دریای کویر

سلام20..چقدتنهایی هست ...

سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴ ق.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

گاهــــــــــی  گله میکنم از دنیایی که دارم  ..دنیایی که تکرار میشه با کارهایی روزمره ....با وجود دیدن وبوجوداومدن ماجراهای تلخ وشیرین ولی گله میکنم که دچار روزمرگی شدم .....ولی  وقتی برخی ها رو میبینم  نمیدونم  چی بگم من ازاونا خوشبخترم .....یا اونا با دنیای خودشون خوشبخت ترند........

مش سکینه ..زنی ۶۰وچن ساله ..همسرش فوت شده ..خودش تنهاست ..فرزندی نداره ...روزها میره باغ ..شبا خسته وکوفته میاد خونه ودوباره فردا همین برنامه .......میدونید مش سکینه تا حالا مشهد هم نرفته .....فقط یه بار رفته تا شهری یخورده بزرگتراز شهرمون اونم توچن کیلومتراون ورتر واومده .......

مش سکینه پیتزا رو نشینده چیه ؟....تلویزیون رنگی نداره .....اصلا تلویزیون نداره .....یه رادیو داره که اونم همش با خش خش صداش میاد .....گاهی اخبار رو گوش میکنه ......جمعه و شنبه نداره .....روزای تعطیل براش روزای عید ومحرم وصفره .....دیگه همش توباغه .....مش سکینه ...گاهی با زنای همسایه میره مراسم ختمی ....خیلی کم ولی گاهی مراسم عروسی اشنایی هم میره ......میگه وقتی توعروسی ها دختربچه هارو میبینم سرخاب سقیداب مالیدن ..سرم باد میکنه ...(همون دود ازکله ام بلند شدنه ) ......

مش سکینه اینترنت نمیدونه چیه ......کامپیوتروتبلت هم نمیدونه چیه ....بهترین اختراع رو برق میدونه با کولر ویخچال .....مش سکینه یه دونه خر داره .......میگه خر من جوونه یک میلیون دویست الان قیمتشه ...نمیفروشه ..چون وسیله زیر پاشه ......مش سکینه خرش رو دوس داره  انگاری که یه ادم محترم باشه باهاش خوب رفتارمیکنه وحرف میزنه ........

مش سکینه با گاوهاش هم خوب رفتارمیکنه یه گاو یه گوساله داره ...توباغش هستند ..البته باغ مال خودش نیست مال شوهرخدابیامرزش  بود که با دو تای دیگه شریک بود الان هم بعدشوهرش مش سکینه جاش روگرفته ......اذون مغرب  روکه خوندن چیزی میخوره ومیخوابه ....ساعت ۹نشده مشدی خوابه ..وفردا اذون صب مشهدی بیدارمیشه باهمون کارای روز قبلش ....تقریبا همه روزا مثل هم ....

ارزوداره قبل مردنش بتونه قبر شش گوشه اقا رو زیارت کنه .....میگم حج ......میخنده ...میگه حج برای من نیس سوادش روندارم ....همین کربلا برم خیلیه ....میگم شبا زود میخوابی ..هرشب مثل هم ..بدون اینکه بدونی دنیا چه خبره ..توشهرهای دیگه مردم چطور زندگی میکنن ..اصلا درباره زندگیت فکرمیکنی ؟...

میگه فکر چی کنم جاهای دیگه مردم زندگی میکنن منم مثل بقیه زندگی میکنم اخرش میمیرم ...دارم زندگی میکنم تا نوبتم بشه وبمیرم .......میگم ارزوی کربلات ؟..میگه اون روهمینطوری گپ ش رو میزنم منکه نمیتونم برام ....فقط میگم تا دل خودم رو شاد کنم .....

مثل مش سکینه زیاد دیدم .....ادمهایی زنده که انگاری مرده اند....زندگی میکنند ولی منتظر مرگ هستند ...بدون هیج تفریحی ..مسافرتی ....دیدن دنیایی .....حسرت دارند ولی با حسرت های من وامثال من خیلی فرق داره ...وشایداونهابااین فرق داشتن ها خوشبختی رولمس کرده باشند ...حنس خوشبختی ادمها فرق داره ....امثال مش سکینه ارزوهاشون دیگه تموم شده ....چون بقول خودشون عمرشون روبه اخره .....اینچنین پیرمردها وپیرزن هایی رو که میبینم ..یه حس غریبی بهم دست میده حس اینکه ..چقد تنهایی هست .....

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


http://mj11.persianfun.info/img/92/11/Daricheh4/1524999_686640391387927_1432553047_n.jpg


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۳۰
دریا

نظرات  (۲)

سلام خسته نباشید، سایت زیبا و با مطالب جالبی دارید، خوشحال میشیم باهم تبادل لینک داشته باشیم.
در صورت تمایل میتونید لینک خودتون رو داخل لینکدونی سایت دارالترجمه رسمی قلم اول ، بصورت رایگان ثبت کنید.
در صورت تمایل برای تبادل لینک به آدرس زیر مراجعه کنید.
http://www.ghalameavval.com/links

۳۰ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۹ رضا فاطمی
بسیار زیبا بود..
مخصوصا جمله پایانی دانشمند شکسپیر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">