دریای کویر

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

پسرجوونی سال اولی هست که کنکور داده باپیرمردی وارد شد نشست به انتظارتاکه نوبتش شد دفترزیادشلوغ نبود دوسه نفردیگه بودن که دوستم هم اومدبرای انتخاب رشته خواهرش ..کدهای انتخاب رشته پسر روکه زدم خواستم ثبت نهایی کنم نگاه به عنوان رشته ها کردم ...پسر رتبه چهارهزار خرده ای بود تو رشته ادبیات ..ورشته های انتخابی اون تاریخ وادبیات فارسی وعلوم تربیتی و...بودند به پسرگفتم عجله داری گفت نه گفتم پس بشین کارت دارم صفحه اون روبستم وکار دوسه نفردیگه روانجام دادم ...پیرمردهمراه پسر شروع کردبه غرزدن ..چرا کارما تموم نمیکنی ..معطلمون نکن ..گرمه ...بایدبریم باغ خرماها روبچینیم ...و..... نوبت دوستم رسیدگفت عجله ندارم کارایناروانجام بده ....

به پسرگفتم معدلت چندشده ؟معدل پسر17وخرده ای بود گفتم با این رتبه واین معدل خوب چرا رشته های بهتری روانتخاب نکردی؟ گفت رفتم مشاور برام انتخاب کرده ..گفتم ببین پسرخوب تو پس فردا میخوای واردبازارکاربشی باید رشته ای روانتخاب کنی که علاوه براینکه خودت دوست داشته باشی بازارکاراون رودرنظر بگیری ...باوجودبودن دانشگاه ازاد وپیام نور توخود شهرستان واینکه هرسال تعدادزیادی دانشجوتورشته های متفاوت فارغ التحصیل میشن این رشته های انتخابی تو بازارکارخوبی ندارن ...

پسرسری تکون دادگفتم بیا ازنو برات انتخاب رشته کنیم گفت پول میگیرید گفتم مشاوره ما رایگان هست دفترچه روبازکردم ودرموردرشته های مختلف بهش گفتم دانشگاه نیروی انتظامی امین ودانشگاه اطلاعات تورشته های متفاوت هم دانشجومیگیره گفتم بلن شو ببینم قدبلندی ؟ پسره بلند شد گفتم قدت 170میشی ؟ پسرگفت 173هستم گفتم برای رشته های نیروی انتظامی قدبلند جزوشرایط هست پیرمردگفت (جوک مو رشیدن؛ بلندبالان) پسرمن رشید هست ..قدبلنده ...بادوستم هردو خندیدیم ودوستم گفت پلیس بشه لباس  پلیسی بهش میاد ...یک لحظه برق روتونگاه پیرمرد وپسر دیدم ...دیدن اون برق نگاه یه حس خوب برام داشته همون لحظه ازته دل دعا کردم پسرقبول بشه ...

پقیه رشته هاروگفتم وجداگانه روبرگه ای نوشتیم وثبت کردیم ..دستم روی موس بود داشتم باپسرحرف میزدم که حس کردم دست پیرمرد اومدنزدیک دستم ...قبل ازاینکه دستم روبگیره دستم روکشیدم ..پیرمرد گفت بزار من باید دستت روببوسم با تعجب بلند گفتم نه خدا نکنه ...

پیرمردگفت دوساعت گلو خودت روپاره کردی ما رو روشن کردی تیک تیک توکامپیتر زدی باید دستت ببوسم ..پیرمرد اومد نزدیکتربهم ..صندلی رو کشیدم عقب وبلندشدم رفتم پشت صندلی وگفتم نه پدرمن این چه حرفیه ..من کارم اینه ..دوستم باخنده گفت ببین این از70به بالاست اشکال نداره ..پیرمردهی اصرارمیکردومن نمیدونم چرا بشدت ترس برم داشته بودکه نکنه بخواد بوس کنه ...(نه اینکه هم خیلی بچه ام ...یه ترس هایی همیشه همراهمه ...) ...گفتم پدرمن انشاالله پسرت قبول بشه پیرمردگفت ازاولادشانس نیاوردم ..مگراینکه همین ها کسی بشن ..گفتم پسرت نیست ؟گفت نوه ام هست کاش پسرنداشتم معتاده هست زندگی برامون نذاشته ..پیرمردشروع کردبه دردل کردن ..پسرجوون سرش پایین بودبا هرحرف پیرمرد شادی قبلی ازصورتش دورمیشد ...سعی کردم بحث روعوض کنم تا حدی موفق شدم ...ورفتند ...

بعدازرفتن اونها روبه دوستم کردم وگفتم کوفتت نشه بجای اینکه پیرمرد رو دورکنی تحریکش میکردی ولی اون بی توجه به حرف من گفت دریا اگه نیروی انتظامی گزینش کنه بخاطرباباش بنظرت اون روبرمیدارن ؟ وادامه دادکاش قبول بشه وبره خیلی خوشحال شد وقتی فهمید میتونه این کدهاروبزنه ...ومن زیرلب زمزمه کردم انشاالله که قبول میشه ومیره ...شماهم دعاکنید قبول بشه ...

درگوشی1: توی ذهنم خیلی اوقات مفصل یک ماجرا رومینویسم ولی وقت نوشتم ذهنم خالی میشه یا اینکه تازگی موضوع ازبین میره ولی  من اینبارمینویسم حتی اگه المپیک تموم شده باشه ...

درگوشی2:نرگس دخترمعلول عقب مونده ذهنی هست بهم گفت کاش من یکی روداشتم که هرروز بهم سرمیزد برام چیزمی اورد وقبل ازاینکه من چیزی بگم ادامه دادتوکسی رو داری هرروز بهت سربزنه  ...گفتم همه ادمها یکی رودارن اونم خدا هست ..دادزدتو چه خنگی خدا  نه  خدا  نه ..همین ادم ادم باشه ...تودلم گفتم مگه ادم  انسان هم پیدا میشه ...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

khas asheghane (10)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۰
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

یکی بهم گفت فلانی نوشتن تو شده مث گرفتن ادم ها تو روزچهارشنبه ها ....ما جنوبی ها گاهی به برخی ازادما که یه رفتارمتفاوت وعجیب غریب ازشون سرمیزنه میگیم چهارشنبه شده وزده به سرش به اصطلاح دیوونه شده ؛جالا این دوستم میگفت توهم برا نوشتن گاهی میگیری ونمینویسی گاهی هم مث ادم درست ومرتب چند روزیکبار مینویسی هههههه.....

راستش همه ماها فرقی نداره کارمون چی باشه غرق درحساب وکتابای زندگی شدیم یه قرون دوزار میکنیم که دخلمون روبه خرجمون برسونیم ازطرفی هم زندگی هامون پراز دغدغه واسترس های بی مورد وبامورد شده ...کلا ما ایرونی ها حرص وجوش همه چیز رو میخوریم کاری نداره که ربطی بهمون داشته باشه یا نباشه کلا عادت داریم که حرص وجوش بخوریم وهی برا خودمون استرس ایجاد کنیم ...شایدبرخی ها بگن اینجوری نیستیم ولی اکثرمون اینجوری هستیم ...

عرضم به خدمتتون تو ایامی هستیم که المپیک ریو هست وکلی اتفاق درباره المپیک داریم که اینقده دیگران گفتن که شایدنیازی نیست منم تکرار کنم ولی خب منم ایرانی ام وایرانی ها یکی ازخصلت هاشون اینه که درمورد هراتفاقی یه نظری بدن ...واما من میخوام بگم دم لیلا رجبی گرم که از کشور روسیه اومده ایران شوهرجنوبی انتخاب کرده کلی مدال برا ایران بدون منت کسب کرده حالا تواین المپیک مدال نگرفته بیشعوری مجری رومیرسونه که بهش گفته بی غیرت ...درسته که حرفها وکمپین های زیادی تشکیل شدوهمه ازاین خانم حمایت کردندولی بایدقبول کردوقتی دل شکست غرور ریخت دیگه با هزارمرهم مث روزاول نمیشه ....

ازتیم والیبال بگم اینکه تو رژه افتتاحیه المپیک سعید معروف دوتن دیگه شرکت نکردن بخاطر لجبازی واینکه مربیمون نیست کارشون ازنظرمن اصلا درست نیست میدونید ما ایرونی ها عادت داریم اگه با کسی مشکل داریم تو بوق کرنا کنیم همه بفهمند خب شما والیبالیست های محترم ومشهور برا کشور خودتون برا عزت مردمتون بایدتواین رژه شرکت میکردید عین بچه کوچیکا قهرکردید این نشونه غرور شما وبی احترامی به همه مردم ایران بود یه چیزی هم که هست اینه ما ایرونی ها شاید گناهکار هاروببخشیم ولی هیجوقت گناه دیگران یادمون نمیره وهمیشه طعنه ای برای زدن داریم ....(البته اینم بگم تا الان که مینویسم تیم والیبال افتضاح بوده وفک کنم بدون مدال برگرده کشور) ...

یه چیز دیگه هم هست دوتامدال طلای وزنه برداران ایرانی هست  یعنی چی که مدال مال مردم ایرانه؛! اخه یکم انصاف داشته باشیم مگه مامردم ایران چیکاربراشون کردیم زحمتش روخودشون کشیدن ؛ گرفتاری وبدبختی های  تمرین وبی پولی رو اوناکشیدن حالا باهرسختی که بوده مدال گرفتن حق خودشونه همینکه اسم ایران روبلند کردند ما ممنونشون هستیم دیگه ما مردم ایران چیکاربراشون کردیم که هی میگم مدال طلا متعلق به همه مردم ایران هست والا ما مردم ایران تا قبل مدال همش براشون جوک های منشوری از ال وبل المپیک میساختیم حالا شدیم دلسوز  ورزشکارا و.......من میگم طلا حق خودورزشکار وخونواده اش هس واونایی که باهاش همراه بودن ....وما مردم ایران کاش یادمون باشه که ممنونشون باشیم که هوای نام وطنمون روداشتند....

یه نکته دیگه که تواین المپیک خیلی قابل توجه وخوب بود پرچمداری تیم ورزشکارایرانی تو افتتاحیه المپیک بودکه توسط یه خانم معلول انجام میشد این یه فکر زیبا و کاری فوق العاده بود تاثیر مثبتی روی افراد معلول داشته حالا هرمعلولی شایدنتونه مث اون خانم بشه واینقدر موفق بشه ولی دیدن اون خانم معلول یه حس خوب برا معلولین بود یه حس مثبت ...

درگوشی1: وقت انتخاب رشته برا کنکور سراسری هست ومن بخدا قسم هرروز بااینکه عمق کم فهمی بعضی هارومیبینم ولی باز روزبعدتعجب میکنم کاش دانشگاههای ما بدون درک مدرک نمیدادن ....

درگوشی2:نمیدونم به چن تا ازمقدسات عالم قسم بخورم که من تووبلاگ مینویسم نظرات شخصی ام هست ومیتونه اشتباه وغلط باشن والا بخدا من بچه پیغمبر نیستم که درست بگم خیلی ها متفاوترازمن فکرمیکنند ادمها متفاوت هستند....

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

khas asheghane (14)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

ادم گاهی وقتا تو حالات وموقعیت هایی قرارمیگیره که نمیدونه چیکارکنه ...یه وقت هایی هست ادم با همه ادعاها ودانایی که داره حیرون می مونه که چیکارکنه ...حتی کلمات هم نمیتونن به کمکش بیان وبدادش برسن ...نمیدونم شماها چقد تواین موقعیت ها قرارگرفتید ولی چیزی که میدونم اینه که مطمئنم برای تک تک ادمها همچین لحظه هایی پیش اومده که نمی دونسته چطور باید حرف بزنه یا رفتار کنه .......

این روگفتم که بگم خودمنم ازهمین ادم هام که برخی ازاوقات واقعن نمیدونم چی بگم ..یه لحظه هایی هست که حیرون میمونم خدا من چی بگم چی کارکنم ...چن وقت پیش یه پسربچه 10-11ساله که نابینای مادرزادی هست ازم پرسید دیدن چیه ؟ خوشگلی چیه ؟ نگاه کردن چطوریه؟ ..خوندن این حرفا راحت هست ولی وقتی توموقعیتش باشی یه حس تلخی داره شنیدن این حرفا ...چه جوری به یه پسربچه بگم که دیدن چیه ...خوشگلی یعنی چی ...

گرچه خودم تو معلولیت هایی که هست نابینایی رو بدترین دردنمیدونم بنظرمن قطع نخاعی بدترین معلولیت هست که قدرت هیجکاری رو ؛نداشته باشی..ازموضوع دورنشیم ...ولی اون لحظه واقعنی موندم چی بگم به پسربچه ...پسربچه ای که هیجوقت رنگها روندیده ..هیجوقت قیافه ادمها روندیده ..نور وافتاب روندیده ...شب روباهمه سیاهی هاش ندیده ....اون فقط یه سیاهی سردوترسناک رو حس کرده ومیکنه ...

وقتی که دست لاغر ونحیف سبزه اون روگرفتم ... دست سفیدوتپل خودم رو درکناریه دست کوچولو با پوست سبزه تیره رو دیدم ..دلم لرزید اینجوروقتها اگه همه کائنات هم دست بدست هم بدن وبخوان خوبی بباره واسه ادم ؛ ولی بازهم یه چیزی هست که ادم رو تلخ میکنه ..ادم رو سردوغریب نسبت به همه خوشی های دنیا میکنه ....نمیدونم چقد گذشت ...

وقتی که دوباره ازم پرسید چرا جوابی نمیدی ..اگه نمیدونی اشکال نداره ..من ازبی بی ام که پرسیدم گفت دیدن بدردنمیخوره بدبختی هستش ...نبودنش بدبختی هست بودنش هم بدبختی هست  ..داشت حرف میزدکه بغضم روقورت دادم ...وگفتم ..صادق تو خندیدن رو دوس داری ...گفت اره ...گفتم وقتی میخندی چه جوری میشی ...

گفت دلم شاد میشه حالم خوش میشه وخندید گفتم دیدن هم مثل همین خندیدن وگریه کردن هست وقتی که میخندی دلت خوش میشه خب دیدن خوبه ..ولی وقتی که ناراحت میشی اعصابت خرد میشه مثل ندیدن هست ...ولی میدونی چیه ،حس این دیدن ونگاه کردن که خیلی ازادمهای دنیا دارند مهم نیست چون برای این هست که ببینن اون یه ادم دیگه چطوری لباس پوشیده ..سرش روکچل کرده یا مو داره ...میان حرفم پرسید وگفت دیدن چطوری مهمه ؟ ...

گفتم دیدن وقتی مهمه که ادم توی دلش حس کنه ..مثلا تو وقتی مادرت بهت بستنی میده تودلت یه حس خوب داری یعنی همون حالت خوش میشه درسته ؟ گفت اره ..گفتم خب این یه دیدن هست که تو مهربونی وخوبی مادرت رومیبینی ...ولی بعضی ازادمها هستن که وقتی مادرشون بهشون خوراکی میده این خوبی ومهربونی مادرشون روحس نمیکنن ...

گفت من مادرم رودوست دارم ..گفتم  چون تو مهربونی مادرت رومیبینی دوسش داری تو  توی دلت ادمها رومیبینی ...این مهم ترهست ...گفت خب توراست میگی ولی منکه نمیتونم برم توجاده چون ماشین به من میزنه من میمیرم من خب نمیدونم ماشین  میخوادبه من بزنه خب دیدن هم خوبه  دیگه نمیخواد کسی دست ادم رو بگیره ازجاده ردمون کنه .....

گفتم اره عزیزم دیدن اونجوری هم خوبه ...نمیگم بدهست ولی اصل دیدن اینه که ادم تودلش ادمها روببینه ادمهایی که مهربون ترهستن خوشگلترهستن نه اونایی که لباس خوشگل میپوشن ...پریدوسط حرفم وگفت تو خوشگلی ...گفتم  توچی حس میکنی ؟. کمی مکث کرد وگفت فکرمیکنم تو خوشگلی ...چون وقتی باهات حرف میزنم میخندم حالم خوش میشه ..خندیدم وگفتم پس خداروشکر  من خوشگلم وبلندترخندیدم ...صادقانه خندید وگفت بقیه ادما زشتی تورومیبینن من چون کورم خوشگلی تورومیبینم ...خندیدم وبغضم روفرو خوردم ....

درگوشی1:انتخاب رشته سال 95وبازهم یه درد کهنه تکراری ...کاش میشد به همه ادمهافهموندکه تحصیلات شعور و تجربه نمیاره ....

درگوشی2:برا تولدامام رضا میخوایم دل چن تا معلول روشادکنیم هرکی میخوادمهربونی کنه همن شمارت کارت قبلی و همون راههای ارتباطی همیشگی ......

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

عکس و تصویر به کانال عکس نوشته های من در تلگرام بپیوندید telegram.me/kolahqermezii


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

وبلاگ نویس خوبمون الما توکل نوشته :( نمی توانیم انکار کنیم که روزی به نام روز دختر روزی است برای دختران باکره و نه روزی برای دختران مجرد .) واین یه واقعیت درجامعه ماهست ...حالا شمابیا به یه دخترمجرد 45ساله بگو روزت مبارک ..انگارکه بهش دهن کجی کرده باشیم انگارکه بدترین توهین هارو بهش گفتیم ...تعارف که نداریم این روز با این مضمون درجامعه ما افتاده که روزمخصوص برای دختران باکره هست و هرتبریکش یه حس تلخی برای خیلی ازدخترها داره ..

نگاه کنیم به اینکه تواین چندسالی که روز دخترنامگذاری شده چقدر به دخترها اهمیت داده شده ؛اصلن چه کارهایی برای دختران این جامعه انجام دادن ؟به واقعیت که نگاه کنیم کسی کاری انجام نداده فقط حرف بوده شعاربوده وهرسال یه مشت جمله های کلیشه ای؛  دختر ال هست وبل هست تکرارمیشه ولی اصل قضیه واینکه دختر چه دردهایی داره واصلن دخترکیه وچیه فراموش شده ...

نبایددخترروفقط براساس مسئله جنسیتی شناخت وتعریف کرد باید دختررو شناخت بهش بها وارزش داد اهمیت بایدداده بشه چقدرماهایی که دم ازروز دخترمیزنیم وتبریکهای رنگارنگ میفرستیم وتوذهنمون دنبال اونایی میگردیم که شوهرندارن ودخترهستند تا بهشون تبریک بگیم چقدرماها به نیازهای دختران توجه کردیم چقدر به دردهای دختران توجه کردیم چقدر به اندیشه های دختران اهمیت دادیم ؟ فرقی نداره مسئول باشیم یایه فرد معمولی ..هرکسی که باشیم درهرشغل وعنوانی ؛مهم اینه که چطور دختران رو ببینیم ...

یکی ازفکرهایی که همیشه منو نگران میکنه دختران معلول هستند معلول عقب مونده ذهنی یا جسمی حرکتی ...واقعیت اینه که درجامعه ما دختران سالم ازامنیت اجتماعی خوبی برخودارنیستن ودختران جامعه امون درمسائل مختلف دچارمشکلات زیادی هستند حالا معلول که باشی ودخترهم باشی دردش خیلی بیشتره ...خونواده هایی که فرزندمعلول دارند اونایی که دخترمعلول دارند بیشترنگرانند که بعدازاونها تکلیف فرزندشون چی میشه ...

مهناز 19سال داره عقب مونده ذهنی هست دوتا خواهردیگه هم داره اوناهم  معلول هستند ومن وقتی که میبینمشون میترسم ازاینده اونا ..درعین اینکه ساده ترین وفقیرانه ترین لباسها رومیپوشند وهیجوقت صورتشون ارایشی روبخودش ندیده معصومیت وزیبایی خاصی دارند ...بهم گفته بودازمسافرت براش سوغاتی بیارم تاکیدکرده بود یه چیزکوچولو بیارکه بدونم رفتی امام رضا منو یادت نرفته ...بسته سوغاتی روکه بدستش دادم خندیدولی خنده اش مثل همیشه نبود ...گفتم چی شده حرف نزد ...دخترها هیجکدوم حرفی نزدند...ولی عمه پیرش برام گفت چندروزقبل مردی ازاقوام  اومده خونه اونها ومثلا خواسته شوخی کنه مچ دست مهنازرومیگیره ومیگه این روباخودم میبرم ...گویا مردک چشمان هرزه ای هم داشته عمه پیر ازترس دخترها وجیغ کشیدنشون میگفت ومن خیره به مهناز بودم که سرش پایین بود بیصدا اشک میریخت ...

نمیتونم بگم ازاومدن روزدخترخوشحالم نه ..حس میکنم که نامیدن این روز دراین جامعه فایده نداره چراکه دخترها برای تفکر واندیشه سنجیده نمیشن دخترها حرمت واعتبار وارزش فکری براشون قائل نمیشه معیارسنجش چیزدیگه ای هست که متاسفانه بکارت دلیل بر سنجش خوبی یک دختر نیست ولی جامعه ما این تفکر رو قبول نداره ....

کاش بجای تبریک ها وبنرهای متفاوت روز دختر فضای ناامن این جامعه رو برای دخترها امن میکردند کاش اندیشه هادرباره دختران بازترمیشد کاش تبریک روزدختر به یک دخترمجرد 50ساله بسان تیرزهرالود نبود کاش  تعصب وغیرت بی منطق رو برای دختران نداشتیم ..کاش برای دختران احترام وارزش قائل میشیدم کاش درامور مهم شهروکشوراز اندیشه های دختران هم استفاده میکردیم ..کاش ترس ازناامنی جامعه رو دردختران ازبین میبردیم کاش دختر رو اونطورکه شایسته یک بانو وخانم هست گرامی میداشتیم ...

دختربودن باهمه حس خوبی که داره گاهی تلخه چون دختربودن درد هایی داره که باید خفه خون گرفت ونگفت اگه حرفی زده بشه بیحیا وپررو وخیره سربدنبالش داره ...کاش فرهنگ سازی بشه واندیشه ها وتفکرات درباره دختران عوض  بشه ...کاش ازکودکی به دختران اهمیت وارزش بدیم ...

پیوست: دوست داشتم مطلب مفصل تری بنویسم. اما همین بس که حتی اگر نگاه من را هم قبول ندارید فقط به این سوال پاسخ دهید که در روز دختر چه حرکت مثبتی در جهت بهبود وضع دختران صورت گرفته؟و بعد آنکه خب چه کاری است؛ چرا روز دختر و زن جدا شده است؟ جواب این سوال ها قطعا به شما کمک ‌می کند که امسال دیگر به یکدیگر این روز را تبریک نگویید؛ چون قطعا می دانید که این نام تنها یک رد گم کنی است برای فراموش کردن بسیاری از موانعی که قرن‌هاست جلوی پای دخترهاست؛‌چه در خانه و خانواده؛‌چه در جامعه.بیایید مثل تمام روزهای دیگر مناسبت اصلی آن روز را تبریک بگوییم. تولد حضرت معصومه را.(الماتوکل)

 

درگوشی1:ممنونم ازهمه دوستانی که امروزازطریق وبلاگ .واتساپ تلگرام وپیامک وتلفنی روزدختررو تبریک گفتن دوستانی که من جوابشون روندادم میخواستم این پست روبنویسم یه توضیح کلی درباره نه به روز دختر گفته باشم .....

درگوشی2:به مهنازگفتم امروز روزدختره ..بخند..گفت دخترای دیوونه هم حساب میکنند؟...(دخترای عقب مونده شاملشون میشه ؟ معنی حرفش این هست) ومن بازگریه کردم ....

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۱
دریا
 

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

بعضی وقتها نوشتن وحرف زدن ازبرخی مسائل برای ما خانمها سخت بنظر میرسه شاید موضوعی که میخوام درباره اش حرف بزنم درباره اش خوندین وشنیدین ولی برای منی که دریک محیط شهرستانی زندگی میکنم وهنوز اصلاح صورت دختران قبل از ازدواج رو بد میدونند شاید سخت باشه وبرخی ها وقت خوندن حرفای تلخی بزنن ولی میخوام حرف بزنم چرا که حس میکنم ماخانمها بایداز زناگی هامون حرف بزنیم ...

پارک موجهای ابی با همه زیبایی وهیجانی که داره بنوعی شبیه یک حموم زنونه هست اونجا زنها باید ازاد ورها باشن  هیج مردی نیست بلکه همه زن هستند وهمه مایو به تن دارند حالا هرکسی یک نوع مایو رو به تن داره ازمایوهای با حجاب اسلامی گرفته (که فقط یک نمونه دیدم) تا مایوهای دوتیکه ودرحقیقت همون لباس زیر ........

وخانمهایی که برخی ها براشون شگفتی بودکه دراین جمع بزرگ زنانه بخوان اینگونه ازاد ورها بقولی بدون حجاب همیشگی قدم بردارند درسته که اونجا مسئله نامحرم نبود ولی برخی از زنها واهمه داشتن ازاین بی پوشش بودن ...بزارید زنها رو به چد دسته تقسیم کنم دسته اول زنها ودخترانی که که نوع مایو وپوشش براشون اصلا مهم نبود واین بی قیدی بنوعی ریشه درهمون درقید نبودن حجاب ظاهری درجامعه هست ونوع تفکری که درباره ازادی دارند ... دسته دوم کسانی بودن که مایو نسبتا مناسب واستانداردی داشتند که با رفتارشون نشون دهنده این بود که حجاب رو درهمون حد معقول رعایت میکنند وبا این پوشش راحت بکنار اومدن ...واما دسته سوم ...دسته سوم زنها ودخترانی بودن که ازپوشیده ترین مایو ها استفاده میکردند و درتمام مدت یک ترس داشتند ترس ازدیده شدن ازاینکه کسی اونها رو نگاه کنه ...

این دسته سوم با هربارراه رفتن لبه های مایو رو تا اونجا که میتونستند پایین میکشیدن که بخش بیشتری از بدنشون پنهان بمونه ..یه ترس درنگاهشون بود که مبادا کسی حواسش به اونها باشه کسی متوجه بشه دستها یا پاهاش رو شیو نکرده ..کسی نگاهش هرز باشه به بدنش خیره باشه ...واینکه نکنه  اشنایی پیدا بشه واون رو دراین لباس ببینه ....

این روزها که بحث حجاب وبیحجابی  هنرمندان هم داغ هست خوبه که کمی فکرکنیم به زنهای ایرانی ...زنهایی که قسمت اعظم جامعه رو تشکیل میدند ودیده نمیشن چراکه درخونه های کوچیک وبزرگ این کشور مخفی هستند زنهای خانه داری که باوجودداشتن همسر وفرزند شرم دارند ازاینکه همجنس اونها پای لخت اون رو ببینه ...جدا ازشرم میترسند از اینکه برای ساعتی رها باشن از همه قید وبندها وخودشون باشند ...

نمیخوام درباره حجاب حرف بزنم چراکه اعتقاد دارم حجاب هرکس دست خودش هست ودراین باره باید مطیع قوانین هم بود میخوام از زنهایی بگم که بی حجابی براشون ترس هست حتی وقتی که میتونند بدون پوشش ازاد ورها باشندباز میترسند ..میترسند ازنگاهها از قضاوت کردن ها ...ازاینکه زن هستن ازاینکه حتی مورد قضاوت یک زن دیگه قرار بگیرند میترسند این زنها ازاینکه خودشون باشند میترسند؛  بایدهمیشه کسی باشه که درکنارش پنهان باشند ..این زنها ..زنهایی هستند که با همه معمولی بودنشان پراز حرفهای ناگفته وپراز دردهای مشترک هستند ...

وما زنها حتی دراینگونه جاها علیه خودمون هستیم نگاه هایی که موشکافانه همدیگه رو رصد میکنیم وتحلیل هایی که ازهمه حالات هم میکنیم دشمن بین ماست نگاه میکنیم؛  به مایو دوتیکه یکی گیرمیدیم ..به پاهای شیو نکرده دیگری اعتراض میکنیم ..اضافه وزن دیگری رو مسخره میکنیم ..و........ مازنها علیه هم هستیم ...(بازم ترسیدم ونتونستم موضوع رو کاملا بازکنم وشرح بدم ).....

درگوشی1:ممنونم ازهمه دوستانی که احوالپرس بودن ..دوستان مشهدی (محمود عزیز،کاملیا عزیز،زهرا وبتول عزیز) ممنونم ازکامنت هاتون شرمنده نتونستم درخدمتتون باشم وممنونم از سپیده عزیزکه بادیدنش کلی خوشحال شدم ....

درگوشی2:ازطرف همه دوستان نایب زیاره بودم البته اگه لایق بوده باشم ...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/370350_617.jpg


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۲
دریا