دریای کویر


ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

یکی بهم گفت فلانی نوشتن تو شده مث گرفتن ادم ها تو روزچهارشنبه ها ....ما جنوبی ها گاهی به برخی ازادما که یه رفتارمتفاوت وعجیب غریب ازشون سرمیزنه میگیم چهارشنبه شده وزده به سرش به اصطلاح دیوونه شده ؛جالا این دوستم میگفت توهم برا نوشتن گاهی میگیری ونمینویسی گاهی هم مث ادم درست ومرتب چند روزیکبار مینویسی هههههه.....

راستش همه ماها فرقی نداره کارمون چی باشه غرق درحساب وکتابای زندگی شدیم یه قرون دوزار میکنیم که دخلمون روبه خرجمون برسونیم ازطرفی هم زندگی هامون پراز دغدغه واسترس های بی مورد وبامورد شده ...کلا ما ایرونی ها حرص وجوش همه چیز رو میخوریم کاری نداره که ربطی بهمون داشته باشه یا نباشه کلا عادت داریم که حرص وجوش بخوریم وهی برا خودمون استرس ایجاد کنیم ...شایدبرخی ها بگن اینجوری نیستیم ولی اکثرمون اینجوری هستیم ...

عرضم به خدمتتون تو ایامی هستیم که المپیک ریو هست وکلی اتفاق درباره المپیک داریم که اینقده دیگران گفتن که شایدنیازی نیست منم تکرار کنم ولی خب منم ایرانی ام وایرانی ها یکی ازخصلت هاشون اینه که درمورد هراتفاقی یه نظری بدن ...واما من میخوام بگم دم لیلا رجبی گرم که از کشور روسیه اومده ایران شوهرجنوبی انتخاب کرده کلی مدال برا ایران بدون منت کسب کرده حالا تواین المپیک مدال نگرفته بیشعوری مجری رومیرسونه که بهش گفته بی غیرت ...درسته که حرفها وکمپین های زیادی تشکیل شدوهمه ازاین خانم حمایت کردندولی بایدقبول کردوقتی دل شکست غرور ریخت دیگه با هزارمرهم مث روزاول نمیشه ....

ازتیم والیبال بگم اینکه تو رژه افتتاحیه المپیک سعید معروف دوتن دیگه شرکت نکردن بخاطر لجبازی واینکه مربیمون نیست کارشون ازنظرمن اصلا درست نیست میدونید ما ایرونی ها عادت داریم اگه با کسی مشکل داریم تو بوق کرنا کنیم همه بفهمند خب شما والیبالیست های محترم ومشهور برا کشور خودتون برا عزت مردمتون بایدتواین رژه شرکت میکردید عین بچه کوچیکا قهرکردید این نشونه غرور شما وبی احترامی به همه مردم ایران بود یه چیزی هم که هست اینه ما ایرونی ها شاید گناهکار هاروببخشیم ولی هیجوقت گناه دیگران یادمون نمیره وهمیشه طعنه ای برای زدن داریم ....(البته اینم بگم تا الان که مینویسم تیم والیبال افتضاح بوده وفک کنم بدون مدال برگرده کشور) ...

یه چیز دیگه هم هست دوتامدال طلای وزنه برداران ایرانی هست  یعنی چی که مدال مال مردم ایرانه؛! اخه یکم انصاف داشته باشیم مگه مامردم ایران چیکاربراشون کردیم زحمتش روخودشون کشیدن ؛ گرفتاری وبدبختی های  تمرین وبی پولی رو اوناکشیدن حالا باهرسختی که بوده مدال گرفتن حق خودشونه همینکه اسم ایران روبلند کردند ما ممنونشون هستیم دیگه ما مردم ایران چیکاربراشون کردیم که هی میگم مدال طلا متعلق به همه مردم ایران هست والا ما مردم ایران تا قبل مدال همش براشون جوک های منشوری از ال وبل المپیک میساختیم حالا شدیم دلسوز  ورزشکارا و.......من میگم طلا حق خودورزشکار وخونواده اش هس واونایی که باهاش همراه بودن ....وما مردم ایران کاش یادمون باشه که ممنونشون باشیم که هوای نام وطنمون روداشتند....

یه نکته دیگه که تواین المپیک خیلی قابل توجه وخوب بود پرچمداری تیم ورزشکارایرانی تو افتتاحیه المپیک بودکه توسط یه خانم معلول انجام میشد این یه فکر زیبا و کاری فوق العاده بود تاثیر مثبتی روی افراد معلول داشته حالا هرمعلولی شایدنتونه مث اون خانم بشه واینقدر موفق بشه ولی دیدن اون خانم معلول یه حس خوب برا معلولین بود یه حس مثبت ...

درگوشی1: وقت انتخاب رشته برا کنکور سراسری هست ومن بخدا قسم هرروز بااینکه عمق کم فهمی بعضی هارومیبینم ولی باز روزبعدتعجب میکنم کاش دانشگاههای ما بدون درک مدرک نمیدادن ....

درگوشی2:نمیدونم به چن تا ازمقدسات عالم قسم بخورم که من تووبلاگ مینویسم نظرات شخصی ام هست ومیتونه اشتباه وغلط باشن والا بخدا من بچه پیغمبر نیستم که درست بگم خیلی ها متفاوترازمن فکرمیکنند ادمها متفاوت هستند....

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

khas asheghane (14)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۳۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

ادم گاهی وقتا تو حالات وموقعیت هایی قرارمیگیره که نمیدونه چیکارکنه ...یه وقت هایی هست ادم با همه ادعاها ودانایی که داره حیرون می مونه که چیکارکنه ...حتی کلمات هم نمیتونن به کمکش بیان وبدادش برسن ...نمیدونم شماها چقد تواین موقعیت ها قرارگرفتید ولی چیزی که میدونم اینه که مطمئنم برای تک تک ادمها همچین لحظه هایی پیش اومده که نمی دونسته چطور باید حرف بزنه یا رفتار کنه .......

این روگفتم که بگم خودمنم ازهمین ادم هام که برخی ازاوقات واقعن نمیدونم چی بگم ..یه لحظه هایی هست که حیرون میمونم خدا من چی بگم چی کارکنم ...چن وقت پیش یه پسربچه 10-11ساله که نابینای مادرزادی هست ازم پرسید دیدن چیه ؟ خوشگلی چیه ؟ نگاه کردن چطوریه؟ ..خوندن این حرفا راحت هست ولی وقتی توموقعیتش باشی یه حس تلخی داره شنیدن این حرفا ...چه جوری به یه پسربچه بگم که دیدن چیه ...خوشگلی یعنی چی ...

گرچه خودم تو معلولیت هایی که هست نابینایی رو بدترین دردنمیدونم بنظرمن قطع نخاعی بدترین معلولیت هست که قدرت هیجکاری رو ؛نداشته باشی..ازموضوع دورنشیم ...ولی اون لحظه واقعنی موندم چی بگم به پسربچه ...پسربچه ای که هیجوقت رنگها روندیده ..هیجوقت قیافه ادمها روندیده ..نور وافتاب روندیده ...شب روباهمه سیاهی هاش ندیده ....اون فقط یه سیاهی سردوترسناک رو حس کرده ومیکنه ...

وقتی که دست لاغر ونحیف سبزه اون روگرفتم ... دست سفیدوتپل خودم رو درکناریه دست کوچولو با پوست سبزه تیره رو دیدم ..دلم لرزید اینجوروقتها اگه همه کائنات هم دست بدست هم بدن وبخوان خوبی بباره واسه ادم ؛ ولی بازهم یه چیزی هست که ادم رو تلخ میکنه ..ادم رو سردوغریب نسبت به همه خوشی های دنیا میکنه ....نمیدونم چقد گذشت ...

وقتی که دوباره ازم پرسید چرا جوابی نمیدی ..اگه نمیدونی اشکال نداره ..من ازبی بی ام که پرسیدم گفت دیدن بدردنمیخوره بدبختی هستش ...نبودنش بدبختی هست بودنش هم بدبختی هست  ..داشت حرف میزدکه بغضم روقورت دادم ...وگفتم ..صادق تو خندیدن رو دوس داری ...گفت اره ...گفتم وقتی میخندی چه جوری میشی ...

گفت دلم شاد میشه حالم خوش میشه وخندید گفتم دیدن هم مثل همین خندیدن وگریه کردن هست وقتی که میخندی دلت خوش میشه خب دیدن خوبه ..ولی وقتی که ناراحت میشی اعصابت خرد میشه مثل ندیدن هست ...ولی میدونی چیه ،حس این دیدن ونگاه کردن که خیلی ازادمهای دنیا دارند مهم نیست چون برای این هست که ببینن اون یه ادم دیگه چطوری لباس پوشیده ..سرش روکچل کرده یا مو داره ...میان حرفم پرسید وگفت دیدن چطوری مهمه ؟ ...

گفتم دیدن وقتی مهمه که ادم توی دلش حس کنه ..مثلا تو وقتی مادرت بهت بستنی میده تودلت یه حس خوب داری یعنی همون حالت خوش میشه درسته ؟ گفت اره ..گفتم خب این یه دیدن هست که تو مهربونی وخوبی مادرت رومیبینی ...ولی بعضی ازادمها هستن که وقتی مادرشون بهشون خوراکی میده این خوبی ومهربونی مادرشون روحس نمیکنن ...

گفت من مادرم رودوست دارم ..گفتم  چون تو مهربونی مادرت رومیبینی دوسش داری تو  توی دلت ادمها رومیبینی ...این مهم ترهست ...گفت خب توراست میگی ولی منکه نمیتونم برم توجاده چون ماشین به من میزنه من میمیرم من خب نمیدونم ماشین  میخوادبه من بزنه خب دیدن هم خوبه  دیگه نمیخواد کسی دست ادم رو بگیره ازجاده ردمون کنه .....

گفتم اره عزیزم دیدن اونجوری هم خوبه ...نمیگم بدهست ولی اصل دیدن اینه که ادم تودلش ادمها روببینه ادمهایی که مهربون ترهستن خوشگلترهستن نه اونایی که لباس خوشگل میپوشن ...پریدوسط حرفم وگفت تو خوشگلی ...گفتم  توچی حس میکنی ؟. کمی مکث کرد وگفت فکرمیکنم تو خوشگلی ...چون وقتی باهات حرف میزنم میخندم حالم خوش میشه ..خندیدم وگفتم پس خداروشکر  من خوشگلم وبلندترخندیدم ...صادقانه خندید وگفت بقیه ادما زشتی تورومیبینن من چون کورم خوشگلی تورومیبینم ...خندیدم وبغضم روفرو خوردم ....

درگوشی1:انتخاب رشته سال 95وبازهم یه درد کهنه تکراری ...کاش میشد به همه ادمهافهموندکه تحصیلات شعور و تجربه نمیاره ....

درگوشی2:برا تولدامام رضا میخوایم دل چن تا معلول روشادکنیم هرکی میخوادمهربونی کنه همن شمارت کارت قبلی و همون راههای ارتباطی همیشگی ......

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

عکس و تصویر به کانال عکس نوشته های من در تلگرام بپیوندید telegram.me/kolahqermezii


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

وبلاگ نویس خوبمون الما توکل نوشته :( نمی توانیم انکار کنیم که روزی به نام روز دختر روزی است برای دختران باکره و نه روزی برای دختران مجرد .) واین یه واقعیت درجامعه ماهست ...حالا شمابیا به یه دخترمجرد 45ساله بگو روزت مبارک ..انگارکه بهش دهن کجی کرده باشیم انگارکه بدترین توهین هارو بهش گفتیم ...تعارف که نداریم این روز با این مضمون درجامعه ما افتاده که روزمخصوص برای دختران باکره هست و هرتبریکش یه حس تلخی برای خیلی ازدخترها داره ..

نگاه کنیم به اینکه تواین چندسالی که روز دخترنامگذاری شده چقدر به دخترها اهمیت داده شده ؛اصلن چه کارهایی برای دختران این جامعه انجام دادن ؟به واقعیت که نگاه کنیم کسی کاری انجام نداده فقط حرف بوده شعاربوده وهرسال یه مشت جمله های کلیشه ای؛  دختر ال هست وبل هست تکرارمیشه ولی اصل قضیه واینکه دختر چه دردهایی داره واصلن دخترکیه وچیه فراموش شده ...

نبایددخترروفقط براساس مسئله جنسیتی شناخت وتعریف کرد باید دختررو شناخت بهش بها وارزش داد اهمیت بایدداده بشه چقدرماهایی که دم ازروز دخترمیزنیم وتبریکهای رنگارنگ میفرستیم وتوذهنمون دنبال اونایی میگردیم که شوهرندارن ودخترهستند تا بهشون تبریک بگیم چقدرماها به نیازهای دختران توجه کردیم چقدر به دردهای دختران توجه کردیم چقدر به اندیشه های دختران اهمیت دادیم ؟ فرقی نداره مسئول باشیم یایه فرد معمولی ..هرکسی که باشیم درهرشغل وعنوانی ؛مهم اینه که چطور دختران رو ببینیم ...

یکی ازفکرهایی که همیشه منو نگران میکنه دختران معلول هستند معلول عقب مونده ذهنی یا جسمی حرکتی ...واقعیت اینه که درجامعه ما دختران سالم ازامنیت اجتماعی خوبی برخودارنیستن ودختران جامعه امون درمسائل مختلف دچارمشکلات زیادی هستند حالا معلول که باشی ودخترهم باشی دردش خیلی بیشتره ...خونواده هایی که فرزندمعلول دارند اونایی که دخترمعلول دارند بیشترنگرانند که بعدازاونها تکلیف فرزندشون چی میشه ...

مهناز 19سال داره عقب مونده ذهنی هست دوتا خواهردیگه هم داره اوناهم  معلول هستند ومن وقتی که میبینمشون میترسم ازاینده اونا ..درعین اینکه ساده ترین وفقیرانه ترین لباسها رومیپوشند وهیجوقت صورتشون ارایشی روبخودش ندیده معصومیت وزیبایی خاصی دارند ...بهم گفته بودازمسافرت براش سوغاتی بیارم تاکیدکرده بود یه چیزکوچولو بیارکه بدونم رفتی امام رضا منو یادت نرفته ...بسته سوغاتی روکه بدستش دادم خندیدولی خنده اش مثل همیشه نبود ...گفتم چی شده حرف نزد ...دخترها هیجکدوم حرفی نزدند...ولی عمه پیرش برام گفت چندروزقبل مردی ازاقوام  اومده خونه اونها ومثلا خواسته شوخی کنه مچ دست مهنازرومیگیره ومیگه این روباخودم میبرم ...گویا مردک چشمان هرزه ای هم داشته عمه پیر ازترس دخترها وجیغ کشیدنشون میگفت ومن خیره به مهناز بودم که سرش پایین بود بیصدا اشک میریخت ...

نمیتونم بگم ازاومدن روزدخترخوشحالم نه ..حس میکنم که نامیدن این روز دراین جامعه فایده نداره چراکه دخترها برای تفکر واندیشه سنجیده نمیشن دخترها حرمت واعتبار وارزش فکری براشون قائل نمیشه معیارسنجش چیزدیگه ای هست که متاسفانه بکارت دلیل بر سنجش خوبی یک دختر نیست ولی جامعه ما این تفکر رو قبول نداره ....

کاش بجای تبریک ها وبنرهای متفاوت روز دختر فضای ناامن این جامعه رو برای دخترها امن میکردند کاش اندیشه هادرباره دختران بازترمیشد کاش تبریک روزدختر به یک دخترمجرد 50ساله بسان تیرزهرالود نبود کاش  تعصب وغیرت بی منطق رو برای دختران نداشتیم ..کاش برای دختران احترام وارزش قائل میشیدم کاش درامور مهم شهروکشوراز اندیشه های دختران هم استفاده میکردیم ..کاش ترس ازناامنی جامعه رو دردختران ازبین میبردیم کاش دختر رو اونطورکه شایسته یک بانو وخانم هست گرامی میداشتیم ...

دختربودن باهمه حس خوبی که داره گاهی تلخه چون دختربودن درد هایی داره که باید خفه خون گرفت ونگفت اگه حرفی زده بشه بیحیا وپررو وخیره سربدنبالش داره ...کاش فرهنگ سازی بشه واندیشه ها وتفکرات درباره دختران عوض  بشه ...کاش ازکودکی به دختران اهمیت وارزش بدیم ...

پیوست: دوست داشتم مطلب مفصل تری بنویسم. اما همین بس که حتی اگر نگاه من را هم قبول ندارید فقط به این سوال پاسخ دهید که در روز دختر چه حرکت مثبتی در جهت بهبود وضع دختران صورت گرفته؟و بعد آنکه خب چه کاری است؛ چرا روز دختر و زن جدا شده است؟ جواب این سوال ها قطعا به شما کمک ‌می کند که امسال دیگر به یکدیگر این روز را تبریک نگویید؛ چون قطعا می دانید که این نام تنها یک رد گم کنی است برای فراموش کردن بسیاری از موانعی که قرن‌هاست جلوی پای دخترهاست؛‌چه در خانه و خانواده؛‌چه در جامعه.بیایید مثل تمام روزهای دیگر مناسبت اصلی آن روز را تبریک بگوییم. تولد حضرت معصومه را.(الماتوکل)

 

درگوشی1:ممنونم ازهمه دوستانی که امروزازطریق وبلاگ .واتساپ تلگرام وپیامک وتلفنی روزدختررو تبریک گفتن دوستانی که من جوابشون روندادم میخواستم این پست روبنویسم یه توضیح کلی درباره نه به روز دختر گفته باشم .....

درگوشی2:به مهنازگفتم امروز روزدختره ..بخند..گفت دخترای دیوونه هم حساب میکنند؟...(دخترای عقب مونده شاملشون میشه ؟ معنی حرفش این هست) ومن بازگریه کردم ....

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۱
دریا
 

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ...

بعضی وقتها نوشتن وحرف زدن ازبرخی مسائل برای ما خانمها سخت بنظر میرسه شاید موضوعی که میخوام درباره اش حرف بزنم درباره اش خوندین وشنیدین ولی برای منی که دریک محیط شهرستانی زندگی میکنم وهنوز اصلاح صورت دختران قبل از ازدواج رو بد میدونند شاید سخت باشه وبرخی ها وقت خوندن حرفای تلخی بزنن ولی میخوام حرف بزنم چرا که حس میکنم ماخانمها بایداز زناگی هامون حرف بزنیم ...

پارک موجهای ابی با همه زیبایی وهیجانی که داره بنوعی شبیه یک حموم زنونه هست اونجا زنها باید ازاد ورها باشن  هیج مردی نیست بلکه همه زن هستند وهمه مایو به تن دارند حالا هرکسی یک نوع مایو رو به تن داره ازمایوهای با حجاب اسلامی گرفته (که فقط یک نمونه دیدم) تا مایوهای دوتیکه ودرحقیقت همون لباس زیر ........

وخانمهایی که برخی ها براشون شگفتی بودکه دراین جمع بزرگ زنانه بخوان اینگونه ازاد ورها بقولی بدون حجاب همیشگی قدم بردارند درسته که اونجا مسئله نامحرم نبود ولی برخی از زنها واهمه داشتن ازاین بی پوشش بودن ...بزارید زنها رو به چد دسته تقسیم کنم دسته اول زنها ودخترانی که که نوع مایو وپوشش براشون اصلا مهم نبود واین بی قیدی بنوعی ریشه درهمون درقید نبودن حجاب ظاهری درجامعه هست ونوع تفکری که درباره ازادی دارند ... دسته دوم کسانی بودن که مایو نسبتا مناسب واستانداردی داشتند که با رفتارشون نشون دهنده این بود که حجاب رو درهمون حد معقول رعایت میکنند وبا این پوشش راحت بکنار اومدن ...واما دسته سوم ...دسته سوم زنها ودخترانی بودن که ازپوشیده ترین مایو ها استفاده میکردند و درتمام مدت یک ترس داشتند ترس ازدیده شدن ازاینکه کسی اونها رو نگاه کنه ...

این دسته سوم با هربارراه رفتن لبه های مایو رو تا اونجا که میتونستند پایین میکشیدن که بخش بیشتری از بدنشون پنهان بمونه ..یه ترس درنگاهشون بود که مبادا کسی حواسش به اونها باشه کسی متوجه بشه دستها یا پاهاش رو شیو نکرده ..کسی نگاهش هرز باشه به بدنش خیره باشه ...واینکه نکنه  اشنایی پیدا بشه واون رو دراین لباس ببینه ....

این روزها که بحث حجاب وبیحجابی  هنرمندان هم داغ هست خوبه که کمی فکرکنیم به زنهای ایرانی ...زنهایی که قسمت اعظم جامعه رو تشکیل میدند ودیده نمیشن چراکه درخونه های کوچیک وبزرگ این کشور مخفی هستند زنهای خانه داری که باوجودداشتن همسر وفرزند شرم دارند ازاینکه همجنس اونها پای لخت اون رو ببینه ...جدا ازشرم میترسند از اینکه برای ساعتی رها باشن از همه قید وبندها وخودشون باشند ...

نمیخوام درباره حجاب حرف بزنم چراکه اعتقاد دارم حجاب هرکس دست خودش هست ودراین باره باید مطیع قوانین هم بود میخوام از زنهایی بگم که بی حجابی براشون ترس هست حتی وقتی که میتونند بدون پوشش ازاد ورها باشندباز میترسند ..میترسند ازنگاهها از قضاوت کردن ها ...ازاینکه زن هستن ازاینکه حتی مورد قضاوت یک زن دیگه قرار بگیرند میترسند این زنها ازاینکه خودشون باشند میترسند؛  بایدهمیشه کسی باشه که درکنارش پنهان باشند ..این زنها ..زنهایی هستند که با همه معمولی بودنشان پراز حرفهای ناگفته وپراز دردهای مشترک هستند ...

وما زنها حتی دراینگونه جاها علیه خودمون هستیم نگاه هایی که موشکافانه همدیگه رو رصد میکنیم وتحلیل هایی که ازهمه حالات هم میکنیم دشمن بین ماست نگاه میکنیم؛  به مایو دوتیکه یکی گیرمیدیم ..به پاهای شیو نکرده دیگری اعتراض میکنیم ..اضافه وزن دیگری رو مسخره میکنیم ..و........ مازنها علیه هم هستیم ...(بازم ترسیدم ونتونستم موضوع رو کاملا بازکنم وشرح بدم ).....

درگوشی1:ممنونم ازهمه دوستانی که احوالپرس بودن ..دوستان مشهدی (محمود عزیز،کاملیا عزیز،زهرا وبتول عزیز) ممنونم ازکامنت هاتون شرمنده نتونستم درخدمتتون باشم وممنونم از سپیده عزیزکه بادیدنش کلی خوشحال شدم ....

درگوشی2:ازطرف همه دوستان نایب زیاره بودم البته اگه لایق بوده باشم ...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

http://mj7.persianfun.info/img/93/7/Naghl-Ghol15/370350_617.jpg


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۲
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

همه ما ادمها هروزسفرمیکنیم ...سفرازدرون خودمون تا سفربه مرزهایی خارج از وجودمون ....سفربرای هرکدوم ماها یه طعم ومزه داره ...وسفریه فکرروداره یعنی رفتن ....مسافرت وسفررفتن خوبه ..وقتی بادوستان وخونواده باشی با کسایی که دوسشون داری بیشتربهت خوش میگذره ..بچه که بودم تا تقریبا دوره راهنمایی دوران ابتدایی ام هرسال بعدازتموم شدن مدرسه ..وقت تابستون که میشد ..

یه چن روزباربندلیمون رومیریختم توماشین ومیزدیم به جاده ....شهرهای مختلفی رو رفتیم اونوقتا طعم سفر یه مزه خاصی داشت ..انگارنه انگارمسافرت هستیم انگاری که همه تواتاف دورهم هستیم ..لذت هایی داشت که دیگه پیدا نمیشه .......

این روزا سفرکردن سخت شده ....ادما به نوع های مختلفی سفرمیکنن ..منم یکی ازاین ادما تواین چن سال زندگیم ازوقتی که مثلا بزرگ شدم وقدکشیدم ...سفرهام یاکاری بودن یا بخاطرزیارت وبیماری...

حالا بعدازچندوقت فردا میخوام یه سفررو شروع کنم یه سفر که بنوعی برام شگفتی بهمراه داره یه سفرکه درعین سادگی کمی گیج اورهست ...من دارم میرم مسافرت یه مسافرت با 5نسل متفاوت ....

میدونم عجیبه ..جمع شدن یه گروه که ازنسل های متفاوتی باشند از دهه 40تا دهه 80..هرکدوم  با یه تفکرمتفاوت ویه حس حال مختلف ...ولی میدونم سفرخوبی میشه چراکه سفر برای همه ادمها اشتیاق بهمراه داره  بقول قدیمی ها هرکسی بنوع خودش استخون میترکونه ...

حالا فردا میخوام سفرم رو شروع کنم  وشروع سفر باخارج شده ازمرزهای شهرم اغاز میشه ومن میخوام ببینم ولذت ببرم ازاین سفر..مثل همه اون روزهای دوران کودکی که سفر برام تو تابستون یه جاذبه خاص داشت ..یه چیزی رواعتراف کنم  تقریبا 17سالی هست که من تابستون ها مسافرت نرفتم درحقیقت بعداز17سال میخوام وسط تابستون وهوای گرم برم مسافرت ..

خودمم باورم نمیشه اخه من عاشق سفرتو زمستونم ...نمیخواستم به زمستون خیانت کنم ولی بقولی پیش اومدبلکه یه نوع رهایی باشه ازتکرار روزهایی که باهاشون سرمیکردم ...

حالا میخوام برم سفروبا یه حس جدید ویه نگاه متفاوت برگردم با انرژی متفاوت .....پیرزنه بهم گفت اخرهفته بیام گفتم نیستم ولی همکارم هست گفت کجا میخوای بری گفتم مسافرت و....خندیدگفت بسلامتی ...گفتم خدا قسمت شما هم کنه برید مسافرت ..پیرزن باخنده گفت ننه پول نیست قسمت وقتی هست که پول باشه ...همینجوری که نمیاد ...

واقعنی هم راست میگفت قسمت وقتی هست که پول باشه حالافرقی نداره برا مسافرت باشه یاچیز دیگه ولی تواین دوره وزمونه قسمت ها باپول میان ...

میدونم چندوقته که دیگه زود نمینویسم؛ گله هاتون رو میخونم غرهاتون رومیشنوم ولی چیزی ندارم بگم جز اینکه گاهی ادم باید حالش خوب باشه وحسش خوب باشه که بتونه خوب پیش بره ..وقتی که حالمون خوب نیست نوشتن نمیاد دست من نیست گاهی هم که حالمون خوبه اینقدر کاروخستگی ها هست که تنبلی نمیذاره  بنویسم ...

درگوشی1:الان اون شعرکه میگه ان سفرکرده که صدقافله دل همره اوست خدایا بسلامت دارش ..ازکی شامل من میشه؟ ازفردا صب که رفتم یا ازهمین الان ؟...هههههه خودشیفته هم خودتونید ......

درگوشی2: درطول سفرکانال وبلاگ روبه امیدخدا  بروز رسانی میکنم ومیگم کجاها میخوام برم ...واز طرف همتون سعی میکنم خوش بگذرونم ..فقط همین .........

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

http://mj6.persianfun.info/img/93/6/Naghl-Ghol14/351576_521.jpg


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۹
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

امشب یه پست رو تکرار میکنم  که دوستان درباره مقوله ای بنام وصیت نامه حرف بزنیم ... ..اونچه که درزیر میخونید وصیت نامه منه ...درسته که شوخی و طنز نوشته شده ولی بند تبصره اون درسته ودرحقیقت نیمی از وصیت نامه ام هست ......حالا امشب که بحثمون درباره وصیت نامه هست  یه مقدار تغییرات رو دادم و تکلیف ارثیه رو مشخص کردم ........

یادمه چندسال پیش که بابا رفت حج ... بهش گفتم میخوام یه کفن خوووووب برام بیاری ..بابا که اومد اتفاقا بین سوغاتی هایی که اورده بود من فقط همون کفنم رو برداشتم ...ببینید من چقدر مخ ام کار میکرد الان اینقدر گرون شده که نگو  تازه کفن من هم با تمام تجهیزاته .کامل کامله (تجهیزات منظور عطر ..تربت کافور وهست) فقط همون امضای ۴۰تا مسلمون رو کم داره ...  صف نبندین که عمرا بدم امضا کنید ......

حالا منم وصیتنامه ام رو هم نوشتم که هرچندوقت یکبار ابدیتش میکنم ...  ..بندهای وصیت نامه بنده

۱- کسی لباس مشکی نپوشه .....  اونایی هم که همیشه تریپ مشکی میزنند یا باید عوض کنن یا اصلا نیان تو مراسم

۲- نهار زرشک پلو با مرغ ......سالاد ..دونوع ..فصل واندونزی ...سبزی خوردن ..ماست موسیر ..نوشابه سه رنگ ....

۳- حلوا پختن ممنوع ...خرما دادن ممنوع ......بجای اونها از شیرینی تر ..پذیرایی بشه از مهمونا ..دوستای ویژه ام هم نون خامه ای بهشون بدین .......

۴- گروه ارکستر خوبی رو دعوت کنید که حداقلش دوتا اهنگ بندری رو بلد باشه خوب اجرا کنه ..

۵- رقص همه جوره ازاد باشه ...از بابا کرم گرفته تا تکنو و.........

و روزی اهل خونه یه جلسه اضطراری تشکیل دادند که چقدر میخوای بهت بدیم که نمیری ....با این گرونی مرغ ..برنج ..روغن ..تازه شیرینی و.......منم حرفم یکی بود عمرااااااااااااااا اگه میخواید روحم هرشب بخوابتون نیاد واذیتون نکنه باید تمام بندهاش رو اجرا کنید ....... .

دیگه به التماس افتادن که لطفا بیا ونمیر....خرجش خیلی بالاست.....حالا با لباس ورقص میشه کنار اومد کنسرت روهم میشه کاریش کرد ولی غذاهاااااجایگزین براشون پیدا کن......

ازشما که نمیشه پنهان کرد تو این چند وقته دنبال جایگزینی برای این دو بند هستم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه .......  و.بنا بر گفته دوستان تو سری قبل  تصمیم براین گرفتم که فرهنگ سازی کنم ..اقایون خانوما نهار تعطیل .. ..فقط برای اونایی  که ازمسافت دور میان  غریبن یه ابگوشت با نون محلی خودمون ... ..بجاش کتاب میدیم بین مردم که فرهنگ مطالعه رو بالا ببریم .... که خدا خیرش بده که مرد تا من کتاب مورد علاقه ام رو گیر بیارم نثارروحم کنن ......

واما در مورد ارثیه مانده از متوفی ... ..یکدانه تبلت هست  که هنوزم  رو بورس هست و کلی به به داره اونم بشرط گذاشتن کامنت در ۱۴۰۰تا وبلاگ متفاوت  توسط سپیده بهش میرسه ....باید ۱۴۰۰تا کامنت رو بذاره وگرنه تبلت بی تبلت ......  ..هیئت نظارت کامنت گذاشتن سپیده جان هم  تشکیل شده از خاتونی عزیز...یلدای عزیز...و مارکوجانمان هستند ...وای بحالتون دلتون بسوزه و رضایت بدید بی کامنت تبلت رو به ایشون بدن ..هرشب به خواب شما سه تا میام  ومیترسونمتون

سرقفلی گپ دل میشه مال کنکوری ویلدا ..مستاجرش میشه  منشور ..کرایه واینا دیگه خودشون توافق کنند سرقفلی اینجا مال مارکوجان ویلدا هست اجاره اش هم هرسال با یکی قرارداد ببندند ....

یه سری خرت وپرت تو صندقچه دارم که اونا رو یاس پنهونی بین بقیه رففا پخش کنم  نمیشه خب داد زد وگفت .......دفترم هم بعد پرداخت بدهی هاش ...میدم به همکارم که همیشه یادم روزنده نگه داره ...کتابهام رو باید چن تا قسمت کنم کتاب مولف های خارجی رو به مهسایی میدم ...کتاب فارسی هام رو به  دوستی که الان هرچی فکر میکنم نمیدونم اسمش رو چه جور بنویسم هههههههههه

دیگه همین، چیزی دیگه ای ندارم ......  بقول یه مثل ما جنوبی ها ننگی ام از دست تنگیمه ....  یعنی شرمندگی ام از نداشتنم هست .......

فقط موندم اون چن تا خواستگاری که تو اب نمک خوابوندم به کیا بفروشم ..این روباید فروخت نمیشه که بخشید خیلی پول توش هست ههههه  که البته قسمت اصلی و پرقیمت هم همین قسمته ....این رو دارم فکر میکنم ....که قیمت پایه رو ازچندبزنم ؟..خریدارها تو صف باشند که بهمین زودی فروش شروع میشه .....

مطلب بالا کاملا واقعی است ولطفا اگه چیزی به ذهنتون رسید اطلاع بدین که باری از دوشمان برداشته شود .........

درگوشی1:میگید چرا نمینویسی ..مثل قبل نیستی ..نمیخوام بهونه بیارم ولی الان کی مثل قبلش هست ؟همه مون توگرفتاری های متفاوت خودمون غرق شدیم ..خدابداد دل همه مون برسه ......

درگوشی2: خیلی ازدوستان التماس دعادارند همدیگه رودعاکنیم که خودمون بلکه به ارزوهامون برسیم مهربون باشیم بالبخند...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۴۰
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

خیلی از ما ادمها وقتی حرف از مادیات میشه میگیم که پول مهم نیست انسانیت و ادمیت مهم تره .خود من هم همیشه همین رو میگم وچه بسا تو خیلی ازموارد زندگیم براین اصل رفتار میکنم ...

ولی واقعیت جامعه فعلی ما بر پایه چیز دیگه ای هست ...تو جامعه فعلی ما پول ومادیات حرف اول رو میزنه ...قبلنا فکر میکردم وقتی وجدانی ارام و راحت داشته باشی ..وقتی اندیشه ی ارامی داشته باشی ..راحتی ..امنیت داری ....

ولی تواین چند سال به این نتیجه رسیده ام تو جامعه امون وقتی امنیت داری که پولداشته باشی خیلی اوقات سعی میکنم ازاین واقعیت فرار کنم ولی واقعیتی هست که راه فراری نداره .....

میگن پول همه چیز نیست ولی هست ..میگن پول شخصیت نمیاره ..ادمیت نمیاره ..ولی میتونه بیاره ..بین یه دوگانگی درمورد داشتن ونداشتن هستیم ...

بنظر من پول فی الواقع بدی نداره اینکه همه خصائص غیر انسانی رو میندازن گردن پول ربطی به خود پول نداره .....این به خود ادمها و شخصیت خود ادمها مرتبط هست ...این ادمها هستن که برای پول خوبی یا بدی تعیین میکنن .....

میگن هرکی پول داشته باشه دین وایمون نداره ...مسئله پول داشتن فرد نیست مسئله تفکر ونوع اندیشه اون فرد هست که بر کارهاش تاثیر میذاره ...احساس میکنم نمیتونم خوب اونچه که میخوام بگم .....(یه اعتراف صادقانه).....

یکی میاد ومیگه از پول بدم میاد اسکناس ۵۰۰۰رو پاره میکنه خود اون ادم مشکل داره نه پول ...یه چیزی هم هست خدا پول رو به افرادی میده که نمیدونن چطور خرجش کنن نمیدونن چطور ازش استفاده کنن ...

 یه ضرب المثل هست که دوستی همیشه میگه اونم اینکه ننگی ام از دست تنگی ام هست ...توفیلما ادمای پولدار اکثر اوقات ادم بدا هستن که غرور دارن وایمون ندارن ولی من این رو قبول ندارم خیلی ها هستن که پول دارن ادم هستن وخیلی ها هم هستن که با وجود اینکه پول ندارن چیزی از ادمیت هم حالبشون نمیشه ....

توجامعه ما البته اینجوری رواج دادن که داشتن پول، خوبی ها رو ازادم میگیره ..مثلاهنوز که هنوز اون انشای قدیمی پول بهتراست یا ثروت، معلمان تاکید بر داشتن علم میکنن حالا اگه منصف باشه میگه دوتاشون درکنار هم....واگه کودکی بگه ثروت مورد تمسخر واقع میشه ....نگاهها براش متفاوت میشه ...

نظریه هایی هم وجود داره که بوجود اومدن بدی ها رو از نداشتن پول و فقر میدونن که این تاحدودی درست هست همونطور که پول داشتن برخی ازافراد دلیل بر قلدر وخودخواه بودن اونها میشه ...

ولی درجامعه ما تواین دوران بنظر من پول نداشتن دردسرهاش بیشتر و مشکلات بیشتری بهمراه داره و اتفاقا ادمهایی خوب تر هستن که مشکلات مالی و بی پولی رو ندارن چرا که این افراد با وضع مالی خوبی که دارن امنیت دارن بخصوص امنیت فکری و بهتر می تونن در انجام کارهاشون موفق باشن ...

واقعیتش رو بخواید امروز بخودم فکر کردم دیدم من چقد تو زمینه های مالی به خودم بدهکارم ...با اینهمه دک وپز وادا...با اینهمه کار وتلاش ..هنوز نتونستم به یک خواسته مالی چندساله خودم برسم ......

بهم نخندین ...ولی ادم بنظر من به هرکسی میتونه دروغ بگه جز بخودش ...منم مثل بقیه ادمها شاید بظاهر خودم رو علاقمند به داشتن چیزی نشون ندم و بگم مال دنیا ارزشی نداره نداشتم هم نداشتم ...

ولی نمیشه خودم رو گول بزنم دلم میخواد برای خودم وسیله ای رو بخرم که دوس دارم ولی نتونستم  چون پولش برام جور نشده واین جور نشدن ها به هزار ویک دلیل بوده ...ونتیجه این شده که من بدهکارخودم شدم ......

وچقدخوبه که روراست باشیم ببینم بین اینهمه بدهکاری مالی که به خودمون داریم چقد بدهی  روحی – معنوی بخودمون داریم وعین خیالمون نیست وهمش به خودمون وعده میدیم بعدا جبران میکنیم بعدا وبعدا وبعدا...غافل ازاینکه این بعدها داره باعمرماسپری میشه و وقتی که بخودمون می اییم میبینیم که فرصتی نداریم ولی کلی به خودمون ازجهات مختلف خیلی خیلی بدهکاریم ...

درگوشی1:بازم عیدتون مبارک ...روزه های گرفته ونگرفته اتون موردقبول خدا...به کسی گیرندیم که چرا روزه نگرفته واینا.. یادبگیریم که مارو بخاطردیگری قصاص نمیکنن بقولی مارو توقبردیگری نمیخوابونند پس گیرندیم وسرک نکشیم توی چرا واما واگر..بقیه ....

درگوشی2: بی نهایت ازدوستانی که درافطاری امسال بهزیستی همراهمون بودن ممنونم زبان وقلمم ناتوان هست ازتشکر.. امیدوارم خدا همیشه همراهتون باشه .. دوستانی که میخوان برای فطریه اشون ازطریق بهزیستی اقدام کنند ازطریق وبلاگ/ کانال تلگرامی یا واتساپ میتونند بهم اطلاع بدن تا شماره کارت روبهشون اعلام کنم ...برای مهربانیتون ممنونم ...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

عکس نوشته تنها و غمگین (7)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۰:۰۶
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

برای باردوم بودکه همچین اتفاقی برام میافتاد ماجرا ازچندروزپیش شروع شد نزدیک ساعت 10نمیدونم چندقیقه صب بودوهوا اینجا بشدت گرم بود حس میکردم زبونم به سقف دهنم چسبیده ،ماه رمضون توگرما واقعن سخته برای ماجنوبی باوجودبودن گرما بازعادت نکردیم بهش، خلاصه که داشتم تندتندمیرفتم فردهمراهم عقب ترازمن بود وسط حرف زدن درحالی که هردودستم دوسه تا نایلون که به اصطلاح همون سبدخانوارافطاری معلولین بود؛ من ازشدت گرما وسنگینی وسایل دستم فقط میخواستم زودتر به مقصد برسم ...

خودم هم نمیدونم چی شد وچطورشد ولی یهوپام به چیزی گیرکرد ومن سقوط کردم پخش زمین شدم درحین افتادن فقط فریادهمراهم روشنیدم که بلنددادزد یاامام حسین ...قبل ازاینکه دردافتادن روحس کنم داغی زمین تنم روسوزوند تندی اززمین سعی کردم بلندشم ولی چیزی لای شالم گیرکرده بود من باصورت پخش زمین شدم ومبله اهنی که زیرزمین بودیه تیکه اهن باریک وبلنداز کنار گونه ام عبور کردواردشالم شد ...شاید یک میلی متر جلوتربودگونه ام رومیشکافت وازپشت سرم درمیاومد..حیرت زده به اون تیکه اهن ووسایل ریخته شده به زمین نگاه میکردم ..

فردهمراهم به لرزه افتاده بود  میلرزید رنگش بشدت پریده بود اب قندی پیدا کردیم وروزه اش روشکست وتا یساعت بعدکه تونست ارام بشه ..میگفت فک کردم مردی ..خدا دوستت داشت ..خدا رحم بهت کرد...چه شانسی اوردی و...تابرگردم ازاین حرفا زیادشنیدم ...به دفترکه اومدم هنوز گیج بودم کف دستهام میسوخت سرزانوهام ذق ذق میکرد حس میکردم باوجودشستن؛ ولی بوی خاک تودهنم هست.  گیج بودم که خدایا من چطور زنده ام ؟..برای همکاری ماجرا روتعریف کردم وگفتم اگه می مردم ؟..طبق معمول همیشه به  خنده  گفت میمردی یه هفته تعطیل میکردم عزاداری میکردیم یه پارچه سیاه هم دم دفتر و... بعدازهفتمت زندگی ادامه پیدا میکنه ...

گیج بودم تا شب وقت افطار هنوز مات بودم اولین لقمه افطارکه خرمابودبدهنم که گذاشتم طعم شیرین خرما ولذت خوردن اب بعدازاون انگارکه حسی رودرمن بیدارکرد حس زنده بودن !...تازه حس میکردم که چی برمن گذشت ونگاههای متعجب همراهانم وحرفاشون واون تیکه اهن جلو چشمام رژه میرفت ..انگارتازه ازخوابی عمیق ... ازیک خلسه طولانی بیدارشده باشم ..دلم گریه خواست وگریه کردم ...

ماادمها وقتی که به لطف خدا پی میبریم انگارکه تازه متوجه شده باشیم خدایی هست که هوامون روداره ومعمولا بیشترماها حتی مردها ،گریه میکنیم ..گریه هامون ازشوق هست ازغفلت خودمون هست ازناراحتی های خودمون هست وبااین اشک ریختن بنوعی میخوایم به خدا بگیم که شرمنده ایم  همیشه بیادت نیستیم ولی دوستت داریم ...

وحالا من بودم ویه حس عمیق از مرگی که ازیک قدمی ام نزدیکتربود هضمش برام سنگین بود ولی باهاش کناراومدم وحالا که برای بقیه تعریف میکنم اولین نکته روکه میگن اینه خدادوستت داره که هنوزمرگت رونفرستاده ودومین جمله اینکه، دنبال کردن افطاری معلولین بهزیستی باعث شده خدا نگهت داره ...ومن صرف نظرازهمه این حرفا به این فکرمیکنم که مرگ بارها به نحوه های مختلف خودش رونشونم داده ولی همیشه بعدازچندوقت اون رو برای دیگران دیدم نه خودم وفراموشش کردم ..

ولی غافل ازاینکه مرگ همیشه همراه ادمی هست ..ولی ما ادمها چقدربه مردن اهمیت میدیم وبیادش هستیم ؟ ماه رمضون امسال هم داره نفس های اخرش رومیکشه چند روزه دیگه تموم میشه وبازماهستیم همون روزهای زندگی همیشگی .. وخداکنه توهمه روزهای زندگیمون خدا ومرگ رو فراموش نکنیم ...

درگوشی1:چندسال پیش بازمرگ رو درچند قدمی خودم دیدم اون موقع وصیت نامه ا م رونوشتم ولی الان چندروزه هرچی فایل های سیستمم رو زیررو میکنم ندیدم کسی وصیت نامه منو ندیده ؟ هرکی برداشته کپی ،پیس کنه سرجاش ...والا....یادم باشه دفعه بعدبراتون وصیت نامه عمومی ام روبزارم ...بله دیگه الان فهمیدین دوتاوصیت نامه دارم ...

درگوشی2: بی نهایت ازدوستانی که درافطاری امسال بهزیستی همراهمون بودن ممنونم زبان وقلمم ناتوان هست ازتشکر.. امیدوارم خدا همیشه همراهتون باشه .. دوستانی که میخوان برای فطریه اشون ازطریق بهزیستی اقدام کنند ازطریق وبلاگ/ کانال تلگرامی یا واتساپ میتونند بهم اطلاع بدن تا شماره کارت روبهشون اعلام کنم ...برای مهربانیتون ممنونم ...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۰۰:۴۱
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

زینب مادردوفرزنده که خودش سرپرست خانواره یکی ازفرزندانش معلول هست به زینب قول داده بودم که تمامی مواد ساندویج رو براش بفرستم تا خودش توخونه ساندویج درست کنه ویک افطاری ساندویج برای دخترده ساله اش  که قول داده بود اماده کنه خب این یه تقاضای ساده بودامروزتمام وسایل روگرفتم مونداصلی ترین وسیله اون که همون نون ساندویجی یا نون باگت هست که اخروقت همکاری رفت یه بسته خرید اورد وقتی که بسته نون رو دیدم  کم مونده بوداشکم دربیاد ..یه بسته نون ساندویجی که رنگ قهوه ای مایل به سیاه داشتن وبوی نون سوخته بشدت مشام رواذیت میکرد ....متاسفانه اخروقت بود وجای دیگه ای بازنبودکه دوباره برم نون بگیریم ..این بسته راهی سطل زباله شد ونون لواش رو جایگیزینش کردم وفرستادم ..ولی ازظهرتاحالا هرموقع که یادم میاد رگه هایی از خشم دروجودم زبانه می کشه ..

توجامعه مثلا اسلامی ما نون یانان یکی از ارکان اصلی تغذیه هست دین اسلام هم سفارش بسیارزیادی به نان کرده ودرهر سفره ایرانی اولین نکته بودن نون درسفره هست فرقی نداره غذا نونی باشه یا نه ؛نون باید توسفره باشه حالا نه نون ساندویجی بلکه نون های روزمره ومعمولی که بیشترموردمصرف عموم هستند برای همین نونوایی ها کارسختری نسبت به بقیه مشاغل دارند چراکه هرروز مردم بااونا سروکاردارند ...

حالا امروزمن زنگ زدم به فردی که بنوعی مسئول بود میدونید درجواب شکایت من بهم گفت شنبه بیا شاکی شو ! میگم شما چرا نظارت درست ندارید ؟والا این حقوق دولت که شما میگیرید حلال نیست (البته اینم بگم کارهای دولتی مخصوصا وزارت کشوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خودتون حدس بزنید ) ایشون طبق معمول شروع کردبه سفسطه بازی کردن که منم تیکه ای ناجور جوابشون رودادم وخداحافظی کردم ..واقعن چرا جامعه ما اینهمه بی عدالتی وبی انصافی داره ...

البته این بی عدالتی و بی نظمی درگوشه گوشه ی  این مملکت وجودداره ومتاسفانه ما ایرانی ها ادمهای شعاری هستیم حرف خوب میزنیم ولی تنها چیزی که نداریم وجدان کاری هست حالا نونوا بودن تنها نیست تواکثرمشاغلی که داریم اکثریت  چیزی بعنوان وجدان کاری نداریم ...

دوستی همیشه حرف از رفتن ازاین کشورمیزد وتابلاخره پارسال برای همیشه ازاین کشوررفت وقتی که بهش میگفتم هیج جا وطن نمیشه میخندید ومیگفت به چی این مملکت دلخوش کردی ؟ یه نکته خوب بگو ...اگه حرف ازتمدن چن هزارساله میزدم میگفت اون مال قدیم هاست مال نسلهای قبل ما ،ازفضل پدرتورا چه حاصل ؟! الان فرهنگ وتمدن چی دارید که رو کنید ؟

نظام آموزشی درست ودرمونی داریم ؟ عدالت اجتماعی قوی داریم ؟ مردم باشعور وبافرهنگی داریم ؟ وجدان کاری واخلاقی داریم ؟ توکار وتحصیلات وشغل عدالت داریم ؟ و...... هرچی هم میخواستم توضیح بدم می دیدم حق بااونه چراکه ما مردم این جامعه جهان سومی فقط حرف میزنیم حتی درموارد کوچیک شعور اجتماعی درستی نداریم  ومقصر تک تک افراداین جامعه هست نمیشه همش روگردن قوانین وحکومت انداخت ..درسته قوانین وحکومت توبرخی موارد مقصرهست ولی خودما مردم این جامعه هرکدوم به نحوه های مختلف تو زمینه های مختلف مقصیریم ...

البته شایدبرخی ها بگی خب شکایت کن درسته توخیلی مواردباید شکایت کردولی قبول کنید تومحیط کوچیک شهرستانی هنوزاین فرهنگ جا نیفتاده که بخاطر چندتا نون شکایت کرد چراکه هم  اسم ادم سرزبون ها می افته وهم اینکه دچار ریشخندوتمسخرواقع میشیم که مثلا میگن فلانی رو میبینی بخاطردوتانون شاکی شد و...وبدبختانه حتی شکایت هم راه به جایی نمیبره چراکه چندروزبعدش همون اش وهمون کاسه هست ..انگارنه انگار اتفاقی افتاده ...فقط اسم ادم بد میشه ..

قبول دارم که شکایت نکردن هم بنوعی ضعف شناخته میشه ولی باورکنید وقتی توشهری که همه می لنگند بخوای درست راه بری ضربه میخوری بناچارباید لنگید ولنگ زد ...وحالا ازوقتی که دوستم رفته هرروزکه به سیاهی این جامعه مخصوصا بی عدالتی های جامعه پی میبرم ارزو میکنم کاش وطنم اینجا نبود ...وشاید اینجا  جهنم ما اینجاست ......

درگوشی1:عذرخواهی میکنم ازدیرنوشتنم ...میخواستم ازرمضان وروزه ادمها وقصه های متفاوتشون بنویسم که امشب این موضوع رونوشتم به امیدخدا سعی میکنم زودتر بازبنویسم ...ممنونم ازاینکه نگاهتون به این وبلاگ سبزه ....یک نکته روبگم گرچه تکراری هست خوب وبدهمه جا هست این نوشته قصد توهین به شخص خاصی رونداره صرفا یک موضوع عمومی درکل جامعه رو موردنظر هست ......

درگوشی2: مطابق رسم چندساله برنامه افطاری معلولین رو داریم...تا تاپایان ماه رمضان این اطلاع رسانی باهرنوشته اعلام میشه دوستانی که میخوان دراینکارسهیم بشن ازطریق وبلاگ/ کانال تلگرامی یا واتساپ میتونند بهم اطلاع بدن تا شماره کارت روبهشون اعلام کنم ...برای مهربانیتون ممنونم ...(تواین شبهای قدردعام کنید)

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

 

عکس نوشته تنها و غمگین (4)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۳:۳۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

گاهی وقتا نوشتن سخت میشه اونم وقتی میخوای ازدیگران بنویسی ...دوربرهمه ماها ادمهای متفاوتی وجودداره کما اینکه هرکدوم ازماها برای دیگری یه ادم متفاوت هستیم ولی برخی ازادمها بعلت یه خصلت که باعث شهرت ومعروفیت اونهاشده ادمهای متفاوت تری هستند بقولی ادمهایی شناخته شده یا مارک دار هستند ...حالا این ادمها که میتونند تورشته وکارهای متفاوتی معروف ومشهورباشند چون پزشکی ..بازیگری ..سیاسی و.....خودشون باز به دسته های متفاوتی تبدیل میشند اما من میخوام ازادمهایی بگم که مارک دار هستند اما نه بوسیله رشته ..هنر یا کارشون ..بلکه ادمهایی که دنبال معروفیت بخاطر مارک هستند...

یه سری ادمها هستندکه توزندگیشون دنبال اجناسی هستندکه مارک دارباشند حتی خیلی وقتها کاررایی اون وسیله براشون مهم نیست مهم اینه که مارک گرونی باشه که بتونند پزبدن وبگن که فلان وسیله مارک دار رودارند... من ازاین سری ادمها زیاد دیدم که مثلا تو مجلسی نشستیم طرف درمیاد اول حرف ازپیراهن مارک دارش میزنه بعدمیگه شلوارم کتان فلان مارک هست اینقده قیمتش هست بعد حرف از ادکلن مارک دارش وهمینجورهرحرفی که میزنه از هروسیله ای که میگه مارک وقیمت روهم میگه ...

من نمیگم اجناس مارک دار بد هستند ولی میگم استفاده ازاجناس مارک دارهمیشه هم خوب نیست البته اینم نباید فراموش کردکه جامعه جهان سومی ما به اجناس مارک دارتوجه خاصی نشون میده مثلا طرف میره تی وی میخره اخرین مارک سامسونگ و استفاده اش فقط دیدن شبکه های داخلی هست حتی یه فلش هم به تی وی نمیزنه چراکه از قابلیت های تی وی که داره اطلاع نداره ..کلا دنبال مارک هست نه کیفیت کالا...

نمونه های زیادی ازاین دست وجودداره توهرزمینه ای میشه مثالهای متفاوتی زد یادمه یبار خانومی فرهنگی ازقشرجامعه همیشه معترض فرهنگیان؛ بهم گفت یکبار شلوار لی خریدم 25هزارتومن (دوسه سال پیش ) وفقط دوساعت تونستم بپوشم  چون شلوارم ارزون بودمارک دارنبود بدم می اومد بعددادم به یکی؛  توی تن خیلی شیک بود ولی من نتونستم بپوشم چون مارکدارنبود....دروغ نمیگم من وافعن حیرت کردم ازاینهمه وابستگی به مارکداربودن ...

مثال هاوحرفهای زیادی میشه زد ولی اینهارومحض نمونه گفتم تا براتون بگم که اینهمه حرف زدم تا خدمت اون دسته ازعزیزانی که گفته بودن چرا برای سبدکالای خانوارمعلولین از موادغذایی مارک دار استفاده نکردید؟ مثلا چرا ازبرند چای گلستان یاشهرزاد استفاده نکردید؟ یا روغن اولا نگرفتید و......

من ادم مارک داری نیستم درهیج زمینه ای دنبال مارک نیستم (جدا از بحث شغلم) تومواد غذایی هم دنبال مارک وبرندنیستم چون موادغذایی که تهیه میشه بیشترخشکبارهستند وتوهمه مواردموادغذایی تنوع بسیار بالایی هست وهمینطورتنوع قیمت؛ وچون میخوایم افراد هرچه بیشتری   رو تحت پوشش قرار بدیم پس سعی ام براین بوده که دنبال مارک نباشم دنبال اونچه که مارک دارنیستن ولی عموم مردم طبقه متوسط بیشتراستفاده میکنند وقیمت مناسب تری دارند انتخاب کنم ...

مثلا من چندین مغازه سئوال کردم که بیشترکدوم ماکارونی رومیخرن؟ وقیمت هارومقایسه کردم درمورد روغن وچای وبرنج وکنسروها هم همینطور ...ویه بحث دیگه هم هست که مردم تامین بشن مهمترازاینه که یک مارک یا برند ببینند مثلا دربرخی ازخانواده ها توروستاهای دورافتاده تاحالا ازمایع دسشویی استفاده نکردن ومن ترجیح میدم که مایع دسشویی دلیت که عموم مردم بیشتراستفاده میکنند روبه ده تاخونواده بدم تا اینکه مایع دسشویی اکتیو رو بگیرم که به دوخانواده بدم ...

 مارک داربودن یک وسیله همیشه دلیل برخوبی وباکیفیت بودن اون نیست گرچه همگی میدونیم  برای یک جنس نصف پولی که خریدارمیده بخاطر  اسم اون برندیا مارکش هست وبیشتراوقات یک برندناشناس یا پایین ترکیفیت وکارایی بهتری روداره ..وبنظرم هیجوقت نباید زندگی افراد روبا مارک اجناسی که استفاده میکنند سنجید ...ادمها رو باید با مهربانی ومعرفتشون نگاه کرد با خوش قلبی و خوش زبونی که دارند نه با مارک ماشین ..وسایل خونه یا..........

درگوشی1:عذرخواهی میکنم ازدیرنوشتنم ...واقعن معذرت میخوام ولی خداروصدهزارمرتبه شکرکه هنوزاین وبلاگ خوانندگان ودوستان خوبی داره که هواش رودارند.....واینکه توی این ماه مبارک همه مون حتی اونهایی که اهل روزه گرفتن نیستن هرکسی روکه میشناسن یانمیشناسن برای همه ادمهایی که حاجتی دردل دارند دعاکنید من جمله من حقیر که حس میکنم خدا فراموشم کرده ..(کفرنمیگم فقط ازخدا گله دارم ) .امیدوارم دعای خیر همه ادمهادرحق همدیگه راهگشای خودمون باشه...

درگوشی2: مطابق رسم چندساله برنامه افطاری معلولین رو داریم یکی اول ماه رمضون که سبد کالا براشون تهیه میکنیم یکی هم در اواسط ماه رمضون هفته ایطام که سعی میکنیم مثل پارسال غذای گرم رو ببریم توروستاهای دورافتاده برای معلوین ونیازمندان ...تا تاپایان ماه رمضان این اطلاع رسانی باهرنوشته اعلام میشه دوستانی که میخوان دراینکارسهیم بشن ازطریق وبلاگ/ کانال تلگرامی یا واتساپ میتونند بهم اطلاع بدن تا شماره کارت روبهشون اعلام کنم ...برای مهربانیتون ممنونم ...

درگوشی3: درگوشی 3: کانال وبلاگ تقریبا هرشب بایکی دومطلب بروزمیشه کانال روازدست ندید واینکه لطفا دوستان مطلبی روجایی کپی میکنید با منبع ولینک کانال باشه ... (  telegram.me/qapdarya)

 خدایاببخش برای همه لحظه هایی که ندیدمت یانخواستم ببینمت..وبازدرهمه لحظه هایمان باش...وشکرازبودن همیشگیت....

khas asheghane (10)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۱۱
دریا