دریای کویر

سلام 93...سقف کوتاه ارزوهای منیژه...

شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ب.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

تازه پا به دوران جوانی گذاشته ...اندیشه اش مثل هر دختر جوان دیگری ..شاد ودنیایی پراز رنگ های زندگی ..........منیژه بدون علت سکته مغزی کرده ...خبری که دهان به دهان میچرخه ..باورش برای همه سخته ...مهربانی و دوستی وسادگی دختر پیش چشم میاد .......

دخترک حالا گوشه اتاق گلی اشان با پدر ومادر پیر ومریض که هرروز کمر خمیده شان از رنج دخترشان بیشتر خمیده می شود  زندگی میکند ..زندگی که نه ...روزهایش را سپری میکند با نگاهی که هنوز برق امید دارن ..

با دستهایی که بی حرکتن ولی ناخن هایش را کوتاه نمیکند بلکه برسد روزی که بتواند لاک بزند و طنازی کند ...منیژه دلش میخواهد ناز کند ...شرم کند ..بخندد ..مادر شود ..

منیژه دلش میخواد بتواند پاهایش را تکان دهد ولی رفتن این روزها پول می خواهد ....میخواهد بتواند دستهایش را حنا بگذارد ...موهایش را شانه بزند ...حرف بزند ..راه برود ..بدود ...ولی پول ندارد ...

این روزها از تک پنچره اتاق گلی اشان نگاه به پرواز پرندگان دارد و ارزو دارد فقط برای یکبار دیگر معمولی باشد و زندگی کند .......

منیژه این روزها ارزوهایش را محدود میکند چرا که مستمری بهزیستی و کمیته امداد به جایی نمی رسد در عوض ارزو میکند که زمستان باران شدید نباشد چرا که سقف گلی اتاقشان چکه می کند و.....

 او نمی تواند حرکت حتی مگسی را از صورتش دور کند چه برسد به اینکه کاسه ای زیر قطرات اب از سقف بگذارد ......

منیژه لباس زیبا نمی خواهد ........طلا و جواهر نمی خواهد ....ادکلن وعروسک نمیخواهد ...مرغ وبرنج نمیخواهد ..ارزویش این است بتواند راه برود حتی چند قدم .........دلش میخواهد بتواند بوسیله تجهیزات پزشکی  فعالیتی داشته باشد حداقل ساده ترین کارهایش را خود انجام دهد حتی کند واهسته ..

این روزها منیژه با وجود از کارافتادگی اندامش هنوز امید دارد بتواند راه رود .... وشایدبتواند قدمی بردارد اگر پول داشت  .اگر پول داشت ....اگر کسی بفکر این چنین فرشته های مظلوم وبیصدایی میشد.......شاید منیژه روزگار بهتری داشت ..وسقف ارزوهایش را کوتاه نمیکرد ....

(دلم میخواست اینقدرجرات داشتم از مدیرانی مینوشتم که پول وسرمابه دولت رو ارث پدری خودشون میدونند وام دادنشون به افراددرجه یک خودشونه به همسر،خواهرخودشونه ..دلم میخواست امثال منیژه تواین کشورنبودندچراکه تواین کشورادمهای سالمش حرمتی ندارند چه برسه به معلولش...دلم میخواست یه دست غیبی برسه همه اونایی که دستهای سبزی دارند ومیخوان کاری کنند برای این مملکت ولی دستاشون دربنده رو رها کنه ..دلم خیلی ارزوهارو میخوادنه برای خودم بلکه برای مردمی که حقشون این نیست ...حقشون این نیست که هرکس وناکسی بشه ومدیر وسرمایه ملت  ودولت رو ارث پدری خودش بدونه ...چه فایده میترسم از اونهایی که فله ای ادمهای خوب رو رد صلاحیت میکنند ووازپشت خنجر میزنند طوری میزنند که همون لحظه اول زجرکش مشی ....دلم گرفته ازمدیرانی.....)

(بهمن ماه سومین بازارچه خیریه فروش غذا (  لقمه  های مهربانی ) بهمراه اولین مسابقه نقاشی  وانشاء نویسی  کودکان معلول رو به امیدخدا برگزارمیکنیم دوستانی که علاقمندبه کمک مالی دراین  امرهستند باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست ....)

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت...

 

عکس نوشته تنها و غمگین (7)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۳
دریا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">