دریای کویر

سلام11...نوازشی ..بوسه ای ..برای مجید ...

شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ

سلام ....

روبروم ایستاد و زل زد تو صورتم وبا لکنت زبان گفت :ززززززن ن ن ممممممننننن ممییششییی (زن من میشی) وقتی پسرهایی چون مجید این حرف رو به دختری میزنند اونم جلو جمع ..ومعمولا دخترا حس بدی بهشون دست میده وناخوادگاه صورتشون قرمز میشه ولی من هیج حسی پیدا نکردم شاید برا اینکه مجید هرباری که منو میدید این حرف رو تکرار میکرد نگاش کردم زل زده بود به صورتم ...

نگاش با همه بی روحی که داشت انگار پراز حرف بود خندیدم وگفتم : بذار فعلا که زوده ..چندسال دیگه ...بعدشم توکه پسرخوبی نبودی اشاره به مادرش کردم وگفتم : مادرت گفت که داروهات رو نمیخوری ؟ اذیتش میکنی ..توقول داده بودی بچه خوبی باشی ...مجید مظلومانه سرش رو تکون داد وگفت : خووووببب مممییشششمم (خوب میشم ) و با لکنت ادامه داد : تتتتووو زززنن مممنن ششو ممییررمم تتهررااان پپپیییششش اااقققاا ررهههبببررر پپپوووللل مممییگگییررییمم هههمممهه چچچیییززز ممییخخرررییممم (تو زن من شو ، میریم تهران پیش اقا رهبر پول میگیریم  همه چیز میخریم) .........

کمترازدوماه بعد......

دوستم سرک کشید داخل دفتر گفت بیا بریم زود میایم ..دفتر رو سپردم به همکارم از دفتر زدم بیرون ..دوستم گفت : مادرمجید چندروز پیش اومده بود پیشم ..پسرش مریض شده اگه خونه اشون میری بهت بگم مجید مریضه ...رفتم سوپری ومقداری خوراکی وموادغذایی گرفتم ...که دست خالی نرم .......تواتاق بلوکی کنار رختخواب مجید نشستم ..درحالی که کمپوتی رو براش بازمیکردم بهش نگاه کردم که با چهره بیحالی  نگاهم میکرد با اینکه پوست تیره ای داشت ولی مشخص بود که تب شدیدی داره ...گفتم چطوری اقا مجید مگه قرار نبود داروهات رو بخوری ؟

لبخند بی رمقی زد مادرش بجای اون گفت : چندبار بردمش دکتر سوزن زدن ..قرص کپسول دادن خوب نمیشه ..دلش همش درد میکنه ......گفتم : بیا کمپوت بخور خوشمزه است و.....مجید نیم خیزشد ونگاهی به پلاستیک خوراکی ها انداخت وگفت چچچقققددررر(چقدر) ......گفتم خوب دوست داشتی برات گرفم به هرکسی هم دوست داری بدی .....باهمون بیحالی و لکنت زبون گفت : به همه میدم غیراز مش رحیم...........گفتم:چرا؟ ..........باهمون لکنت گفت:مش رحیم ازمشهد اومد با همه دست داد دست منو نگرفت گفت برو اونور دیوونه ..حتی اکبرک فلچ رو دست کشید رو سرش و بوسید دست داد ولی منو دعوا کرد گفت تو دیوونه ای ..برو خونه تون ...

گفتم : اشکال نداره ..مادرت خب تورهم بوس میکنه ..برادرات وخواهرات هم تورو بوس میکنه نازت میکنند دست میدن باهات ....تو باید قرصات رو زود بخوری تادلت (قلبت ) خوب بشه ...یهوبین حرفم اهسته گفت : دل مردا مال زناشونه ..توخوب زن من میشی دل من خوب بشه مال توئه...هنگ کردم موندم چی بهش بگم که خودش با همون لکنت همیشگی ادامه داد: زن من بشی منو بوس میکنی دست رو سرم میکشی ؟

یه لحظه تو ذهنم اومد مجید که عقب افتاده هستش درسته 15-16سال بیشتر نداره ولی ازنظر ذهنی اندازه بچه های 7-8ساله هستش اشکالی نداره دست نوازشی بسرش بکشم و پیشونیش رو بوس کنم ولی با دیدن قطرات ریز عرق روی پیشونی تیره اون واینکه عکس العمل بقیه چی میتونه باشه ...نمیدونم  یه حس خاصی که بهم دست داد بیخیال شدم ....برای اینکه حرف رو عوض کنم ام پی تری م که همراهم بود روشن کردم وگفتم یه اهنگ گوش کن تا با مادرت ما گپ میزنیم هدست رو گذاشت به گوشش وقتی خواستیم بریم مجید درحالی بخواب رفته بود که هدست تو گوشش بود وام پی تری رو تومشتش گرفته بود .....با ووجود اینکه ام پی تری م رو خیلی دوست داشتم نمیدونم چرا بیخیالش شدم ونذاشتم مادرش از دستش دربیاره وبهم بده ....ورفتم .......

سه چهارماه بعد.....

افتاب میخواست غروب کنه رسیدیم به روستاشون ....ازماشین که پیاده شدیم در حالیکه میخندیدم به دوستم گفتم : من اول برم سری به خاطرخواهم بزنم بعدش میام ...دوستم گفت : ببین دریا ...بعداز مکثی ادامه داد: مجید فوت کرده من خواستم بهت بگم ولی یادم رفت ......(مجید روماتیسم قلبی داشت وعلاوه بر عقب موندگیش از بیماری قلبی رنج میبرد..باید عمل میشد وتوفاصله زمانی که مادرش و بهزیستی بدنیال جمع کردن پول عمل اون بودن ..که البته تعدادی خیر پیدا شده بودن که هرکس به اندازه ای که درتوانشون بوده کمک کرده بودن ولی زودتراز وقت عمل بخاطر سرماخوردگی شدید.....مجید تاب نمیاره وفوت میکنه )...دلم خیلی گرفت ..خونه اکبرک فلج  بودم کودکی 5-6ساله که فلج هست که مادرمجید رو دیدم اومد برام یه نایلون اورده بود که سفت چیزی وسط اون پیچیده شده بود :بازش کردم ام پی تری بود پیرزن گفت : ببخشید خرابش کرد روشن نمیشه .....خراب نشده بود باطریش تموم شده .....گفتم خراب نشده باید شارژبشه ...

دیدم اکبرکوچولو نگاهش به ام پی تری هست :گفتم مال توئه هروقت خانم فلانی اومد میدم شارژ رش رو برات بیاره وداشتم درباره کارش بهش توضیح میدادم که اشکام فرو ریخت ..ازگریه من پسرک هم به گریه افتاد : با گریه گفت نمیخوام مال خودت گریه نکن ....بزحمت خودم رو کنترل کردم ..شب شده بود وتومسیر خونه بودیم توتاریکی غروب افتاب و سکوت ماشین من بیصدا اشک میریختم ...

گریه  کردم مثل زنی که شوهرش مرده .........مثل مادری که بچه اش رو ازدست داده...مثل .....مثل..... مثل یه معترض به خدا .......لعنت به من ..به تو ..به همه ما ایرونی ها که حرف میزنیم وعمل نمیکنیم ...به همه ماهایی که از انسانیت حرف زدنش رو بلد هستیم ..........لعنت به من که بهشت جهنم اینقدر برام بزرگ شده که گاهی انسانیت رو میذارم کنار........لعنت به من وهمه ماهایی که وقتی عقب مونده ای رو میبینم با توپ تشر باهاش برخورد میکنیم .....لعنت به من ماهایی که می بینیم این بندگان خدا رو ..ولی لحظه ای درکشون نمیکنیم ...ترحم میکنیم ..غافل ازاینکه اونا هم ادمند وازترحم بیزارن ........

لعنت برمن وماهایی که زورمون میادتو دنیای پاک اونا قاطی بشیم وازاونا برای مسخره کردن و اراجیف گقتن استفاده میکنیم .......لعنت براونایی که این عقب افتاده ها رو دیوونه خطاب میکنند غافل ازاینکه اینا ساده ان و بیگناه ..پاکن پاکترازخیلی ازاین روشنفکرو قلم بدستان  جامعه ما ......... لعنت به ادمایی که تواین جامعه اسلامی فکر میکنن اینا با 30-40هزارتومن بهزیستی و کمیته امداد میتونند خرج دوا ودرمونشون رو بدن .....لعنت بر لحظه هایی که ادمیت رو ازما میگیرن ........کاش دست نوازشی برسرش کشیده بودم ...



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۳
دریا

نظرات  (۲)

۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۳ علی کنکوری
با من لج کردی؟[لبخند]
اره ؟
وقتی گفتم تانگو و وایبر و اتس اپ و ... ندارم و شماره ات رو هم ندارم ، تو هم گفتی : نرم افزار یاهو روی سیستمم نصب نیست.
ولی هم تو و هم من میدونیم ساده ترین کار توی دنیا ، بعد از اب خوردن ، نصب یه نرم افزار مثل یاهو مسنجره .
من گوشیم خیلی ساده اس.
هیچکدوم از اون نرم افزارها امکان نصب نداره. بعلاوه وقتی گفتم شماره ات رو ندارم به این دلیله که همه مون شماره خیلی ها رو نداریم.
شماره چند تا از دوستات رو حفظی؟
وقتی میخوای به کسی اس بزنی یا تماس بگیری ، شماره اش رو از اول تا اخر میگیری ، یا  فقط اسمش رو سرچ میکنی تو دفترچه تلفنت.
همین.
خب طبیعیه که اگه گوشیت به هر دلیلی دچار مشکلی بشه ، نمیتونی دیگه شماره ها رو پیدا کنی.
به همین خاطره که هیچ ادرس و تلفنی از دوستان ندارم.
یه دلیل مهمتر برای اینکه چرا گفتم  اصلا وایبر و واتس اپ و ... ندارم  به این خاطر نیست که دوست نداشته باشم با تو گپ بزنم ، به خاطر اینه  
                       http://www.aparat.co/v/nkwH5   

و  اینکه از فضایی که توی این شبکه هاس اصلا خوشم نمیاد .
چرا اینقدر لجبازی میکنی ؟
[گل][گل]
پاسخ:
سلام هههههههههههه پسرخوب من لج نکردم خدایش یاهو رونصب نکردم چون اصلا چت نمیکنم که مسنچررونصب کنم هههههه نصبش میکنم الان .......
هنوزهمون کله شق بدبین هستی .......ههههههه
darya_omidsz
ایدی منه همون ایدی قدیمی وهمیشگی
خدا رحمتش کنه. 
خوابتو می دیدم پریشب.. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">