دریای کویر

سلام 162...موذن پیرشهرم نبودنت درد دارد درد...

سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ق.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

وقتی میخوام از نبودن ومرگ بنویسم دلم میلرزه ...حرف زدن ازمرگ همونقدرسخته که حس کردن وباهاش کناراومدن ..امروز عزیزی رو ازدست دادم درحقیقت ازدست دادیم موذن قدیمی اولین مسجدشهرمون ...موذنی که تمام سالها کودکیم تا ابتدای جوونیم رو باصدای اذان اون بیدارشدم  موذن پیری که تن صداش و اذان گفتنش برای من و ماهایی که باهاش خوگرفته بودیم کمتراز اذان موذن زاده نبود ...مردی که ازوقتی بیاد دارم مهربان بود وپرازمهربانی با مسجد...پدرشهیدی که تا اخرین روز زندگیش درارزوی دیدن حتی تکه ای ازتن فرزند  شهیدش به انتظارنشسته بود ...

مردی که بی ریا زندگی میکرد نه حقوقی ازبنیادشهید میگرفت نه سهمیه شهیدی استفاده کرد خودش بود دنیای صادقانه وپرازتلاش وزحمت خودش ...ویک مسجد که همه دنیاش بود مردی که وقتی اذان میگفت ارامش روباهمه وجودت حس میکردی مردی که حتی سالهابعدباشنیدن هراذانی ، بیاد اذان گفتن اون میافتم وهراذانی رو با اذان های اون مقایسه میکنم ...

موذن خوب من امروز به دیدار فرزندشهیدیش رفت کلمات رونمیتونم بنگارش دربیارم ازرفتن اون؛ ...وقتی پدربزرگ رفت نوشتم که مرگ حفره ای رودر دل ادمها ایجادمیکنه امروزحس کردم حفره دردنبودن ادمهای دوست داشتنی؛ درقلبم چقدر بزرگ شده که هیج چیزی نمیتونه سرپوشی براین حفره باشه ...حفره ای که گذرزمان من ومارو عادت میده به بودنش، ولی هیجوقت جای خالی اون پرنمیشه ...ادمهای خوب زندگیمون بیصدا دارن میرن ومن میترسم ازاین رفتن ها ...

امروز اشک ریختم وبخودم گفتم چرا عزراییل اینقدر خوش سلیقه شده...لعنت به مرگ که مدتهاست نمی گذاره، رخت عزا رو از روحم در بیاورم...مرگ مردی که،ارامش بخش ترین موسیقی رو با اذان خوندن درمن ایجاد کرد سخت ودردناک  هست..

 مرگ این مرد بزرگ حس غریبی داره   نه تنهامن بلکه ماها روشوک زده کرد مرگ نزدیک همه ماهاست ..واین مرگ چقدر درداورهست که فقط خدا میدونه  ....گذرزمان این خلاوحفره درون قلبمون رو پرنمیکنه بلکه فقط تحملش رو اسونترمیکنه و بهش عادت میکنیم ...چرخه زندگی مردن وتولدهست برای هردو، ریختن اشک ها یک قانون ثابت هست  ولی یکی اتش هست ودیگری خنک چون بهشت ....

به رفتنش که فک میکنم بخودم میگم خوشبحالش، درسته رفتنش برای مادردناک هست برای خونواده اش دردش بیشتره ،  ولی خودش اروم شد چراکه بنظرمن ؛ بهترین وانسانی ترین نوع زندگی رو داشت وامروز تشیع جنازه اون انگارادمها تمامی نداشتن مرد .زن. فقیر. پولدار. اخوند.کت شلواری .بیسواد وباسواد همه سوگ واربودن..ازنبودنش ؛...من میون  همه گریه های امروز و امشبم غبطه خوردم به این همه دلتنگی برای نبودنش ...

حاج موسی موذن  خوب اولین مسجد شهرم  دیگه بینمون نیست جای خای اون همیشه کنارمون حس میشه برخی ازادمها نبودنش هیجوقت کهنه نمیشه موذن پیرشهرم اروم بخواب که میدونم ازامشب درکنار رضای شهیدت هستی وانتظارت  تموم شد چه کنم که اشکهام تموم نمیشن بااینکه خیلی نمیدیدمت ولی بودنت رو همیشه حس میکردم ولی حالا انگارکه تکه ای ازروحم جداشده ...مرگ ومردن سخته ...خیلی سخت ....برای ارامش روح همه رفتگان دعاکنیم ...ممنونم ازدوستی که میون گریه هام بهم پیغام داد ناراحت نشو همه مون یه روزی تموم میشیم ...وامیدارم من خوب تموم بشم ....

جزرومد: برای خوب برگزارشدن بازارجه دعاکنید گرجه میدونم خدا همیشه درکارخیرهمراهمون هست وخداکنه نیتمون پاک وعاری ازریا باقی بمونه ..


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۱۹
دریا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">