دریای کویر

سلام77...چن دانه گز...

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ب.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

اصل قضیه اگه اشتباه نکنم برمیگرده به اسفندسال قبل ...رفته بودم روستایی که یه فاصله تقریبا دوساعته داره با مرکزشهر..خونه مرضیه اینابودیم مرضیه دختری که  چن سالی ازمن کوچکتره ...معلول جسمی هست بعدازحرف وحال احوال مادرش چایی اوردبایه ظرف که چن تا دونه گز توش بود..مادره چایی رو تعارف کرد خودش گوشه ای نشست ..

استکان چایی روکه برداشتم دست درازکردم دونه ای گز بردارم بجای قند که نبود گز روکه برداشتم حس کردم سفته ..بااینکه لای جلد شفافش بود ومال تولیدی نمیدونم چی بود خیلی سفت بود عینهو سنگ ...فهمیدم کارمن نیست این گز روخوردن؛ گز روبه ارومی گذاشتم سرجاش وچایی روخالی خالی اروم سرکشیدم ...

مادره حرف میزد ولی مرضیه حواسش بهم بود گفت گز بزاری توچایی یه مقدار بزارش بعدیکم نرم میشه مثل نقل بخورش ..با خنده گفتم  چایی رو خوردم دیگه نیازنیست ...مادره گفت یکی دوهفته پیش یه ماشین حراجی  اومد (ماشین هایی که ظرف .لباس .موادغذایی میفروشن ودوره گردهستند به زبون محلی بهشون میگیم حراجی )... بسته ای 2500تومن میداد منم گرفتم ولی خدا لعنتش کنه خیلی سفتن خشک خشکن ...

مرضیه گفت گزخب همیشه سفته ..حالا اینا یخورده بیشترسفتن ؛ بعدروکردبه من وگفت بزن توچایی نرم میشه وبخور...گفتم نه دیگه بسمه چایی خوردم  گز ها همشون سفت نیستن ...خندیدوگفت نه بخدا گزها همشون سفتن ازوقتی من بدنیا اومدم هرچی گز خوردم سفتن ..خندیدم وگفتم دخترخوب قسم نخور گز نرم هم داریم ..اصلا گز باید نرم باشه که بشه بجویم وبخوریم

قبول نمیکردواصرارمیکردکه گزی روبردارم گفتم خب مگه تو نمیبینی من چاخالو هستم چیزشیرین نبایدبخورم خندید وبه اصراریکی روگذاشت کف دستم ...دروغ چرا !توراه برگشتن دیدم گزکه نیست عینهو گرز رستم سخت وسفته ...ازروی جلدش یه جا بزور تاریخ انقضای اون روفهمیدم مال تقریبا یسال وچندماه پیش بود ....

خب این ماجرا گذشت دوسه هفته پیش جایی بودم خانوم صابخونه ازمون با گزاصل اصفهانی که پرازمغزپسته بود پذیرایی کرد  دم رفتن به صابخونه گفتم میشه چن دونه بهم گز بدی ؟ (همینجوری اومدتوذهنم ...اخه صب قراربود برم جایی .بعدبچه کوچیک اونجابودپیش خودم گفتم بجای ادامس وشکلات گزمیدم بهشون چرا راهم رو کج کنم برم تا سوپر وال بل ..) ..خانوم صابخونه هم باخوش رویی چن تا گزمونده توی ظرف روکرد تو نایلون بهم داد خواست بیشتربزاره گفتم نمیخواد همین بسه ،واسه ی دوتا بچه که بدم دسشون ..فردا دارم میرم جایی تو دس پام نپلکن..

ازقضا فرداش اونجایی که میخواستم نرفتم روز بعدش هم نرفتم روز بعدترش یعنی روزسوم ...دم ظهربود میخواستم کاری انجام بدم تودفتر دنبال چیزی میگشتم که سلامی توجه ام رو جلب کرد سرکه بلندکردم مادرمرضیه بود حال واحوال اینا تا یه ریع بعدش که بلندشد بره یهو یادم افتاد من گز دارم ....گزها رو دادم بهش وگفتم اینا چن تادونه بیشترنیستن بده به مرضیه ...مادره هم  خندید وتشکر کرد ورفت ...

عصرش مرضیه بهم زنگ زد میگم قطع کن خودم زنگ بزنم میگه یه ماه رایگانه بی خیال ...(بازم بگیدمخابرات بده ) ..بهم گفت ازگزها خیلی ممنونم ولی اخرش حرف خودت رو راست کردی گز نرم پیدا کردی ..میگم دخترخوب گز خودش نرم هست نگو اینجوری ..میگه این گزها خیلی نرم بودن چقدتوشون پسته داشت  اونی که درست کرده ادم خر پولی بوده ها ...

میگم دخترخوب نگو اینجوری ...اینا بهشون میگن گز صادراتی اینقدرخوب وپرازمغزپسته درست میکنن که خارجی ها بخرن میفرستن کشورهای خارجی ..بعدشم چون قیمتشون بالاست گرونه  ..همه کس اونها رونمیخرن ...بهم میگه توازکجا خریدی ؟ گفتم نخریدم رفتم مهمونی دیدم بود گرفتم چن تا دونه ...گفت برای من برداشتی ؟ گفتم راستش نه ولی قسمت تو شدند گفت برا همینه که کم بودند اگه قسمت من بودند که یه جعبه بهت میدادن نه چن تا دونه ....خندید ومنم خندیدم گفتم چیزای خوشمزه رونبایدخیلی خورد بایدقدری چشید تا مزه اش روحس کرده باشی ائمه ما اینجوری بودند .. ...ومیون خنده گفت پس منم مث .................چشیدم سیرکه نخوردم ....

(رسیدیم به 16اذرماه روزدانشجو تبریک میگم به دوستان دانشجو ..دانشجوهای کارشناسی وارشد ...خصوصا به دوتادانشجوی سال اولی خونواده خودمون خواهرزاده وبرادرزاده خوبم که امسال دانشجوشدن ودراینده خانم دکتروخانم مهندس های خوبی میشن اینو مطمئم ...البته امشب به دوستی گفتم من اینهمه سال تحقیق وپروژه وپایان نامه پیداکردم ونوشتم ومرتب کردم برا دانشجوها امروزتبریکش به منم ربط داره ؟....هههههههههه ..دانشجوهای عزیز مبارکتون باشه خیلی...)

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۵
دریا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">