دریای کویر

سلام25...پول سوادتوچقدره ....

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۷ ب.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ماجرایی که امشب براتون مینویسم بنوعی میشه گفت تکرار یکی ازکارهای هرساله هست که توجامعه ما پیش میره ..این وقت سال ...درست حدس زدیداین وقت سال زمان انتخاب رشته  دانشگاه وکنکورهست زمانی که یک انتخاب اینده چندسال اینده یک جوون رورقم میزنه اگرحمل برخودستایی نشه بایدبگم باسابقه ده ساله دراین کارواموزش هایی که گرفتم وتجربه ای که بدست اوردم امسال معرفی شدم ازطرف یک کانون مشاوره واموزش درسی برای مشاوره دادن به انتخاب رشته تحصیلی در سراسر کشور؛ من تنهافردی هستم که مشاوره رایگان میدم (4بعداظهرتا8شب تلفنی) برخی ازدوستان دراون موسسه اعتقاداشتن با رایگان کارکردن ارزش کارخودم رو پایین میارم  اما اعتقادمن اینکه ارزش هرکاری به مادیات اون نیست واما ...

دخترجوونی اومدهمراه بامادرپیرش ...چهره افتاب سوخته زن که صورتش پرازچین وچروک بود ودستهایی پرازپینه ..وشرمی که داشت ازپیچیدن محکم چادرش دورتنش معلوم بود ومعذبی رفتارش فهمیدم  روستایی پاک دل وساده اندیش هستند ...دخترهم مثل مادرش با صورتی ظریف وسبزه که تابلو بودخیلی کم وشایدهم اصلا ردی ازهیج لوازم ارایشی بصورتش نبوده ...هردوگوشه ای ایستادن ...

زیادشلوغ نبود گفتم بفرمایید دختربه ارامی گفت برای انتخاب رشته اومدیم ..برگه های دخترروگرفتم ...دخترنزدیک میزم ایستاده بودکنارمیزم دوصندلی بودگفتم بشین ..دخترنیم نگاهی به مادرش کردانگارمیخواست ازش اجازه بگیره ..گفتم مادرکارش طول میکشه شماهم کنارش بشینید ...هردوکنارهم دردوصندلی کنارهم جاگرفتند....مشخصات دخترروزدم که سایت بازکنه ونگاهی به رشته هایی که دخترانتخاب کرده بودانداختم ...رتبه ای حدودده هزار علوم انسانی ...پرسیدم کدوم مدرسه بودی؟ مدرسه ای درروستایی دوررواسم بردگفتم ااا مال اونجایی؟ گفت نه مال فلان روستام اونجا دبیرستان  نداره رفتم خونه اقواممون فلان روستا پیش دانشگاهی ودبیرستان خوندم ...

باخنده گفتم معلومه بچه درسخونی هم هستی معدل کتبی ات شده 16..وپیش هم 17وخرده ای...افرین ..مادرش کمی خودش روجمع ترکردتوصندلی وسرش روجلوتر بطرفم اوردوبامظلومیت گفت درسخون بودفرستادمش درس بخونه ...یه جوری ثبت نامش کن دانشگاه خوبی قبول بشه ...بره سرکار...گفتم ایشالا ..نگاهم به رشته هایی بودکه انتخاب کرده بود ...بااین رتبه دانشگاهها روزانه رو می اورد ولی انتخاب هاش شبانه بود وروزانه هاش رشته هایی چون ادبیات فارسی وعلوم قران حدیث ...

روبه دخترکردم وگفتم خودت انتخاب کردی این رشته هارو ؟دخترگفت نه رفتم اداره ....پیش مشاور؛ ...اینقدگرفت ومشاوره دادگفت قبول میشی ...حرصی اومدتوتنم ..انتخاب رشته هاش افتضاح بودند ..گفتم این رشته هابدردت نمیخوره ..تورشته ای بایدبری که پس فردا مدرکت روگرفتی بازارکارداشته باشه ...مادرش پریدمیون حرفم وگفت دانشگاهی بایدبره که پول نخواد مانداریم ...نگاه کن (دست کردتوی کیف دستی زنانه کهنه ای که همراهش بود وشروع به گشتن کردوکاغذی دراورد وبطرفم درازکردوادامه داد) نگاه کن پول نسخه داروهای پدرش رودادم  رشته خوب براش بزنن بخداکه ما پول نداریم ادمهای کشاوربدبختی هستیم ..همین یکی درسخون هست تواگه بدونی باچه خواری وبدبختی درس خونده ..دست زن درازبودبطرفم دستی سبزه تیره که رگهای پشت دستش برجسته بودند وجداازچین وچروک حس میکردم که زمخت وسفت اند....

گفتم میفهمم مادرمن ..منم همین رومیگم این الان رشته ادبیات فارسی بره کارنیست تواین رشته وروبه دخترکردم وگفتم خودت علاقه داری اینارو..دخترگفت نه مشاور زد گفتم کاری به مشاورندارم خودت بگو دلت میخوادچه رشته هایی بخونی دخترگفت علوم تربیتی ...گفتم خب علوم تربینی بگردیم تو دانشگاههای دولتی وروزانه که نزدیک هستند وخوابگاه دارندکجاهست اونجاروبرات انتخاب کنیم ..چون بارتبه ای که داری تودانشگاهای روزانه استان خودمون میتونی بیاری نیازی نیست که شبانه بری اونم شهرهای دور..یااین روزانه های تبریز..اصفهان واون ورا ....

دفترچه ای برداشتم  با کمک خوددختر رشته های متناسب بازارکارو علاقه دختر روپیداکردیم درحین انتخاب رشته مادرش گفت خانوم پول ثبت نامش خیلی میشه؟ گفتم  نه اینجا خیلی نمیشه ..زن نفس بلندی با لبخندکشید وازتوی کیف کوچکش نایلونی دراورد وپولهاش روازنایلون بیرون اوردکارم تموم شده بود پرینت انتخاب رشته رودادم دست دخترگفتم خودش هم چک کنه با چرکنویس ...چشمم به پولهای زن خورد 500تومنی.. هزاری ودوهزاری ودوتا ده هزارتومنی مچاله داشت وفتی که نگاه من رودیدگفت بخداکه همینقدرپول مونده هرچقدرمیخوای بردار..خداکنه بیشترنشه که من شرمنده بشم ..گفتم نه مادرمن ..شمامیخوای بری نسخه بگیری برو نسخه بگیر هروقتی که اومدی توشهربرا من پول بیار...گفت مگه چقدمیشه ؟گفتم 3000هزارتومن ....زن متعجب گفت چرا اونجا 00000گرفتن ؟..گفتم خب دیگه پول سوادشون رومیگرندوکاربلدیشون رو...زن گفت هرچی اون نوشته بودبدردنمیخوردازنو نوشتید ..بریم پولمون روپس میده ؟ گفتم نه مادرمن ...زن سه تومن روبطرف من درازکرد یهوگفت نکنه پول توهم بیشتره ؟گفتم نه بخدا هزینه کارماهمین سه تومنه ...اینم میتونی بعدا بیاری ...

زن سه تومن رو گذاشت رومیزم وگفت حق ادب تو وسوادتو بیشترازاینه ولی ماپول نداریم فقط میگم خدا خیرت بده کمکت کنه ...خندیدم وگفتم قابل نداره ..زن گفت صدمقدارش  قابل داری ....ورفتند ..وامروزمطمئن شدم مشاوره رایگانم انتخاب درستی بوده وهست ....

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۸
دریا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">