

توذهنم واقعا سئوال پیش اومد مسبب این نوع بزهکاری تو جامعه اسلامیمون کیه ؟ نوع تربیت اون شخص ؟ قراردادن اینهمه خط قرمز و عدم اگاهیهای لازم در مورد اموش مسائل ج نسی وغریزی افراد ؟.....

فردی وقتی این موضوع رو شنید به شوخی گفت : خاک توسر اونی که به گوساله رحم نکرده ..یخورده پول خرج میکرد حالش رو می برد لازم نبود حیوونی رو به کشتن بده ....

تو جامعه مون اینقدر دراین گونه موارد خط قرمز ..ومحدوده ممنوع  قرار دادن و حرف زدن و گفتن ازاین مسائل موجب شده که مجرم وگناهگارشناخته بشی ...ولی براستی سکوت و ندادن آگاهیهای لازم به جوانان و مردم تا کی ؟

این عدم آموزش خودش موجب بروز اینچنین حوادثی و فسادهای اخلاقی درسطح جامعه شده و البته این پرهیزها و نگفتن ها همون حریص بودن  به گونه مسائل رو افزایش میده ......

این حرف نزدن ها و سکوت کردن دراینگونه مسائل موجب شده که حتی درمراکز اموزشی چون مدرسه و دانشگاه بازهم خیلی سریع ومختصر  ازاین مسائل بگذرن ..غافل ازاینکه یکی از علل های تکامل و رشد یک جامعه به عدم مشکلات اخلاقی و جن.سی اون جامعه بستگی داره ......

البته باگذشت زمان خیلی ازافراد اظهارمیکنند که نوجوان باوجود داشتن اینترنت .ماهواره .فیلم وسی دی خودش همه اینها رو یاد میگیره ولی یادگرفتن یک نوجوان ازمشکلات اینچنینی جامعه کم میکنه ؟

اموزش وطریق مهار نیازهای جسمانی و کنترل غرایز بایدبصورت علمی و منطقی باشه که ازمشکلات جن.سی و این چنینی جامعه کم کنه ...

حرف نزدن ...پنهان کردن ...دلیل بر شرم  و حیا داشتن نیست ..عدم اگاهی و عدم برخورد صحیح با اینگونه مسائل بیشتر وبیشتر زمینه بزهکاری افراد رو دراین زمینه فراهم میکنه ....ازنمونه های اون بالارفتن امار زنان خیابانی درجامعه و کمترشدن سن اینگونه زنان که اکنون به 10سالگی درجامعه مون رسیده ، فروپاشی خونواده ها ..لطمه وارد شدن به روح وروان کودکان ، امنیت نداشتن زنان در جامعه ..و.............

   ما وجامعه ما برخلاف اونچه که دینمون گفته از حرف زدن وارائه راهکارهای مناسب در این زمینه فرار می کنیم ولی واقعا چرا نباید درباره اش حرف بزنیم چرا نباید اموزش بدیم ؟ چون پرده حیا دریده میشه ؟ چون انوقت میشیم بی حیا  وبی چشم رو ؟

من اطلاعات دینی زیادی ندارم  دلم میخواد کسایی که اطلاعات دقیق تری دارن بگن چرا اون گوساله حرومی نامیده میشه ؟ یعنی حق حیات نداره ؟ و چرا شیر یا گوشت اون حیوون قابل استفاده نیست ؟ درسته تصورش مشمئزه کننده هست ولی میخوام دلایلش رو بدونم کامل .....

میگن امارها نشون میده پولی که یک زن خیابونی  یا همون فاحشه توجامعه اسلامی ما میگیره از 10هزارتومن تا 200هزارتومنه یعنی نرخش از قیمت یک گوساله هم کمتره ؟

 

* برنامه افطاری معلولین طبق هرسال (برای پنجمین سال پیاپی دارم ) اگرزنده باشم وتوفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....

(این هفته دوتاکارمهم درپیش رودارم دعاکنید نتیجه کارم اونطورباشه که ارزومه براتون مینویسم ودلم میخوادهمه دوستانی که ازطریق فیس نما وبوک وواتساپ وایبرلاین وتلگرام نوشته هام رومیخونن نظرشون رو درموردنوشته هام بگن باتشکرازهمکاری شما )

خدایاشکرت ...خداجونم ازت ممنونم برای همه خوبی هات ....خدایا کمکم کن که بتونم ازته دلم وبا نیت  پاک ازت بخشش بخوام برای همه وقت هایی که بودی ومن ندیدمت ...ویا شاید نخواستم ببینمت.......خدایا شکرت ....


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/372281_223.jpg



۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۲:۱۸
دریا

هرکاری که میکنم نسبت به خیلی چیزا ...بیخیال بشم وبگم به من چه ..مملکتمون داغونه باشه به من وماها ربطی نداره نمیشه ..اصولا تو تن هرایرونی یه رگی هست که رگ روشنفکری و تزدادن هست فرقی نداره کارمندباشی یا کارگر...تحصیلکرده باشی یابیسواد ..خلاصه هرچی باشی باس نظر خودت روبگی توهمه زمینه ها خصوصا مسائلی که ملی وکشوری هستند ..

ازگرونی ...داعش ..قتل ..اختلاس که بگذریم حتی درمورد خوب وبدبودن سیاست های کشورهای دیگه هم نقد ونظر داریم وکلی هم افه داریم که حرف ما صحیح تره ..چرا چون یابلدیم بهترگپ بزنیم یااینکه دوتا روزنامه بیشترخوندیم ...حالا برخی پز تحصیلاتشون رومیزنند ..این مقدمه چینی روکردم که بخوام گپ بزنم ازرفتارهای ضداجتماعی ما ایرونی ها ..که فقط شعار میدیم چیزی بعنوان فرهنگ واجتماعی بودن رو درسطح ملی بلد نیستیم ولی تا دلتون بخواد حرف وحدیثش روداریم ...

درجریان مسابقه والیبال که هستید اون موقعی که ایرانی ها رفتن امریکا توزمین حریف باختن کسی نه حرفی زد ونه اونا توهینی بهمون کردند وشعورمون رومسخره نکردند اما ماها یه هفته میزبان اونابودیم  مسابقه روبردیم  ولی چقده توهین بهشون کردیم ..که خدا میدونه ...

تودنیا کشورما رویه کشورخونخواروجنگ طلب میدونن ...یه کشوراب زیرکاه ...که دنباله بین مردم دنیا فاصله بندازه ...خودماایرونی ها میدونیم همچین چیزی نیست ولی بااینکه بایدبارفتاروکارهامون نشون بدیم اینجوری نیستم برعکسش روعمل میکنیم ..توهمین بازی امریکایی ها ...اونابه احترام روزه داران ایرانی تا قبل ازاذان مغرب اب نخوردن ..ولی ماها اول اینکه رسم ادب ورزشی روبجا نیاوردیم و سرود ملی اوناروپحش نکردیم (یه ضرغامی داشتیم ریس صدا وسیما که خدای مطلق بی عدالتی بود رفت ویه سرفرازاومدکه دستای ضرغامی روازپشت بسته )...درهرکجای دنیا ایران توهرزمینه ای که مسابقه ورزشی داشته اون کشور ورسانه های اون کشور سرودایران روپخش کردند وبهمون احترام گذاشتند ولی ماها کوچکترین ادب ورزشی رورعایت نکردیم ..

تازه امریکایی ها شانس اوردند که سرود امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تورو پخش نکردیم ....والا بقرعان ....مهمترازهمه شعارمیدیم ما بامردم امریکا مشکلی نداریم  ما باسیاست امریکا مشکل داریم وخودمون سیاست روقاطی ورزشمون میکنیم ..کلی هم ادعا داریم ...

ماکشوری هستیم با مردمی جوان ..نیازداریم خودمون رو به همه دنیا معرفی کنیم بعنوان مردمی صلح طلب ومهمون نواز..نه اینکه وقتی گروهی ازجوونهای یک کشوردیگه واردجامعه امون میشن بهشون بی احترامی کنیم ودلواپس باشیم وای جمهوری اسلامی مون خدشه دار نشه ....رعایت نکات کوچیک فرهنگی اجتماعی باعث میشه پای توریستها به کشوربازبشه وبتونیم حرفی داشته باشیم برای معرفی فرهنگ وتمدن چندین هزارساله کشورمون ....

حالاکه بازی تموم شده یه عده که تا وقتی جیباشون پربود دلواپس اختلاس هاورشوه ها ومیزصندلی هاشون بودند حالا براما دلواپس میشن زنها چرا رفتن والیبال رونگاه کردند؟ پروپاچه لخت ورزشکارا رودیدن ؟..معصیت کردن وگناه کردند ...بدترازاونا یه عده دیگه میرن تو صفحات اجتماعی والیبالست های امریکای طلب ازدواج ودوستی میکنند ....یه اشفته بازاری داریم تواین مملکت که خدا میدونه وبس ....ولی ..ولی تا دلتون بخواد حرف داریم ..هرکدوممون مسایل رونقدمیکنیم تازه کلی هم پز روشنفکریمون رو میدیم ...

* برنامه افطاری معلولین طبق هرسال (برای پنجمین سال پیاپی دارم ) اگرزنده باشم وتوفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....

خدایاشکرت ...خداجونم ازت ممنونم برای همه خوبی هات ....خدایا کمکم کن که بتونم ازته دلم وبا نیت  پاک ازت بخشش بخوام برای همه وقت هایی که بودی ومن ندیدمت ...ویا شاید نخواستم ببینمت.......خدایا شکرت ....

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۱
دریا

شیخ ما خودش پامنبر گفت : ادم باید روزه بگیره خدا ادمهایی که روزه میگیرن دوست داره ...گفت اگه روزه نگیرن باید خیلی پول بدن تا خدا اونا رو جهنم نبره ........شیخ ما به من گفت تو مریض خدا هستی نمیخواد روزه بگیری ولی یواشکی خوراک بخور  جلو اونایی که روزه هستن خوراک نخور .......

من دلم میخواد روزه بگیرم ولی همش گشنه ام میشه ... اون روز همین چندتا پیرزن اومدن پیش ننه ام ..ازاتاق بیرون نرفتن من نمیتونستم نون ماست بخورم اخه اونا روزه بودن ....اینقد گشنه شدم ..یه قرص نون با یه کاسه ماست خوردم .......

شیخ ما میگه : ماه رمضون خدا ادمها رو مهمون میکنه خدا مارو مهمون نکرده ما همیشه ماست میخوریم خدا همه چیز داره پس چرا همش به ما ماست میده  ........ ننه من میگه شب قدر که بیاد تومسجد حواری (نوعی غذا گوشت با برنج همون دمپختک) میدن ...برام حواری میگیره ودیگه اون شب نون ماست نمیخوریم ......اخه مهمون  خداییم ......

محمود حرف میزد ،من ومریم خیره به اون بودیم مادرش پیرزن بیماری هست که گوشه خونه افتاده ..میگم چرا روزه گرفتی با این حالت نمیخواد روزه بگیری....پیرزن چیزی نمیگه ؛ میدونیم که غذاشون شیر ونونه ..شیر گاو ..گاوی که تنها سرمایه زندگیشونه .....پیرزن از شدت گرسنگی حتی نمیتونه نمازش رو بخونه نشسته با حال زار نماز میخونه ؛میگه: بخوام بلند شم سرگیجه میگیرم ...

مریم بهم اشاره میکنه توکیفت پول هست ؟ سرتکون  میدم اره .مریم  کیف منو وخودش رو دوتا یکی میکنه وغیبش میزنه ......کمترازیه ساعت بعد مریم میاد با دستهایی پراز وسیله مرغی یخی ...چندکیلو برنج ..دوسه کیلو سیب زمینی ..دوتا نوشابه خانواده ..و....میگم چرا دیر کردی ؟ میگه رفتم روستای بغلی ..اینجا نون نبود و.....

میگم وسایل رو بذاریم خودشون درست کنند..مریم میگه :یعنی بازم ظهری محمود نون ماست بخوره اونم  ماستی که ترش شده و داره میشه دوغ ترش......میگم پس زودتر؛ قبل ازاذان برگردیم که روزه خودمون باطل نشه و......

با کمک مریم سفره رو پهن میکنم ...عطر برنج و بوی مرغ سرخ شده توفضا پیچیده ...محمود میگه خدا کورمون میکنه میبره جهنم ..همه روزه ان ظهر غذا درست کردین .وای وای .....

هوا بشدت گرمه تو اتاق گلی محموداینا با وزش باد پنکه که به چوبهای سقف اویزون شده و پرسر صدا میچرخه باد گرمی گاهی به تنمون میشینه ... محمود دوباره میگه : خوب نیست رمضونه ..خدا میبرتمون جهنم ...ادم نباید روزه اش رو بخوره ...مریم میگه : محمودجان نشنیدی شیخ کفت کسی که از خونه اش دور بشه میشه مسافره وروزه اش قبول نیست ..

....وچشمکی حواله من کرد وگفت : یه جا به نفع خودمون کار کردن ...میگم :میشه بریم ها ..تا روزه مون باطل نشده ........یه لحظه با تغیر بهم گفت : عمرا ..اگه گناه هم باشه میخوام روزه ام رو بخورم  اونم با این واشاره به محود عقب مونده ی 33ساله کرد .........با ناامیدی نگاه به ساعت میکنم ...نیم ساعت به اذان مونده و دوساعت طول میکشه که ما برسیم به شهر.........

محمود تا سفره رو دید جیغ کوتاهی کشید وگفت :هیییییییییییییییییی چقدر خوراک .....حالا اینهمه؛ خوراک برنج سفید بود با مرغ سرخ شده و سیب زمینی سرخ شده ...همین ........مریم گفت :  تو مهمون خدایی ؛خدا خودش به من گفت برو واسه محمود یه غذای خوشمزه درست کن...

سرسفره منم ..مریم ..محمود..زهرا خواهرزاده 4ساله محمود ..پدر70چندساله اش ..مادرش..خواهر باردارش ..داماد معتادشون...تو سفره نمک داخل نعلبکی ریخته شده ... مرغ داخل ماهیتابه معدنی ...دو سه تا لیوان شیشه ای ایرانی با چندتا لیوان معدنی...دیس های ملامین رنگ پریده و لب پریده و........

انگار نه انگار که ماه رمضونه همه دور سفره بودیم به تک تک صورتهاشون نگاه کردم تو صورتشون نگاهی حاکم بر دلخوری یا ترس از رمضون نبود ...راست گفتن گرسنگی که بیاد دین میره ..البته شاید این حرف باشه اینجا ..ولی وقتی محمود رو میدیدم که با دهن پر حرف میزنه و ابراز خوشحالی میکنه وقتی مادرپیرش با چشمای بیفروغش دست رو نون گذاشت وگفت : به همین نمک قسم نزدیک دوماهه فقط نون و ماست ترش خوردیم ...وقتی پدرپیرش با قدرشناسی ومهرپدرانه نگاهمون میکنه ...وقتی خواهر باردارش با عشق به بچه اش غذا میداد و میخورد برای بچه داخل شکمش (میگفت خودم روزه ام بچه ام گشنه است)... مریم برای خودش کمی غذا کشید وبهم گفت ..اگه قبل ازاذون میرسیدیم شهر که روزه مون باطل نبود ولی نشد بریم دو ساعت نیم راهه تا برسیم شهر مون...خود مراجع گفتن حکم مسافر رو داریم باید قضا رو بجا بیاری حالا پس بخور....تیکه سیب زمینی سرخ شده ای برداشتم ..هم ترس داشتم وهم نمیدونم یه حس غریب .........

محمود درحالی که غذا میخورد و دانه های جویده ونجویده برنج از دهنش بیرون می ریخت میگفت : شیخ اگه بیاد دعوامون میکنه میریم جهنم و.....چقدر دلم میخواست شیخ رو میدیدم ....

شیخی که عصر  یه روز ماه رمضون تو مسجد وقتی کلاس قران برای خواهرها برگزار میکنه محمود که اونجا رفته بوده دچار غش میشه محمود صرع داره وبخودش میلرزه می لرزه ..زنها تا طرفش میدوند شیخ دادمیزنه خانمها نامحرمه برین چندنفر مرد رو صدا بزنید بیاد ...تا مردی بیاد خواهر محمود دست خودش رو لای دندونای محمود میزاره و قالی مسجد اغشته میشه به خون واستفراغ......محمودرو که میبرند شیخ به خواهر محمودمیگه : خواهر مسجد باید پاک ومطهر باشه شب که مردم میان برای نماز خوب نیست روی قالی نجس نماز بخونند و خواهر باردار محمود در ظهرگرم قالی مسجد رو میکشه بیرون ..ومیشوره اونم زیر افتاب گرم تابستون با دهن روزه ...

خواهر محمود دیگه مسجد نمیره .......کاش شیخ رو میدیدم  بهش میگفتم مسلمانی به نماز وروزه نیست ..میشه مسلمون بود وروزه نشد ولی هزار گره بسته رو باز کرد ...میشه روزه نبود ...چه فایده روزه باشی ودروغ بگی ..روزه باشی وشب به شب شکم خودت رو انباشته کنی از هزار خوردنی حلال وغیر حلال .....میشه روزه نبود ومسلمانی کرد .....با روزه بودن بهشت و جهنم ادما تعیین نمیشه .......میشه روزه نبود ولی ادم بود ..توکه نمیتونی خودت رو کنترل کنی ..نمیتونی نخوری ...نمیتونی تحمل کنی ...خب روزه نباش ولی ادم باش ..انسان باش......

محمود رو نگاه میکردم وحرفهام با شیخ تو ذهنم می اومدن که محمود دونه های برنج ریخته شده رو زمین روهم خواست بخوره که داد مریم دراومد اونا رو نخور محمود ...ومحمود بعداز غذا با اون دونه های برنج  بیرون رفت ...سرکی کشیدم بیرون محمود دونه های برنج رو کنار سوراخی ریز پای دیوار خونه ریخت ووقتی چشمش بهم افتاد گفت : نهار مورچه ها رو اوردم اوناهم روزه نیستن ....بعد باحالتی متفکرانه ازم پرسید مورچه ها نوشابه هم میخورن ؟.......
نوشته شده توسط دریا در وبلاگ گپ دل .چهارشنبه چهارم مرداد1391

سری به نوشته های قبلیم زدم یاداورخاطرات گذشته ...متناسب بااین ماه دیدم بنظرم اومدخوبه که بزارمش چراکه هنوزاین واقعیت های زندگی درجامعه ما هست ....

برنامه افطاری معلولین طبق هرسال (برای پنجمین سال پیاپی دارم ) اگرزنده باشم وتوفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....

خدایاشکرت ...خداجونم ازت ممنونم برای همه خوبی هات ....خدایا کمکم کن که بتونم ازته دلم وبا نیت  پاک ازت بخشش بخوام برای همه وقت هایی که بودی ومن ندیدمت ...ویا شاید نخواستم ببینمت.......خدایا شکرت ....


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۸
دریا