دریای کویر

سلام 145..بوی روزهای مدرسه ...

شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ب.ظ

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

هوا گرمه ... جنوب بوی پاییز نداره ماه های اخر پاییز شاید بشه بوی پاییز رو حس کرد وبا همه گرمی هوا ..باد گرم شبانگاهی ولی میشه بوی مهر رو از لابلای خرماهای ترشیده حس کرد .......ماه شروع درس ومدرسه ......وبرای ما ...یاداور دورانی که غرق در ارزوهای بزرگ شدن بودیم .......

هرسال وقت مهر دلمون میخواست زودتر خرداد از راه برسه .....هیجی به اندازه تعطیلی روزهای مدرسه  دلچسب نبود ...و سخت ترازهمه نوشتن تکلیف هایی که گاه همرا با اشک بود وگریه .......

یادمه از زمان راهنمایی هر موقع که وقت کم می اوردم سئوال ها رو مینوشتم بی جواب ...فرداش وقتی دبیر بازخواست میکرد با گردنی کج میگفتم ..خب خانوم یاد نگرفته بودم نتونستم بنویسمشون .....

خودمونیم؛ بچه های ایرونی اونم از نوع دانش اموزش برای ننوشتن تکالیف هزار یک بهونه جور میکنه یادمه معلمی داشتیم اونم توهمین دوران راهنمایی وقتی درس میپرسید باید دقیق از ۵نفر درس می پرسید ..حتی اگه زنگ هم میخورد این درسش رو می پرسید وازاین ۵نفر اگه دو نفر درس بلد نبودن همه کلاس رو جریمه میکرد ........

هرجا هست خدا حفظش کنه خانم میری نامی بود زبان و قران دست اون بود یادمه یه بار بچه ها رو مجبور کرد نصف سوره بقره رو نمیدونم ۴یا۵بار رونویسی کنند اونم با نشانه گذاری اعراب ......ویکی از بچه های نخاله کلاس یه نقشه کشید اونم اینکه هرکدوم از ما یه بار بیشتر از روش ننوشتیم  ولی لابلای صفحات و ایات که تقریبا تو صفحات زیادی هم نوشته بودیم ...دو.سه تا ایه اول رو تکرار کردیم وبالاش هم یه بسم الله الرحمن الرحیم نوشتیم .......

معلم هم فقط بسم الله رو میشمرد .....وچقدر ما ازاین کار گروهیمون شاد بودیم ........سرکلاس درس کتاب داستان رو لای کتاب درسی میذاشتیم ...زنگ های تفریح حرف از فیلم ها وهنرپیشه ها بود و هرسال که قد میکشیدیم ...حرفامون هم خصوصی تر میشد ....

دعواهای بچه گانه ای که داشتیم وقهرکردن هامون ......والبته فرداش مادرمون رو می اوردیم تا شکایت دوستمون رو کنیم ......وشعرهایی که از ته دل با تمام قوا فریاد میزدیم وباهم میخوندیم ....

من یار مهربانم ..........دانا وخوش زبانم ....تا شعرهم تموم میشد سریع میگفتیم مصطفی رحماندوست و اون یه شعر دیگه ..عباس یمینی شریف ......

با بابا اب داد هایی گریستیم چون سخت بود برامون نوشتن ....با کوکب خانم گشنه مون میشد با چوپان درغگو بخودمون قول میدادیم دروغ نگیم وبا تصمیم کبری حسرت میخوردیم که چرا کتاب کبری بیرون جا مونده و خراب کثیف شده ........

با مداد سیاه رو می نوشتیم وبا مداد قرمز  اعراب رو  ...واز سوم دبستان که میتونستیم با خودکار بنویسم چقدر خوشحال میشدیم و هرروز که بیکار میشیدم تمرین امضا میکردیم وتو دفترخاطرات همدیگه گل وپروانه نقاشی میکردیم .......

بوی مهر ..با بوی کفش وکیف پلاستیکی نو .......دفترهای کاهی ساده ودفتر نقاشی های چهل برگ ..با صف هایی کج کوله و گاها برخی صبح ها چشم های خواب الود و مقنعه های چروک والبته موهایی شانه نشده .........

زنگ تفریح کتاب درسی رو تند تند ورق زدن و خدا خدا کردن که خدایا تروخدا معلم از من نپرسه...   وخوشحال از روزهایی که معلم از روی کتاب من درس میداد.....

بوی مهر و یاداور همه روزهایی که بی خیال بودیم از درد های روزگار ..بی خیال بودیم از دلشکستن ها ..وبی خیال بودیم  از دانستن ها........ مهر و یاداور روزهایی از غصه های کودکی ...غصه های مشق زیاد داشتن ...نداشتن مداد رنگی ..و......

این سالها وقتی که مهر میاد دلم میخواد کودک بشم وبرای یکبار دیگه پشت نیمکت های چوبی بنشیم و الفبا را بخوانیم .....بابا اب داد ...ان مرد درباران امد ...ان مرد اسب دارد ..ژاله ولاله را .......

دلم میخواهد برای چند لحظه در ماه مهر کودکی غرق شوم  و ندانم که بزرگ بودن یک درد است ......

درگوشی1: بازهم از محبت شما همراهان عزیزممنونم ...مطلب هست درد هست معلول زندگی هست راستش من بی انگیزه شدم شاید بنوعی دچارتنبلی ذهن شدم که نمیتونم بنویسیم ..اما میدونم هردردی باگذرزمان خوب میشه ....

درگوشی2:خداروشکرامسال هم باکمک چند تنی ازدوستان لباس ووسایل مدرسه برای کودکان نیازمند ومعلول تهیه شد ازریس بهزیستی ممنونم که درتوزیع اونها همکاری کرد وازهمه عزیزانی که همراهم بودند تواین کاربسیار بسیار بسیار  ممنونم از مهربانی شون  .....

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۷/۱۰
دریا

نظرات  (۱)

۱۰ مهر ۹۵ ، ۲۲:۲۶ سید حسین سیدی
بوی  ماه مهر ماه مدرسه
بوی شادیهای راه مدرسه
خدا رحمت کنه مرحوم قیصر امین پورو
به ما سرزده و نظر دهید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">