دریای کویر

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

..مردها دنیای متفاوتی دارن ودرکناردنیای ساده ای که دارند بی خیالی هم دارند اما زنها پیچیده هستند با هزاران هزار مسئله وفکر درگیرند...وتازه اسفندکه میشه زنها تقریبا تعدادزیادی از زنها ازخودشون میپرسن سال تموم شد چیکارکردیم عمرمون رفت برای خودشون تابلو ایست میسازن اما  بازدغدغه دیگه ای دارند که گاهی موجب افسردگی زنها میشه وگاهی تابلو ایستی که ساختن یادشون میره ...

اسفندماه که میشه زن ودخترجوون وپیر همه سرشون شلوغ میشه خونه تکونی هم جزو کارهایی هست که همه رودرگیرمیکنه یعنی نمیشه ازش بگذری و بی خیالش بشی وزنها که خونه تکونی روارثیه مادران وزنهای گذشته میدونند ودرمقابلش احساس وظیفه شناسی دارند باید بشورند بسابند وغصه بخورن فلان اتاق تمییزنشده ،فلان جای خونه نامرتبه ...پردها خوب سفید نشدن و....غافل ازاینکه بااین هجمه یهویی کارها فقط وفقط خودشون روخسته میکنند وتن خودشون روبیمارمیکنند...

میدونیدیکی ازدلایلی که خانمها زودترازاقایون پیرمیشن همین خونه تکونی واسترس اسفند برای خانمهای ایرانی هست ویه نکته دیگه اینکه اسفندماه که میتونه یکی ازبهترین ماههای سال باشه برای خانمها ولی ماه پرازاسترس ،نگرانی وفکروخیالهای گوناگون برای خانمهاست چراکه خانمها تواین ماه بشدت ذهنشون مشغوله به همه چیز فکرمیکنن الا به خودشون ...

حالا دراین بین اگه اقایون بهشون بگن که بیخیال اینهمه استرس وفکرباشه ولی نمیتونه چراکه از حرفهای زری خانم وشمسی خانم و...میترسه ...وخانمهایی که مادرهستند تقریبا اکثریت این خانمها توی اسفندماه اولویت اول خریدعیدبرای بچه ها بعدشوهر وتازه روزهای اخرعید یادشون میافته که خودشون هم هستنند وتنها کاری که برای خودشون کردند رفتن به ارایشگاه بوده  وبقول معروف اومدن عید روازموهای زرد خانمها حس میشه کرد واین پروسه هرسال داره تکرارمیشه ..گرچه هرسال تعداداندکی ازخانمها برای تابلو ایست که براخودشون میزارن احترام قائل میشند ودست ازدویدن واسترس های اسفند میکشند وبخودشون  فرصت میدن که ارامش جسم وروح روبدست بیارن ...

ولی واقعیت جامعه ما اینه که زنها هی میدوند بی وقفه درحال دویدن هستند مهم نیست که شاغل باشندیاخونه دار ،مجردباشندیا متاهل میدوند وماه اسفند این دویدن ها وخودشون روندیدن زیادتر میشه غافل ازاینکه اسفندپرازشگرفی وتازگی هایی هست که مختص خودشه وبایدتوااین ماه با جسم وذهنی اماده بسراغ سال نو رفت نه باتنی خسته وپر دردازبدو بدو های زندگی ...

امروزروز جهانی خشونت علیه زنان هست ولی بایدیه طوردیگه نگاه کنیم مازنها خودمون بخودمون چقدر ظلم میکنیم ؟ خشونت وظلم پنهانی که زنها نثارخودشون میکنند رو ببینیم درسته خشونت کتک زدن تنها نیست ..خشونت تنها  نگاه خشمگین یا تعصب های سخت ودردناک مردان یا خنده رو جرم کردندبرای زنها نیست نوع دیگه ای ازخشونت روخودزنها رواج میدیم بخودمون توجه نکردن ،برای خودمون ارزش واهمیت قائل نشدن ، سکوت کردن دربرابر نظریات مخالفمون، حرف نزدن برای خواسته امون ومهمترازهمه شاید خودرو فراموش کردن واولویتی برای خود قائل نشدن ...

البته اینم بگم که گاهی فک میکنم خیلی خنده داره  تواین جامعه پرمدعای جهان سوم حرف از جهانی بودن بزنیم جایی که زن بودن واهمیت به زن درحرفهاست و درعمل وواقعیت زنها محصور غرور ومردسالاری اقایون هستند سنت های ما ازقدیم  زن رو فرمانبر ومظلوم نشون دادندواین درخفقان گرفتن زنها نسل به نسل سینه به سینه ازمادرها به دخترها منتقل شده وقلدری ازپدرها به پسرها ...شایدپیدابشه  گاه بیگاه افرادی که ازاین قاعده مستثنی باشند ولی اکثریت براقلیت هستند ...

شایدمشکل ازما خود زنهاست که عادت کردیم عزت نفس مون رو ..غرورمون رو ..ونجابتمون رو با سکوتمون نشون بدیم ...برای اینکه عشق ودوست داشتنمون روبه همسرمون نشون بدیم چشممون روبه روی همه هوس بازی های او ببندیم ...همیشه یه نقاب به چهره داشته باشیم وخودمون روخوشبخت وعاری ازهرگونه دردی نشون بدیم غافل ازاینکه درپس چهره برخی اززنان مثلا؛ مدرن ..تحصیلکرده ..شاغل ..نقابی ازخوشبختی هست .....

بازهم نمیتونم منکراین درد باشم که تنها مردها مقصرنیستند ماخودزنها هم مقصرهستیم که خودمون رو به خاموشی زدیم وبا نقابی ازخوشبختی دروغین بیخیال همه ازادی ها ..ارزش ها ..واحترام هایی میشیم که حقمونه ...ما خودمون درحق خودمون ظلم میکنیم ..سکوت میکنیم وسکوت ..وقتی به زنهای ایرانی فکر میکنم که اکثریتمون بنوع های مختلف درحیس هستیم ..زندانی سکوتمون ..زندانی بغض های پنهانمون ....زندانی رفتارهای برخی ازمردان جامعه امون ..زندانی  باید ونباید های که همیشه مثل حصاری دورمون هست ...وبا همه اینها حرصم  رو با بغضم قورت میدم و بخودم میگم: لعنتی لعنتی...... لعنتی..  بی خیال باش.. وخودت از رنانگی و زن بودنت لذت ببر....

روزمادر11فروردین هست ولی برنامه تقدیرازمادران معلول روتا اخرسال برگزارمیکنیم به همون روال قدیمی دوستان هرکسی خواست دراین امر خیروخداپسندانه شرکت کنه میتونه ازطریق وبلاگم وتلگرام وبلاگ باهام درتماس باشه ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت...  telegram.me/qapdarya


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/370361_187.jpg


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۵۸
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

 داشتم فکر میکردم ما ایرونی ها برا ابراز محبت کردن کم رو هستیم ...دقت کردین تواین گونه روابط؟!....حالا اگه دوجنس مخالف باشن چندوقت اول ابرازمحبت میکنندو بعدازمدتی دیگه میذارن کنار...وتقریبا میشه گفت اکثریت خونواده ها ......به همین منواله ...

واژه دوستت دارم ..رو کم بکارمیبریم بیشتراوقات هم بصورت نوشته یا اس استفاده میکنیم رودررو به هم  همدیگه ابراز محبت وصمیمیت نمیکنیم وحتی گاها با الفاظ کلمات رکیک دوست داشتن خودمون رو برزبون میاریم .....

اینکه افراد متقابلمون رو حالا فرقی نداره ازخونواده باشن یا دوست واشنا با الفاظ محبت امیز و ابرازمحبت اشکارا بیان کنیم خیلی تاثیر مثبتی رو زندگیمون میذاره هم گوینده وهم مخاطب....

ولی ما ایرونی ها خیلی کم ازاین الفاظ استفاده میکنیم  انگاری که همش شرم داریم ویا خجالت میکشیم .....حالا زن ودخترا اگه بخوان که ازاین الفاظ نسبت به یه همکار یا اشنای مرد بگن که واویلا ..متهم به وقیحی ..پررویی ..بی حیایی و.........میشن .....

اخرسال هم که میشه برا همدیگه اس میفرستیم اگه بدی دیدی بیخش سال نومیاد وازاین حرفا ...ولی سال نوهم که میاد بازم همون ادم قبلی میشیم .....این ابراز محبت رو همیشه مخفی نگه میداریم ...

رفتارها و کارهامون شاید نشون دهنده این باشه که به مخاطبمون علاقه داریم ولی گفتنش رو نمیگیم ..وزیبایی این علاقه مندی حالا فرقی نداره طرف مقابلت کی باشه به همین ابرازکردنه ...که ماایرونی جماعت توش لنگ میزنیم .....

البته شاید بشه گفت برا اینه که ما ایرونی ها اون خط فاصله بین دوستی وعاشقی رو گم کردیم این دورو یکی میدونیم ....همه دوستی ها رو به عاشقی تعبیر میکنیم ....

چقدخوبه این روزهای اخرسال رو تصمیم بگیریم که تحولی رو توخودمون ایجادکنیم سعی کنیم دوست داشتمون رو برا دوستامون ..اعضای خونواده مون به زبون بیاریم ...زندگی سریعتراز تصوروخیال ما میگذره ...تا هستیم باید ازاین لذت های کوچیک زندگی لذت ببریم ......

روزمادر11فروردین هست ولی برنامه تقدیرازمادران معلول روتا اخرسال برگزارمیکنیم به همون روال قدیمی دوستان هرکسی خواست دراین امر خیروخداپسندانه شرکت کنه میتونه ازطریق وبلاگم وتلگرام وبلاگ باهام درتماس باشه ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت... telegram.me/qapdarya            


http://mj6.persianfun.info/img/93/6/Naghl-Ghol14/353147_157.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۰۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه زمانی وقتی زیادی برای دویدن ...برای نظر دادن ..حرف زدن درباره زنها و مظلومیت زنها ..برای اینکه نشون بدم کمترازیک مرد نیستم ...صرف میکردم ..... ولی وسط این دویدن ها یدفعه متوقف شدم ..انگاری یکی تابلو ایست بزنه جلوم ..ومن باشدت بهش برخورد کنم ...این برخورد منو وادارکردکه نگاهی به سالهای پشت سرم بندازم ...من برای چی میدویدم ؟ برای حقوق زنان ؟ برای ازادی بیان خودم ؟ برای اینکه بتونم بااین تلاش های زیاد توزندگیم نشون بدم که من یه بانوی مستقل و همه فن حریفم ؟ ..

یه واقعیت درمورد برخی ازادمها وجودداره ..اونم اینکه وقتی میخوان به هدفی برسن خودشون رویادشون میره ...من میخواستم استقلال داشته باشم بدون اینکه وابسته کسی باشم برای خودم ارزش... احترام وتوجه والبته استقلال مالی بدست بیارم ...وبدست هم اوردم سخت کارکردم ...بنظربرخی ها کارمن شاید ساده ترین کارباشه یه کارپشت میز نشینی و ساده ... ولی وقتی تویه محیط کوچیم شهرستانی باشی با یه تحول جدید بنام دنیای مجازی ...خیلی سخته بتونی با افرادی کارکنی که توهضم اسکن کردن  عکس موندن ..دیگه حرف از دنیای مجازی ودهکده کوچک جهانی حرف بزنی ....

من ایست کردم  وبه سالهایی که گذروندم فکرکردم ..سالهایی که تومقطع های مختلف نظرات مختلفی برای زندگی داشتم ..یه برهه زمانی ازدواج رو راه حل خوشبختی میدونستم ..یه برهه زمانی پول رو دلیل همه خوشبختی میدونستم...اما راستش خوشبختی و زندگی خوب هیجکدوم ازاینها نبود ...

خود روشناختن ...وبخودمون رسیدن، مهمترین چیز برای لذت بردن اززندگی وخوشبختی هست ....توجامعه ای که الان هستیم تقریبا اکثرمون  ...فرقی نداره زن یا مرد .. همیشه درحال دویدن هستیم درحال جمع جور کردن گره های زندگی ...وای فلان قسط عقب افتاد...فلانی سرویس طلاش رو عوض کرده ...صب ساعت 7مث همیشه باس اداره باشم ..بچه هام  شام چی بدم بخورن فردا نهارچی درست کنم ...برا تولدفلانی کادو چی بگیرم ...فلانی بهش مدیریت دادن ...مرتیکه لایقش نبود من بایدمدیرمیشدم وووو...............وهی این رویه تکرارمیشه ....

تواسفندکه میشه تازه یادمون می افته ای دادبرمن ...سال تموم شد چیکار کردیم چیکار نکردیم ؟ هیجی اززندگی نفهمیدیم همش همینجوری گذشت ..و....... مردها بنابرنوع ازادی که دارن وصدالبته نوع ژن بیخیالی که تو وجودشون هست بیشتراززنها بفکرخودشون هستند ..ولی زنها نه ..زنها همیشه نگرانند همیشه درحال دویدن هستن ...انگاری تواین جامعه جهان سومی ما باید برای هرزن یه تابلو ایست بزنند که همه متوقف بشن وایسن و بخودشون نگاه کنند ببینند برای خودشون چیکارکردند ؟ ...

برای هرزن فرقی نداره تحصیلکرده یا بیسواد ،پیریاجوان باید یه تابلو ایست باشه که به ایسته به خودش نگاه کنه وبه میراثی که اززنهای گذشته سرزمینش بهش رسیده اینکه چقدر دراین میراث دست برده شده وچقدر بهش وابسته هست یا نیست ..مردها دنیای متفاوتی دارن ودرکناردنیای ساده ای که دارند بی خیالی هم دارند اما زنها پیچیده هستند با هزاران هزار مسئله وفکر درگیرند...وتازه اسفندکه میشه زنها تقریبا تعدادزیادی از زنها ازخودشون میپرسن سال تموم شد چیکارکردیم عمرمون رفت برای خودشون تابلو ایست میسازن اما  بازدغدغه دیگه ای دارند که گاهی موجب افسردگی زنها میشه وگاهی تابلو ایستی که ساختن یادشون میره ...(زیادشدبقیه اش چن روزدیگه)

روزمادر11فروردین هست ولی برنامه تقدیرازمادران معلول روتا اخرسال برگزارمیکنیم به همون روال قدیمی دوستان هرکسی خواست دراین امر خیروخداپسندانه شرکت کنه میتونه ازطریق وبلاگم وتلگرام وبلاگ باهام درتماس باشه ...

درسته تعریفی نمینویسم ولی کانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) هست که اونجا کوتاه هم مینویسم دوست داشتیدسربزنید

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت...


http://mj6.persianfun.info/img/93/6/Naghl-Ghol14/351574_487.jpg


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۰۸
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ودیشب بعدازاینکه خیالم راحت شد کاندیدموردنظرم انتخاب شد رفتم توحیاط ..اسمون کبود وتیره، بادخنکی می اومدنگاهم به اسمون بودکه نم نم باران شروع به بارش کرد حسی پراز شکرخدا شدم وزیرلب زمزمه کردم ....

یک شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت

 

سال84بودیه دوهفته نامه دانش اموزی رواداره میکردم که بااینکه کپی ازش میگرفتیم ولی بازارخوبی داشت یه مطلب درموردهاشمی رفسنجانی واحمدی نژاد نوشته بودم ازپیرانقلاب گفته بودم وعدم تجربه احمدی نزاد ولی خب سردبیراون دوهفته نامه نذاشت چاپ بشه ..سال 88دیگه وبلاگ نویس بودم از حماسه سبز نوشتم از حق مردم ..که با فیلترشدن پیاپی وبلاگم ومدتی بعد با ردی ازپوتین ظلم که درذهنم خاطره بست ترسیدم و وطن دوستی ام  جاش رو به این جمله دادهرکی شاه شد مارعیت ....

سال 92 با یک باور به انتخابات نگاه کردم باور یک حس خوب که مردم این جامعه خستگی رو فراموش میکنند اینکه دیگرمردم دنیا من ایرانی رو ، به چشم یک عقب مانده جهان سومی نگاه نمیکنند وقتی که در94 توافق حاصل شد نه تنها من بلکه نیمی بیشترازاین مردم به این باوررسیدند که رای دوسال پیششون به عقلانیت درست بوده ...بماندکه مامردم جوک ها ساختیم وحرفها زدیم ...

 

وبازانتخابات امسال به باور دیگه ای رسیدم که باید رای داد وجزو موج زنده مردم این جامعه شد برای مخالفت یا موافقت باید رای داد وباهمه قلع قمه کردن افراد وردصلاحیت کردن های فله ای؛ مردم اشنا وغریب این جامعه باهمون باور دوسال پیش انتخاباتی رو برگزارکردند که درراستای باور یک شعور اجتماعی  بافرهنگی چندهزارساله بود ورای دادن به لیستی که امید اسم گرفته بود

وامیدی که دردل اکثریت مردم این جامعه هست ..

 

نمیخوام بگم چون اصلاح طلبها رای اوردن مملکت  گل وبلبل میشه میخوام بگم این پیروزی حق مردم خسته ایران هست حق یک انسان اریایی هست چراکه دیگه همه، افرادی روبعنوان نماینده میخوان که بامنطق حرف بزنه فحش نده ،پول رشوه نگیره ،به وزیرمملکت احترام بگذاره ودرمجلسی که بایداز حق تک تک مردم این سرزمین دفاع کنه چرت نزنه ،تهدیدبه قتل نکنه یه ریس جمهور توهین نکنه ومهمترازهمه به شعور مردم توهین نکنه ...

 

نماینده ای میخوایم که اگرکاری برای شهرمون نمیکنه چوب لای چرخ ریس جمهورمون نذاره همراه وهمگام دولت باشه عاقلانه حرف بزنه وسوادوبینش خوبی داشته باشه ...

تبریک این پیروزی باهمه سختی هاش تقدیم تک تک مردمان این کشورمیشه هم برای اونهایی که کاندیدموردنظرشون رای اورده وهم برای اونایی که کاندیدموردنظرشون رای نیاورده چراکه همه باهم  دراین پیروزی بنوعی دست داشتند...

 

درگوشی 1: خوشحالم که برخی ازنامزدهای انتخاباتی تونستن قشرجوان رو بیشتربخودشون جذب کنند و مهمترازهمه حس خوب وحدت همشهری گری رو تقویت کنند لازمه که تشکرکنم ازاین نامزدهای انتخاباتی عزیزوفهیم ...

 

درگوشی2: درهرانتخاباتی بحث وحرف اختلاف سلیقه هست این چاشنی انتخابات هست اگه ازاین بحث هاوحرفها نباشه که انتخابات مزه نداره ولی بشرطی که احترام متقابل وجودداشته باشه امیدوارم طرفداران هر کاندیدا  حرمت بین هم رو رعایت کنند بقولی هرحرف وحدیثی تموم میشه ولی دوستی ویک خاطره می مونه ...

 

درگوشی 3: یک هفته ای که ننوشتم هم درگیربودم هم بلاگفا مشکل داشت...ودرجواب دوستان وانتخاب کاندیدموردنظرم که خیلی ازدوستان گیرداده بودن چرا غیرهمشهری ؟ بایدبگم وقتی حرف ازیک جناح میشه وهمراهی دولت، مایی که دریک جبهه کنارهم هستیم باید به تصمیم جمعی که جناح گرفته احترام بگذاریم مکمل اتحادباشیم ..

 

وفارغ از هرگونه جناح وحزب بازی باید بگم جناب دکتر ؛ قبل ازپیروزی دراین میدان پیروز میدان معرفت ومهربانی شده که فرزندان تحصیلکرده ، پزشک و متعهد تربیت کرده که قبل ازاینکه بحث انتخاباتی باشه بامهربانی وبا انسایت بصورت رایگان علم دانشی روکه یادگرفته ان درکسوت یک پزشک ،درخدمت محرمین روستاهای بسیاری  بکارگرفته اند ...ودراین جامعه مهربانی کردن بی هیج چشمداشتی هنری انسانیست ...

درسته تعریفی نمینویسم ولی کانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) هست که اونجا کوتاه هم مینویسم دوست داشتیدسربزنید

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت..


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/370354_600.jpg


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۲۰
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

این روزها حال وهوای همه شهرهای ایران وی انتخابات به خودش گرفته گروههای سیاسی، احزاب همه درتکاپوی تبلیغات کاندیدای موردنظرخودشون هستند وقت انتخابات مامردم به دو دسته تقسیم میشیم یه دسته که میرن وبه یه کاندید که موردنظرشون هست رای میدن حالا ازهرجناح وحزبی که هست یه دسته هم هستند که میگن رای نمیدیم شناسنامه امون روخراب نمیکنیم ،اصلن چرا رای بدیم ..

حرف من بااین دسته دومی هاست که رای نمیدن بببینید یه عده ازمردم ما همیشه هستند توراهپیمایی توهمایش های مختلف تو استقبال از مقامات ارشد مملکت ،تو صف هرچیزی که کوپنی باشه یا باکارت ملی بدن (کاری نداره که چه میزان تحصیلات داشته باشند یا کارمند ومسئول باشند یانباشند  شمادرنظربگیرید یه عده ادم معمولی) که  همیشه درصحنه حضوردارند نه بحث های قلمبه سلمبه میزنند نه پزروشنفکری دارند ونه اینکه جناح یا حزبی رودرست ودرمون میشناسند ولی میان ورای میدن ودقیقا اینها افرادی هستند که بدون اینکه حرفی بزنند افراد رومنتخب و راهی مجلس یا ریس جمهور میکنند ....

اون عده از ادمهایی که میگن رای نمیدیم برای خودشون دلایل مختلفی رومیارن اینکه فرد خوب موردنظرمون کاندید نیست یااینکه فردموردنظر ما که رای نمیاره یااینکه همه شون سرته یه کرباسند همه دنبال مقام ومنصب وپول هستند .....ولی بایدازاین منظرنگاه کنیم که رای ندادن کاری روازپیش نمیبره رای ندادن یعنی درمقابل خواسته امون درمورد مخالفتمون سکوت میکنیم

انتخابات چهارسالی یه مرتبه توکشورمون برگزارمیشه خب ازفیلترهای مختلفی هم رد میشه واگرما کسی روهم قبول نداشته باشیم بازم میتونیم بین بد وبدتر حداقل بد روانتخاب کنیم  واگه ماهایی که دم از جناح بازی و قوی بودن پشت  کاندیدهایی حرف میزنیم رای ندیم خب معمولا همون کاندیدای بدتر با همون رای اندک مردمی که همیشه درسطح جامعه هستند وازقضا ادمهای معمولی این جامعه هستند انتخاب میشن چراکه چیزی که این وسط مهمه اون رای هایی هست که درصندوق ریخته میشه ..

خب ماهایی که نمیخوایم رای بدیم حالا بشینیم دکارت بخونیم وازنیجه حرف بزنیم واسپرسو بخوریم واه وناله سربدیم هیج فایده ای نداره چرا که ما تعیین کننده نبودیم اندازه همون حرفایی که میزنیم نتونستیم کاری کنیم ...

حالا بعضی هاهم این وسط میگن سرته ویه کرباسن ولی اگرکمی دقت کنیم میبینم که خوب هایی هستند که درعمل خودشون رونشون میدن مثل دکترظریف که به عمل نشون دادیک سیاستمدار ایرانی قوی هست ...

بایداین تغییر رو قبول کنیم ورای ندادن واظهارنظرهای ناامیدانه رو کناربزاریم برای احترام به عقایدخودمون، به اینکه هررای که درصندوق انداخته میشه تاثیرگذارهست توانتخابات شرکت کنیم توهردو انتخابات شرکت کنیم بلکه بتونیم افرادبهتری روجایگزین کنیم حتی اگه بدهم بود بهترازبدتر هست ...

بنظرم لازمه که تواین اسفندقبل ازخونه تکونی ذهنمون روتکونی بدیم ازافکاروعقاید سنتی وقدیمی دس برداریم وکاسانی روانتخاب کنیم که بفکر مردم باشند کسانی که میتونند همراه دولت باشند وبرای مردم کارکنند کاری نداشته باشیم که فلان کاندید پسرخاله فلان دوستمونه یا پسرفلانی هست یا نمازشب میخونه یاخوش اخلاقه و......... نگاه کنیم به اینکه چقدر مردمی هست ومیفهمه دردمردم رو ...به اونی که عقلمون میگه رای بدیم ......

(دوستانی بااینکه میدونند من ازکدوم جناح هستم البته من نه سوادسیاسی دارم نه قدرت سیاسی رو ولی ازم درباره کاندیدموردنظرم روپرسیدن باید بگم من تبلیغ اونی رومیکنم که یه پول قلمبه بهم بده اخرسالی ازشرمشکلات مالی راحت بشم کمپین حمایتی ازش راه میندازم توووووووووووووووپ هههههههههه اره عزیزبرادر پول پوله که حلال مشکلاته هههههه) ...

درسته تعریفی نمینویسم ولی کانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) هست که اونجا کوتاه هم مینویسم دوست داشتیدسربزنید

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت..


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/370351_461.jpg


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۱
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

تصویرزیبای زن عربی جلو رومه که بالبخندی زیبا نگاهم میکنه این زن "عهود الرومی" 32ساله هست که اولین زن وزیر  خوشبختی دردنیا هست !خوندن این مطلب و هضمش برای مردم کشورهای دیگه جدا ازتعجب اوربودن شادی هم داره چراکه خوشحالند یک کشوراینقدربفکرمردم هست که وزیری روباعنوان خوشبختی معرفی کرده ولی برای من ایرانی حسرت بدنبال داره ...امارات که اون روکشوری سوسمارخور وبدجنس میشناسیم حالا وزیرخوشبختی داره ولی کشور ما بااینهمه دبدبه وکبکبه پرازدروغ وهیاهو وسرصدا برای تصاحب ثروت ومقام هست ...

مامردم کشوری هستیم که به گذشته خودمون مینازیم ولی برخلاف اون رو عمل میکنیم ...مامردم کشوری هستیم که حرف ازتمدن چندهزارساله میزنیم ودم ازراه وروش پیامبرصلح بودن وایین کورش میزنیم وعملا نشون میدیم عاری از شعور وتفکر ادمیت هستیم ...قصدتوهین به همه مردم روندارم  صرفا چیزی که دنیا مارومتصورمیکنه میگم ..

یه نمونه عینه اون رو چندوقت پیش ملاحضه کردیم ریس جمهورما توسازمان ملل حرف ازصلح دوستی مردم ایران باسایرکشورها میزنه کارگردان اسکارگرفته ما حرف ازصلح ودوستی مردم ایران بادنیا میزنه نویسنده ،شاعرونخبگان ما همین حرف رومیزنند ولی ما بعنوان یک انسان؛  بعنوان یک جامعه متمدن ودارای پیشینه فرهنگ چندهزارساله درراهپیمایی بزرگ کشورمون چندنفررو بعنوان اسیر معرفی میکنیم (مثلا نمادین ) گریه میکنند زانو میزنند و ما باتفنگ برسراونا ایستاده اقتدارخودمون رو نشون میدیم  واقعا برای من یکی سئوال شده که اونی که برنامه ریزاین برنامه بوده بااین نمایش مسخره خواسته چی رونشون بده ؟ قدرت  کشورمون رو ؟ اقتدار کشورمون ؟ این کار هیجکدوم ازاینهارو نشون نداد بلکه نماینگراین بود که اهای مردم دنیا ما ایرونی ها باهمه دشمنیم هرکی حرف بزنه میزنیم تودهنش چراکه ما منطق نداریم ما قلدر محله هستیم ...

عده ای خطا کرده ان  اومدن واردحریم کشورماشدند که اسیرشدند ومحکوم شدن بدون اینکه اینبارکت شلوارو غیره ..کادو  بگیرند باهاشون مثل اسیر اونجورکه دردین و قانون سازمان ملل گفته شده باهاشون برخوردشد وبجرم خودشون اعتراف کردند وباعذرخواهی رسمی وقول وتعهد ازکشورازاد شدند ولی اینکه این ماجرا اینجور تفسیرکردند هیج منفعتی برای ما نداره بلکه بضرر نه تنها مردم ما؛  بلکه خدشه دارمیکنه فرهنگ وشعوری که ازش دم میزنیم ...

کشورما امنیتی داره نسبت به خیلی ازکشورها که خداروبایدشاکرباشیم ومرهون زحمات مسئولان نظام ونظامی ها ولی این  رفتارها وعملکردها تاثیر منفی بر ، نه تنها سران کشورهای غربی بلکه مردم کشورهای غربی داره تصورکنید خوانواده یکی ازاون اسیران این نمایش مسخره رو دیده باشه  چه تصورونگاهی درباره کشورمون میکنه؟...

بیایدکمی منطقی دراینباره فکرکنیم  کشورما فرهنگ خوبی داره، که اثرگذشتگان هست ماها چیکارکردیم ومیکنیم برای این کشور ؟که اینهمه ادعا داریم ؟ متاسفانه کشورمون پرازهرج ومرج وتضادهای متفاوتی شده که بجای یکی اگه ده وزیرخوشبختی وسعادت و....هم داشته باشیم چاره سازنیست چراکه ماها خودمون هرکدوم ازماها؛  باافکارو بی منطق بازی هامون بجون این فرهنگ افتادیم ..فرقی نداره ریس باشی یا کارمند .تحصیلکرده یابیسواد ..زن یامرد ..هرکدوم ازماها تواین بین مقصیریم ...ومهمترین اشتباهمون اینه که فکر نمیکنیم بلکه متهم میکنیم بدون دلیل منطقی متهم میکنیم  کسی روکه تابستون وزمستون کاپشن میپوشه وچون بلدنیست درست حرف بزنه سطحی فکرمیکنه ودلقک وارحرف میزنه  اصلح تشخیص میدیم بدون اینکه ذره ای فکرکنیم این فرد وهمچین افرادی با نادانی خودشون چه ضربه ها به این تمدن وفرهنگ چندهزارساله زدند ...

بخودمون بیایم کجای این دنیا ما ایستاده ایم ؟...حرف زیادهست ولی خب ترس هم هست منم ادمی هستم که میترسم ازاینکه تن به خطربدم چراکه قدرت دردست کسانی هست که فله ای رد صلاحیت میکنند و هنوزکاپشن میپوشندولی به مدلی دیگه و صدالبته دست زدنشون هم خیلی محکمه ومنم که جوونم وتازه ارزو دارم روزی برسه وخداعمری بده ببینم که مردم کشورم وزیری بنام وزیرخوشبختی دارند ...

درسته تعریفی نمینویسم ولی کانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) هست که اونجا کوتاه هم مینویسم دوست داشتیدسربزنید

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت..


http://mj6.persianfun.info/img/93/6/Naghl-Ghol14/351576_521.jpg


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

حامدرو میشناسم اما نه خیلی زیاد ..فقط میدونم مال یکی ازروستاهای اطراف هست  مادروپدرپیری داره ازناحیه پا معلول هست بقول خودش پاهاش عصاهای اون هستند ویلچرهم داره منتهاویلچر نشین که هست جابجا شدنش مخصوصا ازروستاکه میخوادبیادشهرسختش هست برا همین بیشترازعصاهاش اسفاده میکنه بقولی پاهای اصلیش هستند نه پاهای دکوری ....

واردمغازه  که شدم دیدمش با دخترکی  16-17ساله ..وقتی سلام کردم نگاه تیزدختر بهم خیره شدحامد با صورتی گلگون به دخترگفت هانیه جان خانم ...هستند..راستی کنکور هم ثبت نام میکنید گفتم بله ثبت نام شروع هست ...کفشی روانتخاب کرده بودن دختر برروی چهارپایه نشسته بود وحامد ایستاده بود ..دخترک منتظر کفش بود از روپوش و کیفش معلوم بود محصل دبیرستانی هست ...

مردفروشنده کفشی روکه انتخاب کرده بودن بدست حامد دادودختر خودش روباگوشی مشغول کرده  به قفسه های مغازه نگاه کردم یک حس لحظه ای بود وقتی که چشم گذروندم به قفسه های پشت سر حامد دیدم که کفش دستش هست دخترک مشغول موبایل وقتی که نگاهم روبطرف دیگه مغازه بردم یه لحظه توذهنم اومد این میخوادکفش هاروبزاره جلوی پای دختره تا امتحان کنه ولی نمیتونه خم بشه با اون عصاها که تکیه گاه ودرحقیقت پاهای اون هستند....

برگشتم بطرفش وگفتم میخوای بزاری پایین بده میزارم ..که دخترک متوجه شد وخودش کفش هاروگرفت پوشید اندازه اش بودند حامدگفت خوبن؟ خوشت میادوباخنده به دخترک نگاه کرد ...دخترک باخنده چیزی گفت متوجه نشدم چراکه همزمان بااون مردفروشنده بهم گفت چیزی انتخاب کردید؟..کفشی که من میخواستم نداشت ..دلم میخواست باایستم و بیشتربا حامدو دخترک حرف بزنم ولی نمیشد ..خداحافظی کردم وزدم بیرون ...

ازپاساژکه بیرون اومدم درپناه دیواربانک بازحامدوهمان دخترک رو دیدم سخت درگفتگو بودند ازکنارشون که ردشدم باخنده گفتم شیرینی به من ندادی هاااااااا...حامدخندید دخترک صورتش گل انداخته بود ...حامدگفت چشم ...ماشین اژانسی ایستاددخترک سوارشدورفت منم راه افتادم که برم حامدصدام کردخانم .....ایستادم  عصازنان خودش روبهم نزدیک کردوگفت خانم ...راستش نامزدمه ولی خونواده اش راضی نیستن ...هیجی نگفتم نگاهش کردم ..ادامه دادبخدا میخوامش...وقتی دیدمن چیزی نمیگم گفت خب فردا روز عشقه اوردمش کادو براش کفش بگیرم خب من اندازه  پاش رونمیدونستم ..

خنده ام گرفت گفتم پسرخوب منکه چیزی نگفتم همه چیز روتوضیح میدی ولی بنظرم تواین محیط کوچیک ریسک بزرگی کردی من هیج؛  یه اشنای اون دختر؛ شماهاروباهم می دید فکرش روکن چی میشد گفت درسته ولی..گفتم وقتی درسته ولی واما نداره .اینبارکه هیج ولی ازمن به تونصیحت دیگه ازاین کارا نکن وقتی میخوایش باخونواده برو جلو ..بعدشم نه خودت سنی داری نه اون ..بذاراول وضعیت زندگی خودت به ثبات برسه بعد...تازه توهوز 20سالت نشده اونم فک نکنم از17سال بیشترباشه .. پریدمیون حرفم وگفت 16سالشه گفتم دیگه بدتر...کوچیک هستید هردوتون ...نمیخوام نصیحت کنم چون مزه اون حس خوبی روکه داشتی برا کادو؛  روزعشق ازبین میره ...خندید وگفت ازکجا میدونی ...خندیدم وگفتم برو بچه ...

*یه نکته روبگم امروزیکی از دوستان خوب واندیشمندوبلاگ نویس همشهری رودیدم اتفاقا بحث سرنوشتن بود گفتم چن وقته میخوام یه موضوعی روبنویسم که تودلمه ولی جراتش روندارم بعد بخودم گفتم حتمن امشب مینویسم ولی سوژه خودش برام جورمیشه اصلن انگاری سوژه خودش میاد پیشم تامن برم دنبالش ..(ایکون چقده خودم روتحویل میگیرم ) ...

درسته تعریفی نمینویسم ولی کانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) هست که اونجا کوتاه هم مینویسم دوست داشتیدسربزنید

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت..

text (25)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۲۳
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه وقتایی هرچی میخوام بچه مثبت باششم وغرنزنم نمیشه حالا اینکه یه عده توخیالشون تیکه تیکه ام میکنند بماند .بایدقبول کردمردم  ایران چنددسته هستند یه دسته ازاین وربوم یه دسته ازاون وربودم افتادن یه دسته هم وسط بوم دارن برا خودشون زندگی میکنند وفشاراون دوسته روتحمل میکنند ودم نمیزنند ....

نمیدونم چه سری هست بین کارمندان ادارات این مملکت اسلامی ما که برخی هاشون خودشون رومتخصص وصاحب نظر میدونند(البته بگم که همه جاخوب وبدهست صرفا شامل همه کارمندهانمیشه میگم که برخی ها)...حالا برخی ازاین کارمندها که تقریبا میشه گفت نیم بیشتری ازاین اکثریت ها هستند اطلاعات چندانی دررابطه با رشته شغلی خودشون ندارند یا اصلا تواون رشته درس نخوندن وبا بند (پ ) کت کلفتی صاحب اون شغل شدند یااینکه درسش روخوندن ولی یادنگرفتن بقولی فقط یه مدرک دارند بدون اینکه درک ودانایی اون کارروداشته باشند ...

بذارید چندمثال براتون بیارم همین دیروز من اداره ای بودم بعد کارمندی که مثلا رشته  تحصیلی اون ادبیات هم بودتوبحثی که درباره شعرداشتیم وقتی من گفتم برخی که شعرهای حافظ یا شاعران دیگه روتفسیرکردند..اغا هنوز جمله روتموم نکرده بودم فهفهه سردادکه مگه شعر ، قرانه که تفسیرکنند؟! شما بگید با یه درس خونده رشته ادبیات اونم همچین جمله ای رو  من کجای دلم بزارم ؟ (تفسیرمعنیش میشه ترجمه کردن ،بیان نموندن معنی یک نوشتار) ...بعددوباره تا اومدم شرح بدم که برخی ازشعرا ازشاعرای بزرگی تقلید کردند یا الهام گرفتن بازم باهمون خنده ،مثلا تمسخروار ، گفتن هیج شاعری نیست که ازرو حافظ یا سعدی تقلید کنه ......

دیگه والا دیدم نه من حوصله دارم بااین سرکله بزنم  جداازاینکه منم بهش میگفتم این متوجه نمیشد حالا خوبه توکتابهای درسی هم هست که خیلی ازشعرا سبک شعراشون روازحافظ یا سعدی الهام گرفتن یادیگرشعرا .وحتی شعرای خارجی مثل نیجه  یا گوته ازحافظ بعنوان الگوی خودشون برداشتند ...خب من هرچی میگفتم انگاراب توهاون میکوبیدم کسی که رشته ادبیات باشه ومعنی تفسیر رو ندونه یاهمچین مواردساده ای روندونه اونم  وقتی شغلش هم باشه دیگه خیلی حرفه بخدا...برام خیلی تاسف اورهست دراداراتی که کارشون با ادبیات وهنرهست همچین تفکراتی وجودداره وبدترازهمه اینکه پزدانایی وکاربلدی وتخصص رو میدن ..کاش حداقل جرات این روداشتن ومیگفتن بلدنیستیم ...

الانم که توبرهه زمانی انتخابات هستیم وخیلی ها شدن یه پا متخصص وتحلیلگرسیاسی ....اقا اومده میگه ادرس سایت گوگل روبده وباهمون ژستش با یکی دیگه ازسیاست های مالی برجام و اصول گرایی حرف میزد انگارکه ازهرجا یه کلمه پیدا کرده بود میچسپوندبهم ...حالا خودش با فوق دیپلم  18سال پیش معلمه وتازه میخوادانشگاه ازادلیسانس بگیره که امتیازش بره بالا ....

هیجی به هیجی مون نمیخوره ...نه رشته ها به مشاغل نه حرفها به ادمها اصلن یه مملکتی شدیم که ازهروربوم نگاه کنید داریم می افتیم وبالا میریم ...منم جرات ندارم که حرف روکلی بازکنم همین دوکلمه هم پس فردا دیدی سرمون روبه بادداد (نخندخو ترس داره والا ) ....

ریس اداره اس نوشته های منو خونده زنگ زده دفترمیگه خانوم ...میشه ته نوشته هاتون دیگه ازخدا تشکرنکنید ؟میگم شما خودت چنددفعه درروزازخدا تشکرمیکنی؟مکثی میکنه وبعدش گفت :راستش یادم میره بیشترهمون یباری که نوشته های تورومیخونم ..گفتم بازم خدامنو خیربده که یادت میندازم که یه بار هم شده یادت بیفته ازخدا تشکرکنی ....دوباره مکثی میکنه وباخنده میگه نه خوبه بزار ولی من فکر میکنم شما گناه بزرگی انجام دادین که ازخدامیترسین که همش این تشکررواخرنوشته هاتون تکرارمیکنید ..راستش هم خودم خنده ام گرفته بود وهم اینکه موندم اخه من به این جناب ریس که باتحصیلات عالیه برمسندقدرت تکیه زده چی بگم !...

من نمیخوام همه روبه موضوع خاصی تعمیم بدم میگم بد وخوب ،اقلیت واکثریت بین همه اقشارمملکت هست هیجکدوم ازماادمها هم بی عیب وایرادنیستیم  خود منم که اینجا مینویسم خیلی چیزها رونمیدونم بلدنیستم امروزمثلا یکی زنگ زد یه سئوال ساده درباره تایپ پرسید نمیدونستم بماندکه چقدشرمنده شدم وخدایش راستش روگفتم بلد نیستم ...ولی بنظرمن اونایی که درکسوت کارمند ،معلم ودرحقیقت به بیان ساده تر حقوق ازدولت میگیرند کمی توکارشون انصاف وعدالت داشته باشند بادانش واطلاعات حداقل کاری خدمت کنند نمیگم همه بدهستند نه برخی ازکارمندهاهم هستند میبینم که باوجوداینکه تحصیلات عالیه دارندولی چون قسمت دیگه اداره یاسازمانشون رشته های خاص دیگه ای رومی طلبیه باوجودگرفتاری های زیاددوباره دارند درس میخونندکه بتونند توکارشون مفید ترواقع بشند ولی برخی از کارمندهاهم هستند که مثلا فوق دیپلم رشته اموزش ابتدایی بوده بعدبرا کارشناسی رفته عمران ازادثبت نام کرده (بدون کنکوره ) بعدمعلم مثلا کلاس دومه ...این بنظرتون چقدمیتونه موفق باشه ؟ ..یه نکته هایی هست که ماها سرسری وراحت ازشون میگذریم غافل ازاینکه همین نکات ریزوبظاهرساده اینده کودکان شهروکشورمون رو میتونندتغییربدن ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت...

asan (10)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۱۳
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ساعت طرفای یازده ونیم شب بودکه رگ هنرمندزنانه، وجودم  گل کردوتصمیم گرفتم شیرعسل درست کنم وقتی که باشعله خیلی کم اروم اروم شیروعسل رو هم میزدم به فرداش فکرمیکردم به اینکه بازارچه امسال چطورمیشه ؟ همون فکرای این چندوقته ...بعدفکرکردم خب منکه کاره ای نیستم فقط دارم یه کاری روفرهنگ سازی میکنم نهایتش هم بدبشه چیزی که ازم کم نمیشه نهایتش خستگی استرس وکارچندروزه توتنم میمونه بعدشم میره تا سال دیگه هم کی مرده وکی زنده ...

این شیروعسل روهی هم میزدم واصلا شکل وفرمش تغییرنمیکردملاقه روازاین دست به اون دست دادم بازم فکرکردم چندنفرقراره غذا درست کنند ؟! یعنی امسال غذای کی بیشترفروش میره ؟! بعدفکرکردم هرچی غذا که فروش نرفت برم بدم یه مدرسه شبانه روزی برای دانش اموزان خوابگاهی که شنیدم اوضاع غذایی خیلی بدی دارند حالا تعدادانش اموزای دوسه مدرسه که میشناختم توذهنم حساب میکردم واینکه چه غذاهایی امکان داره فروش نره ومیشه به اون مدارس داد...

اینبارکمرراست کردم این پا اون پاکردم وهمینجورکه هم میزدم فکر کردم خب یعنی کیا میان ؟ اینهمه ادم گفتن میان یعنی همشون میان ؟ یعنی فردا که یکی ازفروشنده های سالای قبل گفته نمیاد اونم بدون دلیل قانع کننده ای ؛ خودمون ازپس کاربرمیایم ؟ بخودم گفتم اینکه چیزی نیست ناسلامتی خودم شغل ازادی هستم  نتونم فروشندگی کنم پس هیجی ...

بعدفکرکردم یعنی امسالم بازم بایدسئوالهای تکراری جواب بدیم ؟ هی بگیم بازارچه فروش غذاست برای معلولین قطع نخاعی ..صلواتی نیست ..نفس کاربفکرمعلولین بودنه نه خوردن وسیرشدن ...بعدبرا هزاردوهزارتومن چک چونه بزنیم ...وای این توضیح دادنش خیلی سخته ...یعنی حالا امسال فروشمون چقدمیشه ؟ اصلا پول اولیه هرکس که موادغذایی خریده وغذا درست کرده درمیاد ؟ 

اگه مسئولین کمک کنند چی میشه ؟ یعنی میشه امسال استقبال زیادتربشه فرداشب خیالم راحت بشه که کارمون درست بوده یعنی جواب تموم اون ادمایی که تیکه ومتلک بارم کردندرو بااستقبال خوب مردم بدم ؟ (خبیث هم خودتونید خب هرادمی رگ فلزخرابی داره والا)  همینجورهم میزدم وفکرمیکردم یعنی افکارمختلف توذهنم هی رژه میرفتن ...

فکرکردم چندنفرازدوستان وبلاگی کمک کردند ؟ جایزه بچه های معلول مسابقه نقاشی وانشارو چی بگیرم ؟ غذاهارو ازهمون هزارتومن قیمت گذاری کنیم  ؟ دیدم فکرها زیادن ومن دارم خسته ترمیشم  هم زدم صلوات فرستادم ویکی یکی دوستان وبلاگی وغیروبلاگی که میدونستم مشکل دارند رویادکردم وهم زدم ( نخند میدونم اش نذری نبودولی مهم اون نیت کارهست)..وهی هم زدم ..دیدم شیرتغییررنگ دادکره روکه انداختم کش اومد ویه مقدارکه هم زدم قوام اومد گازروخاموش کردم  ویذره چشیدم محشربود وقتی که گوشی رو نگاه کردم ساعت یک ربع شب بود تازه فهمیدم چرا اینقدرخسته شدم ولی می ارزید به همه خستگیش شیرعسل فوق العاده ای شد...

وبازارچه باوجوداینکه دیروزعصربود هنوزخستگیش توتنم هست ولی حس میکنم که به همه خستگی هاش می ارزید امسال سومین بازارچه خیریه غذا باهمون عنوان لقمه های مهربانی بودکه خداروصدهزارمرتبه شکربهترازپارسال برگزارشد وخدارو شکرامسال نه تنهامن بلکه بقیه عزیزانی که همراهم بودند دراینکارمتوجه شدند فرهنگ سازی یک کارخوب داره جون میگیره ...استقبال خوب بود گرچه بازم خیلی ها ابرازکردندیادشون رفته بود یاخبرنداشتن یاکارداشتن یافکرمیکردنددوسه روزادامه داره و...ولی باهمه این موارد امسال خودم راضی بودم بقیه عزیزان هرسال راضی بودندولی خب نگاه من کمی متفاوت ترهست وامسال درک این موضوع که وقتی پای باوری بایستی که خدا پشت وپناهت باشه اون باور به یقین تبدیل میشه وحسی خوب ازیک شادی عمیق داره ...

امسال طعم بازارچه برام طعم همون شیرعسلی روداشت که باخستگی درست کردم یک مزه عالی شبیه شیرعسل اماده ولی بااین تفاوت که درشیرعسل اماده حس خوب مهربونی نیست ولی شیرعسل دست سازخودم طعم مهربانی ومزه شیرین لبخندپس ازسختی داشت ...

اینکه خودم راضی وخوشحالم که بازارچه خوب برگزارشدیک طرف واینکه دراین خوب برگزارشدن عزیزانی بودند وهستندکنارم که درتمام این سه سال همراهم بودندچه درغذادرست کردن وچه درخریدن ومشتری هرساله بودن بازارچه..واین یعنی پایه های یک کارخوب رومحکم فرهنگ سازی کردند، من برای این عزیزان نمیتونم چیزی بگم جزاینکه مطمئنم خدای مهربونمون همیشه ودرهمه حال حس های خوب نصیبتون میکنه چراکه کاربرای رضای خدا کردن اونهم  ترویج مهربانی که صفت خداوندهست هیجوقت بی اجرپاداش نمی مونه ...

ومطمئنم همه دوستانی که امسال چه درتهیه غذاهای بازارچه وچه درخریدن اونها بانیت پاک اومدن جلو وکمک وهمراهی کردند مثل من یه حس خوب روحس میکنندودارند ...دوستانی که مریض بودند ولی بهترین غذارو برای بازارچه تهیه کردند دوست عزیزی که بیماربودندولی بازبیادبازارچه بودندوکمک کردند درپیش روی  همه این عزیزان سرخم میکنم وازخدابراشون بهترین هارومیخوام ..

منوی بازارچه امسال شامل بزقرمه (نوعی غذا باگوشت ،سیرو کشک هست ) دونوع .اش کشک .شیرکاکائو. شله زرد .ژله .کیک خانگی دونوع .شیرینی خانگی. نان روغنی. سمبوسه دونوع .پیراشکی گوشت ...خرماباپودرنارگیل وکیک یزدی ....تمام هزینه های نقدی وغیرنقدی مجموع 50میلیون ریال شد ..

عکس های بازارچه رو میتونیددرکانال تلگرامی وبلاگم به ادرس ( telegram.me/qapdarya ) ببینید وبازازهمه همه همه ی دوستان کمک کننده ممنونم ...البته حاشیه هایی هم داشت ولی زیاد مهم نیستن همیشه درهرکاری توهرجای این  مملکت ادمهایی پیدامیشن که سازمخالف بزنندیاتیکه بپرونندولی مهم اینه که مابرای گسترش زنجیره های مهربانی خسته نشیم (حتی اگه خودمون ادمهای خبیثی باشیم )

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت..


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/372278_103.jpg

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ما ایرونی ها وقتی میخوایم کاری روشروع کنیم اول واکنش های منفی بیشترهست تا مثبت ..ولی وقتی اون کار به سرانجامی برسه همون ادمهایی که واکنش منفی داشتن اینباربا تشویق میان جلو وانگارنه انگارکه همون ادمهایی بودن که چندوقت قبلش موج منفی میفرستادن همش ایه یاس میخوندند....

مثالی با دیوارمهربانی بهتون بگم وقتی که طرح دیوارمهربونی روخواستم اجرا کنم باچندنفرکه مطرح کردم خندیدند گفتن اینجا نمیشه معتادا همون شب اول همه چیز رومیبرند والبته وقتی که دلیل این باشه که معتادهم یک نیازمنده این حرف باعث نشد که انگیزه ام ازبین بره ..اعتراف میکنم که همون شب اول طنابی که برای اویزون کردن لباسها خریده بودم ونصب  کرده بودیم دزدیدن؛ وپارچه نوشته نیازداری بردار ونیازنداری بزار، روهم بردند ولی خب ما ادمهای چاخالو معمولا گردن کلفتی داریم که زودتسلیم نمیشیم  و دوباره طنابی وصل شد وهمون ادمهایی که به تمسخر نگاه میکردند تواین دوسه ماهه بارها وبارها ابرازخشنودی کردند وازاین دیوارمهربانی تعریف وتمجید کردند (حالا ماجراهای دیوارمهربانی یه روزدیگه براتون مینویسم )...

و بودن دیوارمهربونی باعث شد برخی های دیگه بفکر دیوارمهربونی محله وروستای خودشون باشندواما پارسال همین موقع هابودحالا چندروزبالاتروپایین تر؛ اومدم نوشتم وغرزدم از اینکه خستگی بازارچه به تنم مونده چراکه برخی ها که اومدن بازارچه نگاهشون پرازطعنه ومسخره ومتلک بوداونم قشر تجصیلکرده؛ که کلی اذیت شدم وابایی ندارم بگم که کلی هم اشک ریختم که چرا برخی تحصیلات دارند پز روشنفکری دارند ولی شعورندارند ...ولی گذر زمان همه اینها روازیادم برد وامسال باز دنبال راه اندازی بازارچه بودم بازارچه لقمه های مهربانی  یکماه تبلیغش رو شروع کردم  وفردا میخوایم بازارچه فروش غذا روبرگزارکنیم ..

بااینکه سومین سال برگزاری بازارچه هست ولی استرس دارم که فردا بازارچه فروشش خوب میشه ؟ استقبال خوب میشه ؟ ومهمترازهمه فرهنگی که برای گسترش مهربانی داریم ترویج میدیم چقد توذهن مردم جاگیر میشه وادامه پیدا میکنه درحقیقت حلقه های زنجیره مهربانی بیشتر میشه یا نه ؟ ...

خب این چندوقته هنوز بازارچه شروع نشده موج منفی ازبرخی ها زیاددریافت کردم والبته که منم پوست کلفت عادت کردم نهایت نهایتش هم ریختن چندقطره اشکه؛ اونم توخلوتی خودم یا جلو مامانم اینا، ولی نهایت ارزومه که روزی برسه این نگاهها و حرفهای مردم تغییر کنه گرچه هریک ازخودمون هم  جزوی ازهمین ادمها هستیم ... حالا فردا بازارچه براه میافته ومیدونم که هرجورشده همه غذاهایی که دوستان وعزیزان زحمت کشیدن واوردن بفروش میرسه ..خوب یا بد بازارچه هم فردا شب این موقع اگه حس وحال داشته باشم براتون نوشتم که تموم شد وال بل...

برای امشب خیلی حرف توذهنم بود بنویسم ازحرفایی که این هفته شنیدم وسختی های بازارچه ولی راستش پشیمون شدم خب منکه حرفا ومتلک ها روشنیدم متهم به ریاکاری وظاهر سازی شدم چرادیگه اعصاب شماخردبشه بقول اون فیلم  دیشبی که دیدم همه چیز میگذره وامن وامون میشه بی خیالش ....واما فردا بازارچه امون برگزارمیشه نمیدونم استقبال چقد میشه که امیدوارم با اومدن گروه موسیقی که قولش رو دادند استقبال زیادبشه وزودی همه غذاها فروش بره وصدالبته فروش غذاها ولبخندیه معلول قطع نخاعی همه خستگی ها روازتن بیرون میکنه .....اینکه فردا چی میشه وچطورمیشه نمیدونم ولی میدونم بااینکه استرس کارفردا رودارم  (گرجه عمرا به رو خودم نمیارم ) ولی میدونم  که توهمه این لحظه ها همراهی خدارودارم چراکه فقط خود اون میدونه هرکاری میکنم  برای انسانیت هست نه چیزدیگری .....

برخی ها گفتن چرا قطع نخاعی ها ؟چرا نمیگی معلولین ..والا همه معلولین قابل احترام وقابل حمایت هستند ولی بدترین نوع معلولیت بنظرم قطع نخاع بودن هست اینکه همه روزهاوماهها هم اغوش رختخواب باشی بطوری که توان تکون دادن سرخودت هم نباشی خدا نصیب کسی نکنه وامیدوارم همه ماها بتونیم اینجورمعلولین رو درک کنیم وبفکرشون باشیم ...معلولیت سخته ولی وقتی پشتوانه ودست همراهی باشه معلولین ما میتونند فراتر ازمعلولیت خودشون رونشون بدن ...حالا بعد بازارچه روزیک شنبه مسابقه ویلچررانی معلولین داریم که مسابقه ای برای احترام وارزش گذاشتن به معلولین هست ..

درگوشی 1: فردا همه همشهری ها بیاید خرید کنید والا خودمم شرکت دارم دوروزه دارم شیرینی درست میکنم دست روم نمونده حتمن بیاید بخرید خوووووو دعاکنید خوب برگزاربشه نه برای رفع خستگی ام بلکه برای لبخندمعلولین قطع نخاعی که خوشحالندازاینکه مهربانی هست

درگوشی2: من خودمونی مینویسم برا خودمه ..دلیلی نداره برخی زود پسرخاله یا دخترخاله بشن کامنت بذارن وبگن چاخالوجون چطوری ...والا اینجورادما خودشیرین زدن میخوان والااااااااااااا

درگوشی 3: دریای کویر تلگرامی شد این وبلاگ رومیتونیدتوتلگرام هم بخونید( telegram.me/qapdarya )البته اونجا علاوه برپست های وبلاگ عکس دار هست ودارای نوشته های کوتاه ...ضمن اینکه دوستان لطف کنندبرن تووبلاگ وسه نقاشی برترروانتخاب کنند

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت...


http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/370351_461.jpg

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۹
دریا