دریای کویر

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ساعت طرفای یازده ونیم شب بودکه رگ هنرمندزنانه، وجودم  گل کردوتصمیم گرفتم شیرعسل درست کنم وقتی که باشعله خیلی کم اروم اروم شیروعسل رو هم میزدم به فرداش فکرمیکردم به اینکه بازارچه امسال چطورمیشه ؟ همون فکرای این چندوقته ...بعدفکرکردم خب منکه کاره ای نیستم فقط دارم یه کاری روفرهنگ سازی میکنم نهایتش هم بدبشه چیزی که ازم کم نمیشه نهایتش خستگی استرس وکارچندروزه توتنم میمونه بعدشم میره تا سال دیگه هم کی مرده وکی زنده ...

این شیروعسل روهی هم میزدم واصلا شکل وفرمش تغییرنمیکردملاقه روازاین دست به اون دست دادم بازم فکرکردم چندنفرقراره غذا درست کنند ؟! یعنی امسال غذای کی بیشترفروش میره ؟! بعدفکرکردم هرچی غذا که فروش نرفت برم بدم یه مدرسه شبانه روزی برای دانش اموزان خوابگاهی که شنیدم اوضاع غذایی خیلی بدی دارند حالا تعدادانش اموزای دوسه مدرسه که میشناختم توذهنم حساب میکردم واینکه چه غذاهایی امکان داره فروش نره ومیشه به اون مدارس داد...

اینبارکمرراست کردم این پا اون پاکردم وهمینجورکه هم میزدم فکر کردم خب یعنی کیا میان ؟ اینهمه ادم گفتن میان یعنی همشون میان ؟ یعنی فردا که یکی ازفروشنده های سالای قبل گفته نمیاد اونم بدون دلیل قانع کننده ای ؛ خودمون ازپس کاربرمیایم ؟ بخودم گفتم اینکه چیزی نیست ناسلامتی خودم شغل ازادی هستم  نتونم فروشندگی کنم پس هیجی ...

بعدفکرکردم یعنی امسالم بازم بایدسئوالهای تکراری جواب بدیم ؟ هی بگیم بازارچه فروش غذاست برای معلولین قطع نخاعی ..صلواتی نیست ..نفس کاربفکرمعلولین بودنه نه خوردن وسیرشدن ...بعدبرا هزاردوهزارتومن چک چونه بزنیم ...وای این توضیح دادنش خیلی سخته ...یعنی حالا امسال فروشمون چقدمیشه ؟ اصلا پول اولیه هرکس که موادغذایی خریده وغذا درست کرده درمیاد ؟ 

اگه مسئولین کمک کنند چی میشه ؟ یعنی میشه امسال استقبال زیادتربشه فرداشب خیالم راحت بشه که کارمون درست بوده یعنی جواب تموم اون ادمایی که تیکه ومتلک بارم کردندرو بااستقبال خوب مردم بدم ؟ (خبیث هم خودتونید خب هرادمی رگ فلزخرابی داره والا)  همینجورهم میزدم وفکرمیکردم یعنی افکارمختلف توذهنم هی رژه میرفتن ...

فکرکردم چندنفرازدوستان وبلاگی کمک کردند ؟ جایزه بچه های معلول مسابقه نقاشی وانشارو چی بگیرم ؟ غذاهارو ازهمون هزارتومن قیمت گذاری کنیم  ؟ دیدم فکرها زیادن ومن دارم خسته ترمیشم  هم زدم صلوات فرستادم ویکی یکی دوستان وبلاگی وغیروبلاگی که میدونستم مشکل دارند رویادکردم وهم زدم ( نخند میدونم اش نذری نبودولی مهم اون نیت کارهست)..وهی هم زدم ..دیدم شیرتغییررنگ دادکره روکه انداختم کش اومد ویه مقدارکه هم زدم قوام اومد گازروخاموش کردم  ویذره چشیدم محشربود وقتی که گوشی رو نگاه کردم ساعت یک ربع شب بود تازه فهمیدم چرا اینقدرخسته شدم ولی می ارزید به همه خستگیش شیرعسل فوق العاده ای شد...

وبازارچه باوجوداینکه دیروزعصربود هنوزخستگیش توتنم هست ولی حس میکنم که به همه خستگی هاش می ارزید امسال سومین بازارچه خیریه غذا باهمون عنوان لقمه های مهربانی بودکه خداروصدهزارمرتبه شکربهترازپارسال برگزارشد وخدارو شکرامسال نه تنهامن بلکه بقیه عزیزانی که همراهم بودند دراینکارمتوجه شدند فرهنگ سازی یک کارخوب داره جون میگیره ...استقبال خوب بود گرچه بازم خیلی ها ابرازکردندیادشون رفته بود یاخبرنداشتن یاکارداشتن یافکرمیکردنددوسه روزادامه داره و...ولی باهمه این موارد امسال خودم راضی بودم بقیه عزیزان هرسال راضی بودندولی خب نگاه من کمی متفاوت ترهست وامسال درک این موضوع که وقتی پای باوری بایستی که خدا پشت وپناهت باشه اون باور به یقین تبدیل میشه وحسی خوب ازیک شادی عمیق داره ...

امسال طعم بازارچه برام طعم همون شیرعسلی روداشت که باخستگی درست کردم یک مزه عالی شبیه شیرعسل اماده ولی بااین تفاوت که درشیرعسل اماده حس خوب مهربونی نیست ولی شیرعسل دست سازخودم طعم مهربانی ومزه شیرین لبخندپس ازسختی داشت ...

اینکه خودم راضی وخوشحالم که بازارچه خوب برگزارشدیک طرف واینکه دراین خوب برگزارشدن عزیزانی بودند وهستندکنارم که درتمام این سه سال همراهم بودندچه درغذادرست کردن وچه درخریدن ومشتری هرساله بودن بازارچه..واین یعنی پایه های یک کارخوب رومحکم فرهنگ سازی کردند، من برای این عزیزان نمیتونم چیزی بگم جزاینکه مطمئنم خدای مهربونمون همیشه ودرهمه حال حس های خوب نصیبتون میکنه چراکه کاربرای رضای خدا کردن اونهم  ترویج مهربانی که صفت خداوندهست هیجوقت بی اجرپاداش نمی مونه ...

ومطمئنم همه دوستانی که امسال چه درتهیه غذاهای بازارچه وچه درخریدن اونها بانیت پاک اومدن جلو وکمک وهمراهی کردند مثل من یه حس خوب روحس میکنندودارند ...دوستانی که مریض بودند ولی بهترین غذارو برای بازارچه تهیه کردند دوست عزیزی که بیماربودندولی بازبیادبازارچه بودندوکمک کردند درپیش روی  همه این عزیزان سرخم میکنم وازخدابراشون بهترین هارومیخوام ..

منوی بازارچه امسال شامل بزقرمه (نوعی غذا باگوشت ،سیرو کشک هست ) دونوع .اش کشک .شیرکاکائو. شله زرد .ژله .کیک خانگی دونوع .شیرینی خانگی. نان روغنی. سمبوسه دونوع .پیراشکی گوشت ...خرماباپودرنارگیل وکیک یزدی ....تمام هزینه های نقدی وغیرنقدی مجموع 50میلیون ریال شد ..

عکس های بازارچه رو میتونیددرکانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) ببینید وبازازهمه همه همه ی دوستان کمک کننده ممنونم ...البته حاشیه هایی هم داشت ولی زیاد مهم نیستن همیشه درهرکاری توهرجای این  مملکت ادمهایی پیدامیشن که سازمخالف بزنندیاتیکه بپرونندولی مهم اینه که مابرای گسترش زنجیره های مهربانی خسته نشیم (حتی اگه خودمون ادمهای خبیثی باشیم )

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت..


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/372278_103.jpg

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۸
دریا

نظرات  (۱)

۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۵ صآب خونـه
سلام
اگه موافقید و دوست دارید خبر بدید وبلاگ های هم رو دنبال کنیم :)
+ امضا صابخونه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">