دریای کویر

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است


ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

دختر معلول جسمی هست 38سالشه وخونه نشین هست مدتها بودکه میخواست حرف بزنه وقتی باهاش تنها شدم حرف زد وگریه کرد از فقر گفت ازخونه نشینی از حسرت هایی که بدل داره ازاینکه تصاویر زائران حسینی روازقاب کوچیک تی وی نگاه کرده واشک ریخته ..گریه کرد وگفت که به پوچی رسیده اگه خودکشی گناه نبود بدون تردید خودش رومیکشت که راحت بشه چون دنیا برای اون هیج روی خوشی روتا حالا نشون نداده ...

خب این یه واقعیت هست توجامعه ایرانی ادمهایی که ازسلامت جسمی برخوردارهستند بدلیل مشکلات زیاد این جامعه دچار افسردگی میشن حالا این دخترمعلول که نقصی داره وبدترازهمه فقر مادی ومعنوی  درمسائل زیادی دچارش هست نمیتونه باهاش کنار بیاد ...دروغ نمیتونم بگم همیشه تو این وقتها کلی حرفهای مثبت میزنم ازخدا واینده روشنی که (شاید خودم هم قبولش ندارم توبرخی موارد) براشون حرف میزنم وترسیم میکنم برای معلولان میگم ولی واقعیت اینه چن وقته ازخودم میپرسم تاکی ؟

این دلمردگی و خستگی ازاین زندگی بین همه ماها رواج داره تواین جامعه سالهاست که خوشبختی واقعی پیدا نمیشه مگراینکه رگ کلفت وبزرگی ازبیخیالی عمیقی داشته باشی ویا اینکه انقدر پولدار باشی که کمتر دراین کشور باشی ...فکرنکنید دیوانه ها خوشبختند چون چیزی نمی فهمند نه والا اونها هم خوشبختند نیستند چون دائم در ترس وهراس گرسنه موندن هستند ...

چی باید میگفتم به این دختر معلول ؟ چیکارمیتونستم انجام بدم ؟ ومهمترازهمه من کی هستم که بتونم حرف بزنم یا کاری کنم ؟ این یه واقعیت هست من یک فرد عادی ومعمولی هستم  که خودم دچار روزمرگی ودلمردگی از زندگی وکار هستم با ادمهای مختلفی سروکله میزنم مث بقیه مردم دغدغه های اخرماه قبض برق ،آب، کرایه وهزار کوفت دیگه رو دارم ...حالا منی که خودم هزاردرگیری مختلف دارم وبدترازهمه تواین جامعه هستم که میبینم  اکثریت ادمها دچار یاس هستند ازتضادهای زیادی که درجامعه وقوانین می بینند؛ چی میتونم بهش بگم ؟

این یه واقعیت هست که مردم جامعه ایران دچار یاس ودرد عمیقی از تفاوت ها و تضادها در همه مسائل این کشور هستند در هرزمینه ای که فکرش روکنید ما درد ومشکل میبینیم حرف از دینداری میزنیم ولی عملا بالاترین مشکلمون درانحراف ویا عمل نکردن به اصول اساسی دین هست ...حرف ازعدالت  میزنیم ولی .... حرف از انسانیت میزنیم اما ...

درهرزمینه ای که فکرش روکنید ما مشکل داریم واکثریت ما که  قشرعظیمی از مردم طبقه وسط وپایین جامعه هستیم  درکنارهمه این مشکلات فقد سعی میکنیم که بدویم که حداقل اسایشی داشته باشیم  منظورازحداقل اسایش سقفی بالای سر یا یک وسیله معمولی زیر پا ...که خیلی ها تا پایان عمرشون به اینها هم دست پیدا نمیکنند ...

حالا تصور کنید من هرچی به دختر دلداری بدم اون پیش خودش چه فکری میکنه چون داره می بینه که  اینده روشنی نیست ...7-8سال پیش من خواهرایشون روتشویق کردم با همه فقری که دارن درس بخونه حالا لیسانس گرفته وخونه نشین هست وسنش هم به مرز سی داره میرسه که عملا کاردولتی هم شانس کمی براش وجود داره بدست بیاره ..شغل ازاد هم که  سرمایه میخواد که ندارن و.......

درسته باز با همون حرفها وشعارهای پرازامید ومثبت ؛ که اینده ای هست خدا بزرگه وووو.......دختررو اروم کردم ولی خودم  ازخودم از جامعه ای که داریم بیشترشرمنده شدم از خودم که چرا اینقدر معمولی هستم نمیتونم کاری کنم از جامعه ام که چرا دلمرده شده و.....

نمیدونم چه راه حلی برای  رفع این مشکلات هست چون این درد همه گیرهست نه تنها مسئولین بلکه همه ماها باید کاری کنیم نه برای تنها معلولین بلکه برای نسل اینده و خودمون که بتونیم اززندگی،ازاین چن صباحی که هستیم  لذت ببریم ..

یکی ازکارهایی که چند سال  پیش راه انداختم کمپین کتاب خوانی معلولین بود متاسفانه باوجودمشکلات وکارهای زیاد دنبالش رو نگرفتم ..ولی فکرمیکنم ازهمینجا شروع کنیم کتابهایی که خوندیم ونیازنداریم به بهزیستی شهرمون یامعلولینی که خوندن بلد هستند بدیم ..اگه فقر مادی رو نمیتونیم ازبین ببریم حداقل سعی کنیم شعور و دانایی رو بالا ببریم ...

درگوشی1: یکی ازدوستانمون یه گرفتاری داره ازم خواسته که بگم تواین ایام حسابی دعاش کنید دوستان براش دعا کنید خدادعای دلهای مهربون رو جواب میده ...

درگوشی2: برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای هفتمین  سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند باهام  ازطریق واتساپ.تلگرام .ووبلاگ تماس بگیرید  فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

مردهه قدبلندبود وهیکلی ..لباس بلوچی پوشیده بود لباسش شیری رنگ بود کفش  پوشیدبود وارددفترکه شد بو ادکلنش تا قفسه سینه ام رو سوزوند سیبلو بود ازاون سیل های گنده که پیچ وتاب داره وعین کروشه باز میمونه که ازلب بالا اویزونه ...داخل که اومدتودلم گفتم یاخدا اخر ظهری این ازکجابود اومد ..

بعدازسلام گفت  که مسافره ومیخوادسریع توسایت دانشگاهی بره گفتم  نام کاربری ورمزعبورداره ؟فکرکردم حتمن کارت امتحانی برای کسی میخواد وقتی که روصندلی نزدیک میزم نشست وگفت واردفلان سایت بشید یه سایت دانشگاهی وازقسمت ورود اساتید نام کاربری ورمزش رو گفت واردکردم وصفجه بازشد تازه فهمیدم که استاددانشگاه هستن  اصلیتش بلوج هست و اومده بودنمره میان ترم یه دانشجوش رو واردکنه ...بعدازاینکه کارش تموم شدخواست حساب کنه  گفتم عذرخواهی میکنم شما باین لباس ها کسی فکرنمیکنه استادباشید اونم  رشته علوم پایه ...هنوزحرفم روتموم نکرده بودم که مردخندید وگفت من استادهستم ولی دانشجوی دکترای فیزیک اتمی وسلولی هم هستم ..لباسم  جزیی از فرهنگم هست سرکلاس دانشگاه هم میرم میپوشم چه تدریس چه برا درس خوندن خودم ....لباس شهرم ومردمم هست ...مرده داشت حرف میزد ولی توذهن من یه  چیزچرخ میخورد که باز ازظاهرادمها قضاوت کردم ..........

* پیرزن کناردستم نشسته وداشت حرف میزد ....دوتا چیز از دل میره ..شو و شیر ....شیر هرچی بخوری همه رقمش طعمش یکیه ..شوهر هم همشون مثل همند ..بگی اون خوشگله بهتره دروغه ....اون یکی پولداره بهتره ..دروغه ......همشون مثل همند ...بدرد نمیخورن ...با همین مجردیت عشق کن .........

*پیرمرده بالای شصت سال سن داره بهم میگه تو جای مادرمن هستی ....(لازمه بگم قیافه ام چه شکلی شده بودهههههه)

*زنه گفت وام ازدواج گفتم مادرمن  فعلا هیج بانکی وام نمیده توشهرخودمون ..شروع کردبه گله کردن ..چرا وام نمیدن ..میخوام پسرم رودومادکنم ..خرج عروسی ندارم و.....حالا سرمن هی غرمیزد پیرمردی که نشسته بودگفت خاله جان چرا سرصدا میکنی اینم (اشاره به من) یه ادم بدبخت وبیسواده مثل تو هرچی تو سیستم بگن اینم به تومیگه ....(واکنش من؟! ریسه رفتم ازخنده ....خو کاردیگه ای نمیتونستم بکنم ...)...

درگوشی1: خونه معلولی ضایعه نخاعی اتیش گرفته علت دقیقش رو هنوز نمیدونیم ...نیاز به کمک وهمیاری داریم هردوست اشنا وهمشهری که میتونه هرگونه کمک ؛ مالی و لوازم  زندگی، کمک کنه باهام تماس بگیره ...یه اعتراف کنم گاهی خودم خسته میشم ازاینکه ادمها اینقد درد دارند ...وسایل زندگی دست دوم قابل استفاده هم که دارید بیارید بدرد میخوره ...

درگوشی2: برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای هفتمین  سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند باهام  ازطریق واتساپ.تلگرام .ووبلاگ تماس بگیرید  فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۳:۲۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

گاهــــــــــی  گله میکنم از دنیایی که دارم  ..دنیایی که تکرار میشه با کارهایی روزمره ....با وجود دیدن وبوجوداومدن ماجراهای تلخ وشیرین ولی گله میکنم که دچار روزمرگی شدم .....ولی  وقتی برخی ها رو میبینم  نمیدونم  چی بگم من ازاونا خوشبخترم .....یا اونا با دنیای خودشون خوشبخت ترند........

مش سکینه ..زنی ۶۰وچن ساله ..همسرش فوت شده ..خودش تنهاست ..فرزندی نداره ...روزها میره باغ ..شبا خسته وکوفته میاد خونه ودوباره فردا همین برنامه .......میدونید مش سکینه تا حالا مشهد هم نرفته .....فقط یه بار رفته تا شهری یخورده بزرگتراز شهرمون اونم توچن کیلومتراون ورتر واومده .......

مش سکینه پیتزا رو نشینده چیه ؟....تلویزیون رنگی نداره .....اصلا تلویزیون نداره .....یه رادیو داره که اونم همش با خش خش صداش میاد .....گاهی اخبار رو گوش میکنه ......جمعه و شنبه نداره .....روزای تعطیل براش روزای عید ومحرم وصفره .....دیگه همش توباغه .....مش سکینه ...گاهی با زنای همسایه میره مراسم ختمی ....خیلی کم ولی گاهی مراسم عروسی اشنایی هم میره ......میگه وقتی توعروسی ها دختربچه هارو میبینم سرخاب سقیداب مالیدن ..سرم باد میکنه ...(همون دود ازکله ام بلند شدنه ) ......

مش سکینه اینترنت نمیدونه چیه ......کامپیوتروتبلت هم نمیدونه چیه ....بهترین اختراع رو برق میدونه با کولر ویخچال .....مش سکینه یه دونه خر داره .......میگه خر من جوونه یک میلیون دویست الان قیمتشه ...نمیفروشه ..چون وسیله زیر پاشه ......مش سکینه خرش رو دوس داره  انگاری که یه ادم محترم باشه باهاش خوب رفتارمیکنه وحرف میزنه ........

مش سکینه با گاوهاش هم خوب رفتارمیکنه یه گاو یه گوساله داره ...توباغش هستند ..البته باغ مال خودش نیست مال شوهرخدابیامرزش  بود که با دو تای دیگه شریک بود الان هم بعدشوهرش مش سکینه جاش روگرفته ......اذون مغرب  روکه خوندن چیزی میخوره ومیخوابه ....ساعت ۹نشده مشدی خوابه ..وفردا اذون صب مشهدی بیدارمیشه باهمون کارای روز قبلش ....تقریبا همه روزا مثل هم ....

ارزوداره قبل مردنش بتونه قبر شش گوشه اقا رو زیارت کنه .....میگم حج ......میخنده ...میگه حج برای من نیس سوادش روندارم ....همین کربلا برم خیلیه ....میگم شبا زود میخوابی ..هرشب مثل هم ..بدون اینکه بدونی دنیا چه خبره ..توشهرهای دیگه مردم چطور زندگی میکنن ..اصلا درباره زندگیت فکرمیکنی ؟...

میگه فکر چی کنم جاهای دیگه مردم زندگی میکنن منم مثل بقیه زندگی میکنم اخرش میمیرم ...دارم زندگی میکنم تا نوبتم بشه وبمیرم .......میگم ارزوی کربلات ؟..میگه اون روهمینطوری گپ ش رو میزنم منکه نمیتونم برام ....فقط میگم تا دل خودم رو شاد کنم .....

مثل مش سکینه زیاد دیدم .....ادمهایی زنده که انگاری مرده اند....زندگی میکنند ولی منتظر مرگ هستند ...بدون هیج تفریحی ..مسافرتی ....دیدن دنیایی .....حسرت دارند ولی با حسرت های من وامثال من خیلی فرق داره ...وشایداونهابااین فرق داشتن ها خوشبختی رولمس کرده باشند ...حنس خوشبختی ادمها فرق داره ....امثال مش سکینه ارزوهاشون دیگه تموم شده ....چون بقول خودشون عمرشون روبه اخره .....اینچنین پیرمردها وپیرزن هایی رو که میبینم ..یه حس غریبی بهم دست میده حس اینکه ..چقد تنهایی های تلخ  تواین جامعه هست .....

درگوشی1: خونه معلولی ضایعه نخاعی اتیش گرفته علت دقیقش رو هنوز نمیدونیم ...نیاز به کمک وهمیاری داریم هردوست اشنا وهمشهری که میتونه هرگونه کمک ؛ مالی و لوازم  زندگی، کمک کنه باهام تماس بگیره ...یه اعتراف کنم گاهی خودم خسته میشم ازاینکه ادمها اینقد درد دارند ...برام یه سئوال شده که ایا ما مردم ایران زندگی میکنیم ؟..

درگوشی2: برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای هفتمین  سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند باهام  ازطریق واتساپ.تلگرام .ووبلاگ تماس بگیرید  فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۲:۲۲
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

فرزانه میلانی یک خانم نویسنده وپژوهشگرادبی هست که درخارج ازکشورزندگی میکنه وصاحب چندکتاب وصدها مقاله هست این خانوم کتابی میخوادرموردفروغ فرخزاد منتشرکنه که قبل ازچاپ اون کتاب؛ نامه ای عاشقانه از فروغ فرخزاد که به همکارش ابراهیم گلستان نوشته ؛ رو منتشرکرده ؛وباتوجه اینکه ابراهیم گلستان مردی متاهل بوده وابرازعشق فروغ به اون چهره ازاده وادبی فروغ رو خدشه دار کرده عده ای ناراحت ازاین هستن که فروغ با این نامه های عاشقانه نشون داده که دارای ماهیت پنهانی بوده و......

واقعیت مطلب اینه که هیجکدوم ازافراد گذشته دراین دنیا نیستند واگرعشقی بین فروغ وگلستان بوده بخودشون ربط داشته نه اینکه بعدازگذشت چنددهه نبش قبر کنیم که فلانی خواهان فلانی بوده نمیخوام  درمورد فروغ وادبیات حرف بزنم میخوام بگم ما ایرانی ها در هرجای دنیا که باشیم با هرعنوان وسمت وتحصیلاتی که داشته باشیم باز اون ژن خاله زنک بازی رو داریم این خانم  نویسنده دلیلی نداشت که سرشخصی فروغ رو بعدازمرگ اشکارکنه کما اینکه خونواده فروغ ازاینکارخانم میلانی ناراحت ومعترض هستند ..

من فروغ رودوست دارم حالا فروغ  رازها وگناه یا نیکی های مخفی یا اشکاری داشته دلیلی نداره که همه بدونند هیجکس حتی بعدازمردن دوست نداره سر ورازش فاش بشه کاش ماایرونی ها درک این رو داشتیم که همه مون یه رازهای شخصی خوب یا بد داریم که فقد مختص خودمون هستن نه همه...

البته منکراین نیستم که فروغ یه زن متفاوت بود یه زن شرقی متفاوت ازهمه زنها که سنت شکن بود وعصیان گر ..به ادمها وقضاوت هاشون اهمیتی نمیداد چیزی که براش مهم بود اونچه بودکه بنظرش درست بود وانسانی بود ...ولی بازهم میگم این فاش کردن رازهای زندگیمون که چه کردیم وچه نکردیم کاری انسانی وعقلانی نیست حتی وقتی که دستمان از دنیا کوتاه هست ...

*

یه نکته دیگه هم که این چن روز حرفش زیاد بود تولد کورش بود ورفتن خیل عظیمی ازمردم بسمت تخت جمشید ومطمئنا خیلی هاتون عکسهایی ازحضورمردم رواونجا دیدید وانبوه پیام های تبریک تولد اون رو خوندید وشایدهم کپی کردید وفرستادید برای بقیه ؛ کورش پادشاه عادل وفرمانروایی بسیار خوب ، جزو نیاکان مشهور ،خوب وافتحار امیز ماست و..و..و..همه اینها رومن قبول دارم ولی میخوام بگم ما ایرونی ها هیجوقت حد ومرز نداریم بشدت شلوغ وتلخ میکنیم یک ماجرا رو .به بهانه تولد کورش ده ها جمله جدید به نقل ازایشون منتشر شد ..نمازفارسی درمقبره ایشون خونده شد وحتی عده ای مقبره ایشون رو سجده کردند به چه قیمتی ؟...عشق وعلاقه به یک فرد از اسطوره های مملکتمون مهم هست ولی نه اینکه شعور رو زیر سئوال ببریم وفقد یک یا دوروز برامون مهم باشه ...

روزتولد کورش تعدادروشنفکرنماها زیادتر شد شما ازخیلی هاشون میپرسیدی بعد ازکورش کی بود وچی بود ؟ نمیتونند جواب بدن اونوقت همه ازکورش حرف میزنن وازعدالت و مردمداری اون ...ازاین حرف نمیزنند که اگر کورش عدل وداد داشت مردم ان دوران هم انصاف داشتند وپیشداوری نمیکردند قضاوت  نادرست نمیکردند ..متحد بودند مهربان ویکدل بودند بیخبرازحال همسایه نبودندنه مثل الان که  کسی از کسی خبرنداره ولی پز روشنفکر رو داره ...

بارها گفتم ما ایرونی ها حد وسط نداریم همیشه یک جای رفتارهای اجتماعی امون لنگ میزنه ؛حتی در وقت انجام دادن کارهای خوب هم یک خاطره تلخ ازیک رفتاراجتماعی نادرست بجا میزاریم مثلا بمانسبت روزتولدکورش شیرکاکائو پخش کردیم والبته لیوان های یکبارمصرف رو به هرطرفی انداختیم غافل ازاینکه طبیعت ومحیط زندگیمون رو الوده و تخریب میکنیم ...

جوک ها ولطیفه های متفاوتی ساختیم غافل ازاینکه چهره مهربان وعدالتخواه کورش رو زیر سئوال بردیم ...ما ایرونی ها همیشه یک گوشه  ازرفتارهای اجتماعی مون نقص داره ...منکراین نیستیم که احساس داریم ولی درکناراین احساس یک تفکر درست وبعبارتی یک منطق درست متاسفانه نداریم والبته احساس وقتی بدرد میخوره که منطق همراهش باشه ...

درگوشی1: دخترمعلول جسمی هست  چهره زیبایی نداره زشت نیست خوشگل هم نیست واین براش غصه شده که هم زشت باشی وهم معلول دائم ازم میپرسه چرا خدا منو به این دنیا اورد وقت که حتی یک ادم زشت هم عاشقم نمیشه وقتی که لنگ میزنم محتاج دیگران هستم وقتی که سالی یه دست لباس خوب هم گیرم نمیاد وقتی که همش دعوام میکنن وتحقیرمیشم .وقتی که .......... اینجوروقت ها میگم همه ما مثل هم هستیم همه اونها که عاشق هستن اونها که سالم هستن اونهاکه پولدارهستندهمه وهمه درد دارند ...تواین جامعه ادم خوشبخت پیدا نمیکنی چون هیجکدوممون به اونچه که هستیم راضی نیستم ..و.......

درگوشی2: برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای هفتمین  سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند باهام  ازطریق واتساپ.تلگرام .ووبلاگ تماس بگیرید  فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۲۲:۱۵
دریا
 

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

ماجرایی رو خوندم تو مجله اطلاعات هفتگی که توی یکی از شهرهای امریکا به زنی تجاوز میشه ..اون زن شخصی رو که بعنوان مضنون دستگیر کرده بودن رو بعنوان فرد متجاوز معرفی میکنه ... متهم هرکاری میکنه که با زن حرف بزنه و ازش بخواد که درست فکر کنه ..اخه اون مجرم نبوده ..زن قبول نمیکنه ...

متهم بعداز۱۱سال که تو زندان بوده ..بعدش گناهکار اصلی دستگیر میشه و این فرد رو ازاد میکنن ..مرد که بیگناه ۱۱سال ازبهترین سالهای جوونیش رو توزندان بوده حالا ۳۰وچندساله شده  اززندان اومده بیرون ....

زنی که شاکی بوده بازم روش نمیشه با مرد روبرو بشه همش میترسیده که مرد اون رو نبخشه بخاطر قضاوت نادرست ....و حتی اینکه اجازه نداده بود مرد روبروش بشه و ازبیگناهی خودش دفاع کنه ...

مرد تو یه مصاحبه تلویزیونی به زن میگه که اون رو بخشیده ...وازاون کینه ای به دل نداره ..بعدها زن میتونه این مهربونی مرد رو باور کنه درسته که دوستای خوبی برای هم میشن ولی زن خودش گفته که همیشه خودش رو ملامت میکنه چرا درست رفتار نکرده و با قضاوت نادرستش باعث شده ۱۱سال مرد عمرش تو زندان بگذره .....

مطلب رو که خوندم پیش خودم فکر کردم ایا اگه من جای اون مرد بودم زن رو می بخشیدم ..یعنی نه خودم ..تو جامعه ما بنظرتون اگه همچین اتفاقی میافتاد راحت می بخشیدیم ؟ ...بخشش حس و درک بزرگی هست که بنظر من هرکسی نمیتونه اون رو دارا باشه .......

بخشندگی در مال و اموال با بخشندگی روح روان فرق داره ..خیلی ازماها شاید بخشنده مال و مادیات باشیم ولی فک نکنم بتونیم ادمهایی رو که به روحمون اسیب زدن ببخشیم .....البته شاید این بخاطر اینه که نتونستیم دلمون رو وسعت بدیم ودریاییش کنیم ........

شاید خیلی هاتون بگید این نکته ضعف من واین گروه ازادمهاست  ...ولی بنظر خودم تو جامعه خودمون خیلی  خیلی خیلی از مردم همین جور هستند ....یعنی این بخشش از روح وروانمون ...از ته ته دلمون برامون فرهنگ سازی نشده .....شاید در ظاهر خیلی ها رو ببخشیم ...ولی اگه موقعیتی رو بدست بیاریم به طرف مقابلمون ضربه میزنیم ......

من خودم رومیشناسم کینه شتری ندارم ها..ولی بعضی وقتا بعضی از ادمهای بیشعوری رو که می بینم نمی تونم کارزشتشون رو فراموش کنم تا مدتی بهشون رو خوش نشون نمیدم .....باید زمان بگذره تا ببخشمشون ....ولی نمیدونم چرا برخی ها رو با وجود گذشت زمان هنوز نتونستم ببخشم ....به مادر هم میگم لجن رو نمیشه بخشید میگه : ادم اگه دریایی باشه لجن رو هم زلال میکنه ....نمیدونم واقعا چه سریه ..ولی از خدا میخوام به خودم وهمه مون دل دریایی بده ......

میگن هرفصلی یه جورحال واحوال ادمهاروعوض میکنه ومن عاشق زمستونم وازالان دلتنگ روزهای زود وکوتاه زمستون جنوب هستم ودراین پاییز گرم حس میکنم حال خیلی هامون خوب نیست یه حس تلخ یه دردکهنه انگاری به همه مردم چنگ انداخته که مردم روازهمه چیز انداخته ازخنده های عمیق ته دلی .از مهربونی کردن ..ازصبوربودن ...نمیگم خودم اینجوری نیستم برعکس چون میبینم خودمم دارم دچاراین حس تلخ تکرارروزمرگی ها میشم  وهمرنگ بقیه میشم میترسم ....

درگوشی1: گاهی وقتها شنیدن یک صدا یک حرف یک خنده کوتاه یادوار این هست که گوشه هایی اززندگی لحظاتی بودن که طعم خوش خوشبختی از جنس مهربانی وعشق  برای ما بوده اند ...ولی ما ادمها همیشه اززندگی گله مندهستیم که چرا زندگی بر وفق مرادمان نیس غافل ازاینکه زندگی همین لحظات کوتاه وبلندهست ....

درگوشی2: برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای هفتمین  سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند باهام  ازطریق واتساپ.تلگرام .ووبلاگ تماس بگیرید  فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۲۱:۵۴
دریا