دریای کویر

سلام21...برخی دوست داشتن ها دوست داشتنی اند...

چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ب.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

پیرمرد رومیشناسم ..همیشه برای ثبت نام سوخت موتور باغش یا کارهای دیگه اینترنتی پیش خودم میاد یادمه چن ماه پیش که اومده بود بپرسه کی  ثبت نام سوخت شروع میشه .... وجعبه بسکویتی هم داشتیم که من بهشون تعارف کردم ..زن پیرمرد همراش بود ولی داخل دفترنیومد دم دروایستاد ..پیرمرد چن تا که برداشت گفتم برا خانمت هم بردارگفت : پس فکرمیکنی بدون اون پایین میره ؟...همه خندیدیم .....

امروز دوباره پیرمرد وزنش رودیدم که اومده بودن از روستاشون توشهر یه مقدارخرید وکار داشتند ...اومدن دفترازم سئوالاتی رودرباره کاری پرسیدن تا اونجا که تونستم راهنماییشون کردم ....پیرمردروبه همسرش گفت : گفتم بیایم پیش خانم .....هم بلده با سیستم کارکنه هم با بیسوادی حرف بزنه که ما بفهمیم .....

با خنده گفتم پدرمن یعنی من بیسوادم ؟.پیرمردوزنش هردو خندیدند پیرمرد گفت نه ..یعنی بلدی جوری حرف بزنی که ما بیسوادها هم بفهمیم ......گفتم :پدرمن ؛ تجربه ودرایتی همون عاقلی؛  که شماها دارید ده تا من وامثال من ندارند ....ما باید ازپیش شما درس یاد بگیرم که بدونیم خوب وبد زندگی چیه .....

همسر پیرمرد گفت : جوونهای حالایی ؛جواب سلام  نمیدن دیگه گپ مارو گوش میکنن..وادامه داد نگاه خودت نکن احترام ما داری هم کارت هست که باید با مردم خوب رفتارکنی وهم اینکه نوه ...هستی .......ادم بزرگی بود....خوشم اومد اززنه ....پیرمرد دوروبر ۷۰به بالا داشت و زنش هم فک کنم ۱۰-۱۵سال کوچکترازخودش بود ...گفتم  : من جدی گفتم  جوونهای حالایی باید ازشما یاد بگیرن...بعدبه پیرمرد گفتم یک دفعه که بیشتر ازدواج نکردی ؟ همین یه زن رو داری ؟

پیرمرد خندید وزنش زودترجواب داد نه دیگه زن نداره ....گفتم افرین به شماها ..جوونها باید ازشما یادبگیرند که تا این سن وسال بازم باهم هستید و باهم کارهاتون روانجام میدید ....زن پیرمرد تندی گفت : من باهاش میام جایی نیفته ..بمیره ....پیرمرد نگاهی به زنش انداخت وگفت : هاااااااا...من تورو باخودم میارم شهر رو ببینی دلت وا شه .......زنه  پشت بندش گفت : ادمای اینجا که دیدن ندارن تو هوای گرم ...سرم خراب نیست که بیام ( اصطلاح دیوونه نیستم که بیام ).....

زدم زیر خنده ...گفتم وای دعوا نکنید زشته ....انگارچشمتون زدم .....پیرمرد گفت : ۵۰ساله این زن همینجور سک سک میکنه (غرغر).....کاری به تو نداره .....دوباره زنه شروع کرد من کجا سک سک میکنم ..تو پیر شدی باید یه نفر مراقبت باشه ..تنهایی بری ..یه جایی بیفتی کیه جمعت کنه ....و.......

پیرزن غرغرمیکرد ومن وپیرمرد با دهن پرخنده نگاش میکردیم ..نگاهم افتاد به نگاه پیرمرد ...پیربود صورتش ....    دستاش ..پرازچین وچروک .......پوست افتاب سوخته و تیره ....ریشی سفید وکم پشت .....چشمان کم سو ...ولی با همه این اوصاف ....چشماش که خیره به زنش بود برق خاصی داشت ...یه جور الفت دیرینه ...یه جور عشق .....یه جور دوست داشتن ......وشاید هم یه جور خواستن با همه وجود..........

*پیرزن کناردستم نشسته وداشت حرف میزد ....دوتا چیز از دل میره ..شو و شیر ....شیر هرچی بخوری همه رقمش طعمش یکیه ..شوهر هم همشون مثل همند ..بگی اون خوشگله بهتره دروغه ....اون یکی پولداره بهتره ..دروغه ......همشون مثل همند ...بدرد نمیخورن ...با همین مجردیت عشق کن .........

*داشتم  یه دستگاه رو سرویس میکردم همکاری داشت اقایی رو ثبت نام میکرد ازش پرسید تاریخ تولد ؟ گفت ۱-۹-۶۵...اقاهه طرفای دهه ۴۰بود گفتم تو اگه ۶۵باشی ..پس همکاری هنوز بدنیا نیومده .....دفتر رفت رو هوا ازخنده .مرده گفت ..یعنی شما خون ندارید نمیشه اذیتتون کرد .......

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۳۱
دریا

نظرات  (۱)

سلام
دعوت شدین به "وب نوشته های یک مهندس"
منتظر نظراتتون راجع به پست آخرم هستم.
ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">