دریای کویر

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ازخواب بیدارشدم دیگه خوابم نبرد همینجور که تو جام دراز کشیده بودم گوش دادم ...طبق معمول داشتم به سرصدای اطرافم گوش میدادم به ذهنم اومد من چقدر صدا دارم که برام مهم هستند .....شماها تاحالا به صداهایی که براتون مهم هست فکر کردین ؟ مثلا من صبحا با وجود اینکه ساعت رو کوک میکنم ......

ولی وقت نماز صبح با صدای نماز خوندن بابا بلند میشم ..گاهی که بعداز نماز صبح میخوابم ..وقتی که بیدارمیشم با صدای حرف زدن مادر وپدر سر سفره صبحونه ....یا صدای مادر که داره شعر میخونه ..تلفن صحبت میکنه ...وحتی صدای پاش ....

صبحی فکر کردم این صداها برای من چقدر دلپذیرن ...تصور اینکه یه روز این صداها رو نشنوم ناراحتم کرد ...امروز به صدا های اطرافم توجه کردم ...صدای پنکه سقفی ..صدای کولر گازی ...صدای جلزولز روغن ...

صدای اب وقتی تو لیوان میریزیم ...صدای بوق سیستم وقتی بالا میاد ...صدای صندلی وقتی میشینیم روش ..صدای اروم مبل وقتی فرو میریم توش ...صدای برگ درختای تو حیاط....حتی صدای زن همسایه ..

صدای بلندگوی مدرسه نزدیک خونه ...گریه های بچه های همسایه ...صدای ماشین امبولانس ...صدای ورق خوردن صفحات کتاب ....دنیادلتون بخواد پراز صداست ...خیلی از صداها شاید دیگه بیش از اندازه تکراری باشن ...ولی من اکثریت صداها رو دوس دارم ....

صدای تنفس بابا ...صدای شعرخوندن مامان ......کشیدن صاد وقت نماز خوندنش ...راه رفتن مدامش توخونه .......صدای مرموز موهام ....حتی صدای دکمه های صفحه کلید ...

من صداها رو دوس دارم ...یادم میندازه که من چقدر خوشبختم ..خدا منو چقد دوست داره که اینهمه صداهای دوست داشتنی رو دراختیارم گذاشته ....

هرصدایی حتی گوش خراش هاش هم یاداور اینکه که ما ادما زنده ایم و داریم زندگی میکنیم .......چه خوبه که به صداهای پیرامونمون بیشتر دقت کنیم ..یادم رفت این رو اشاره کنم یکی از صداهایی که من عاشقش هستم صدای بارونه...پارسال یه صبح زمستونی بارون می اومد صدای بارون وافتادنش روی موزایک های حیاط با صدای قران خوندن مادر ....اون صبح من ارام ترین خواب دنیا رو داشتم ......

 (دوستانی که توایسناگرام فعال هستند ادرسم رومیخواستندادرسم اینم : daryaomid.shz   البته من بتازگی صفحه ایسناگرامم روراه اندختم هنوز خیلی فعال نیستم ...)

برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۴
دریا


ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

خیلی از خانم های جامعه ما بظاهر دچار خشونتی نشدن .....بطور کلی تو جامعه ما خشونت رو به بداخلاقی و کتک تشبیه می کنند واگه زنی کتک نخوره یا دادی سرش کشیده نشده میگن اون زن دچار خشونتی نشده ولی واقعیت یه چیز دیگه است .........

خشونت تو جامعه ما .........

اون نگاه حریص مردهاست که تن زن ها رو رصد میکنه .....

اون تعصب کورکورانه است که نمیذاره زن درس بخونه ، یا حتی گاهی تلویزیون ببینه ..

اون نگاه خشمگین مردهای جامعه من هست نسبت به زنها .....

خشونت تو جامعه ما .......

اینو نپوش ، این حرف رو نگو ، نظر نده ، نرو ، نکن ، نگو ........

ضعیفه . مادر فولادزره ، وزیر جنگ ، ناقص العقل ، ج ن ده ،خراب .......

بچه رو خفه کن ، خ. ش. تک شلوار رو بدوز ، چایی اماده کن ....

خشونت توجامعه ما ......

مرد خونه تصمیم میگیره ........

مردخونه هرجا که دلش خواست تعیین میکنه برای رفتن به مسافرت ....

مرد خونه رنگ لباست رو انتخاب میکنه ....

خشونت توجامعه ما ...

زن باید ظرف بشوره نه رانندگی کنه ...

زن چه مهندس باشه چه پزشک بیسواده ..حالیش نیست ..

زن هرچی دانا تر و زرنگتر باشه ....یا زشته یا بی شوهر .....

خشونت توجامعه ما .....

یعنی زن هیجی نداره ...

نه بدون اجازه مرد می تونه بره سفر ، نه حق بچه رو داره ،نه حق طلاق.....

  نه حق خروج از کشور .....

یعنی زن باعث بانی فساده ...اگه یه تارمو بیرون باشه  میشه خراب و مفسد ...

خشونت توجامعه ما ....

یعنی زن آرزوهاش رو کشتن ..... دیده نشدن ....مخفی بودن ...

یعنی زن حق  جسمش هم نداره ..برای پوشش ..حرفاش ..نوع نگاهش ..بهش دستور میدن وتعیین می کنند براش ...

 زن یعنی ... شماره 2بودن ...پنهان بودن ....

زن خفه خون گرفتن ، چشم گفتن ...، خنده نکردن ، تو ذوق خوردن ، و.........

برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه دختر قد کوتاه سبزه رو ولاغر اندام بود ......همکاری رو میشناخت رفت طرف همکاری خوش وبش اینا ..یه مرده سبزه قد بلند هم باهاش بود ..یکی از بچه ها اومده بود من با اون حرف میزدم ولی حواسم به دختره بود .........

سنش زیاد نبود ولی چون ارایش غلیظی داشت ومانتوی هم بود! وجدا ازاینکه با لهجه محلی خودمون حرف میزد برام جالب بود ..وقتی که رفتن .. دوستی که نشسته بود گفت ....برا چی اومده بودن ؟ همکاری درحالی که می خندید گفت : اومدن وام ازدواج ثبت نام کنن ..

دوستی که داخل دفتر بود گفت : شوهر جدیدش بود ؟ همکاری گفت اره ...گفتم جریان چیه ؟ دوستی ،تعریف کرد که این دختره تا حالا ۳بار ازدواج کرده ....همکاری هم گفت : متولد ۷۳هست ..تا حالا سه بار عقد کرده ..دودفعه تا حالا طلاق گرفته این شوهر سومش هست ........

هردفعه وام ازدواج ثبت نام میکنه تا نوبت معرفی بانکشون میرسه طلاق میگرفت ..امشب خودش گفت زود ثبت ناممون کن زود جوابش بیاد پولش رو بگیریم .تا کاربجا های باریک نکشیده.....همکاری به ما گفت: شما زرنگ نیستید نگاه کنید ۳تا گرفته ..شماها هنوز یکی رو نتونستید تور کنید ....اونا می خندیدن ....خودم هم خنده ام گرفت ولی حس کردم خیلی تلخه ..........

خیلی بده ..یا سخته ..بهتر بگم یه معضل اجتماعیه که داره اشکار میشه ....انگاری چیزی که دیگه نیست تعهد و علت تشکیل یک خانواده است .......دخترک سنی نداشت باید الان واسه کنکور درس میخوند نه اینکه دنبال شوهر داری باشه واینا.........

واقعا نمیدونم چه جوری حسی که دارم رو توضیح بدم ......ازاین ازدواج ها ....بدتراینکه این دختر تو ازدواج دومش زن دوم هم شده بود ...ازاین زن دوم بودن بدون هیج تفکری صرفا فقط بخاطر یک همسر داشتن بدم میاد ........

اعتقاد دارم وقتی زنی نتونه شوهرش رو ساپورت کنه مرد میتونه بره زن بگیره ..ولی برخی از مردها هستن که تنها تنوع طلب هستند حقیقتا میشه به این مردها چی بگیم ؟ یا به این دخترها که به راحتی فقط برای پول ویا داشتن اسم یک مرد روی خودشون، زن دوم میشن ........

متاسفانه مشکلات اجتماعی ازاین قبیل روز بروز تو جامعه مون داره زیادتر میشه ..اون قبح و حیای خودش رو داره ازدست میده و داره عادی میشه ..کاش کسی به این گونه مسائل توجه میکرد ....

برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۵۲
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه مغازه لوازم خونگی، ظرف وظروف هست حالا بیرون از مغازه اش یه پلاستیک بزرگ پراز افتابه گذاشته حالا جالبه افتابه هاش سبز ..قرمز..ابی و سفید هست ....اول اینکه کشته این تنوع رنگ  افتابه های پلاستیکی شدم .......زبونک 

یه زنه با بچه اش کنارشون ایستاده بودن مثل اینکه میخواستن  افتابه بخرن ..بچه یکی رو برداشت ودوید ..پشت سرش افتابه های مختلف بود که  کشیده  شد ..فکر کنم  از لای دسته های این افتابه ها نخی..ریسمونی.. چیزی رد کرده بوده حالا این میدوید افتابه به دست ..پشت سرش افتابه ها هم کشیده میشدن ..بامزه بود ........

خنده ام گرفت منظره بامزه ای بود ...یعنی هرکی که می دید می خندید ..حالا جالب اینجاست که مادر خود بچه افتابه رو از دست بچه گرفت بقیه افتابه ها رو به کمک مرد مغازه دار جمع کردن ...خود زن افتابه ای خرید اون رو زیر چادرش قایم کرد و دست بچه اش رو گرفت ورفت ...

 

دقت کردین افتابه تو زندگی ما ایرونی ها چقدر نقش داره ....نخندین دارم راست میگم خب قدمتی بالای 7هزار سال داره  .... یادمه یه بار دبستان که بودیم حرف از خارجی ها بود یکی از دانش اموزان از معلم پرسید خارجی ها افتابه شون چه چوریه ؟ اونا هم افتابه لاستیکی دارن ........یادم نیست جواب معلم چی بود ولی قهقهه  اون تو ذهنمه ....

 

تو رسم ورسوم جامعه خودمون افتابه بعنوان یک وسیله برای وضو ..برای بقول قدیمی ها طهارت جا افتاده ..با توجه به گذشت زمان وپیشرفته شدن زمانه  شلنگ شیر اب ... توالت فرنگی ... روشویی ...جای اون رو گرفته ...ولی با همه این پیشرفت ها ..هنوز افتابه جایگاه خاصی تو اکثریت خانواده های ایرانی داره ..بخصوص جامعه سنتی ایران .....

 

یادمه چندسال پیش رفتیم جایی بجای افتابه شیلنگ رو شیر اب داشتن ..یکی همراه ما بود که هی این پا واون پا میکرد که دستشویی دارم ..حالا رفت دستشویی و برگشت ...چند بار این کار رو تکرار کرد بهش گفتیم چته ؟ چرا همش میری و میای ..گفت : افتابه رو بردن بیرون ..نمیارین بذارن سرجاش  ....

 

تا چند وقت بنده خدا رو دست مینداختیم ... جدی میگم تو خیلی از خونواده های شهرستانی بعضا حتی شهرهای بزرگ هنوزم فقط افتابه رو قبول دارن ...و بقول قدیمی ها ؛..با شیلنگ اب می پاشه ..نجس میشیم ..توالت فرنگی رو هم که خیلی ها اصلا ندیدن و خیلی ها هم عمرا قبول ندارن ........ونمی کنن .......

برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۱:۵۲
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

همیشه با لباس محلی یا بهتربگم لباس خونه دیده بودمش ...امروزکه چشمم بهش خورد مانتو رنگ ورورفته ای پوشیده بود با مقنعه ای بی رنگ ترازمانتو اش ......شده بود سرایدار مدرسه ...مثل همیشه با مهربونی بهم نگاه کرد .....ابرویی بالا انداختم وباخنده گفتم ..مانتوشلوارچقد بهت میاد...انگاری تومدیرمدرسه هستی .....

خنده ریزی کرد وگفت هان !...من نه مسخره نکن .....گفتم جدی میگم بخدا ...بهت میاد کلی تغییر کردی ... خوشگل شدی ....وای کاش این تیپ واندام تورو من داشتم .....گفت نه ..ادم باید گوشت به تنش باشه توخوبی ...سفیدی ...تپل ..چاخ ..خوشگل ........میخندم ومیخنده ......میپرسم خب بسلامتی کارمند دولت شدی ......

سایه غم رو تونگاهش میبینم ..با ناراحتی سری تکون میده ومیگه ..نه رسمی که نیستم اداره هیجی بهم نمیده ..فقط پولی که مدیر ازدانش اموزا جمع میکنه همون هم بعضی ها نمیدن ...خدا خیر بده مدیر هوام رو داره ...دعا کن اداره برم داره ......

میگم درست میشه ..همه کارها اولش سخته ..ازاین گرفتاری ها داره ولی به مرور که جا بیفتی خوب میشه ..میگه تو شهرها اگه سرایدارمدرسه باشی خوبه ..اینجا که نمیشه ..دانش اموزا رو همه میشناسم .. مادر.....یکی ازدانش اموزا بهش گفته بودن ۲۰۰۰تومن پول فراش بیارید ....

سرراه من رو گرفت وگفت ما پول نداریم ..بگو از بچه من پول فراش نگیرن ..دوباره سری تکون دادوگفت اینجوریه ...سخته پول فراش همه نمیدن چقد خانوم مدیر بگه تا پول فراش بیارن ...خودم هم سخته اینقد زیر میزها رو جارو کنم و.......

حرف میزد ومن نگاش میکردم ...اون یک زن بود مثل همه زنها ...یک زن که مردونه داره بار زندگیش رو به دوش میکشه ...چون هیج حامی غیرخدا نداره ...از یه شوهر معتاد وبیکار چه انتظاری میشه داشت ....دستهای لاغر واستخونیش پینه بسته بودن .......

وقتی که این زنها رو میبینم ازخودم میپرسم گناهش چی بود که زن باشه وسختی بکشه ...گناهش چی بود که دست روزگار این سرنوشت رو براش بنویسه ...

وقتی چشمم به معلمها میخورد با مانتو شلوارهایی اداری وشیک ..ودستهایی نرم ولطیف .....واین انگارکه ... بازهم دلم میخواست اون دستهای لاغر واستخونی وپرپینه رو تو دستام میگرفتم ....دستهایی که بوی مهربانی خدا رو میدن....

برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۶
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

رضا یه جوونه مثله همه جوونها ...تفاوتش با بقیه اینه که رضا ازگردن به پایین قطع نخاع هست...رضا چن سالی هست که گوشه خونه زمینگیرشده ..هرچن وقت یکبار کسی پیدا بشه تا رضا رو ببره رو ویلچر ورضا ازاتاق کوچیکش بتونه بره بیرون .......

بارضاکه نشستم به حرف زدن ...چن لحظه ای سکوت تواتاق حاکم شد ..بخودم گفتم تواین روز که همه جا تعطیله وهمه مشغول عزاداری هستند من چی میتونم به این پسر بگم ...ازبیرون صدای نوحه ..دسته می اومد...ونگاه رضا همون نگاه پرحسرتی بود که بار اول دیده بودمش....

گفتم: ادما باید دلشون غصه داربشه ...فکرشون عمل کنه ..زندگیشون رو فکرواندیشه امام حسین جلو ببرند وگرنه با سینه زدن وغذای نظری خوردن که راه امام حسین ادامه پیدا نمیکنه ...رضا خیره نگاهم کردمیدونستم که دنیایی ازحرف داره ...

بهم گفت :توچرا نرفتی حسینه ؟ ونم اشکی از گوشه چشماش ارومد سر خورد بیرون رو گونه هاش ....گفتم چن وقت بود میخواستم بیام این اطراف کاری داشتم دیگه امروز تعطیل بود اومد با فلانی وفلانی هستیم ...بعدشم میریم ..حسینه رفتن که اصل نیست ....

رضا گفت : من دلم میخواد برم ..دلم میخواد برم سینه بزنم ..حسین حسین بگم ..بلند گفت یاحسین ....پره های دماغم لرزید ..چشام سوخت ..میدونستم الانه که اشکم بریزه بیرون ...پلکام رومحکم بهم فشاردادم وگفتم ..منکه قصه نمیگم دارم میگم اصل سینه زدن نیست ..اصل اینه که دلت با امام باشه ...پیرو راهش باشی ....

با بغض گفت منکه نمیتونم هیج کاری کنم ..بدرد امام حسین نمیخورم ..چشماش رو روهم داد...قطرات اشک روگونه هاش بود ...رضا عاشق مداحی وروضه هست دلش میخواست که طلبه بشه ...مرید امام حسین هست میدونستم که تودلش غوغا هست ...

دستمال کاغذی روکه کنارش بوددوبرگ کشیدم بیرون .. تا زدم  مردد بودم گونه هاش رو پاک کنم یا نه  .. چشماش روبازکرد  ...بهم گفت خانم ...دلم گرفته ...دلم میخواد یه مرد بیاد بتونم باهاش دست بدم ...بادم رفته چطوری دست میدن ....یادم رفته چطوری روبوسی میکنند ...

نگاهم خورد به دستهای رضا ...تصورش سخته نتونی دستهات رودرهم گره بزنی ...نتونی دستهات روبطرفی دراز کنی ودستهای دوستی رو بفشاری ....دلم میخواست که اون لحظه دربازبشه ومردی داخل بشه وبا رضا مردونه حرف بزنه ...دوتا مرد که باهم گپ میزنند ...

رضا دلش تنگ بود برای سینه زدن ..برای نوحه خوندن ....برای فشردن دستهایی که بسوش درازمیشه رضا حتی دلش برا گاوگوسفندهایی که میان توکوچه وخیابون تنگ شده ...رضا دلش دیدن ادمها رومیخواست ...حتی ادمهایی که نمیشناسد...

امشب بهتردیدم که ماجرای رضا روبراتون تعریف کنم ودرباره معلولینی حرف بزنیم که تواین ایام بازهم خونه نشین هستند تواین روزا بیاداونها باشیم بیادمادرانی که فرزند معلول دارندوخونه نشین هستند بیاد خونواده هایی که به هزارعلت نمیتونن توجمع عزاداران حسینی باشند ولی دلشون باحسین زهراهست ...بیادهمه باشیم وقتی توحسینه هاوتکیه ها حسین رو فریادمیکنیم

*بی ریاترین نذری امام حسین روامروزدیدم زنی مسن ومجرد که سرپرست دوخواهرزاده یتیم و برادروخواهری معلول هست  ازاول سال هزارتومن...پونصدتومن کنارگذاشته تاامروز یه غذای نذری درست کنه وپخش کنه بین خونواده هایی که نمیتونند برن عزاداری امام حسین ..خونواده های مظلوم ونیازمندی که مریض بودندیامعلول داشتند یاپیرخونه نشین بودندکسایی که نمیتونستندنه توحسینه هاوتکیه هابروندو نه توصف غذای نذری امام حسین باشند...ومهمترازهمه تنهاتقاضاش این بودکه گمنام بمونه کسی ندونه اون نذری رودرست کرده ومن چقدرامروزدلم میخواست سرم روبزارم رودستهاش وبرای بزرگی روحش گریه کنم وبراون دستهای زحمتکش بوسه بزنم ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



http://mj5.persianfun.info/img/94/5/Naghl-Ghol32/599451_587.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۳:۳۰
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ماجامعه ساده ،زودباور وصدالبته احساسی داریم این جامعه تشکیل شده ازهمه ماها...حالا زودباوری واحساسی بودن ما درخیلی موارد به ضررمون هست درحقیقت درپس این زودباوری و احساسی بودن یک باورنهفته هست که این باور مذهبی ماهاست ..این باورمذهبی ماها خیلی اوقات برای ماها تفکری بهمراه نداره ..بلکه با احساس یا همون زودباوریمون بهش اهمیت میدیم ...

مثلا یه بار همکاری یه دفترچه قسط بانک که تموم شده بود رو برداشت ..چندتا برگش رو جلو زد بعددولاش کرد ورفت اول سراغ یهمسایه های دفترمون .. گفتش که : دارم واسه یه مسجدکمک جمع میکنم چقد میدی ؟ طرف بدون هیج شکی دست کرد توجیبش و۲۰۰۰تومن داد....یعدسراغ یکی دیگه ازهمسایه ها...ایشون گفت که اول صبح هست هنوزکاسبی نگردم بعدا بیا کمک میکنم .. سراغ همسایه بعدی ایشون گفت :۱۰۰۰تومن ازطرف من بنویس ..ولی بعدا میدم ...

بعدکه من رفتم دفتربرام تعریف کردکه ؛...به فردی که گفته بود۱۰۰۰بنویسه وبعدا میده گفتم مردمومن با خدا هم قسطی کارمیکنی...جالب اینجا بودکه کسی توجهی به دفترچه نمیکرد چون شبیه دسته قبض بود باورشون این بودکه دسته قبض کمک به مسجد هست ...

حالا همسایه به همکاری میگه : واسه کدوم مسجدکمک جمع میکنی؟ همکاری هم گفت مسجدالحیران ...همه دهنشون وامونده بودکه مسجدحیران کجاست که با خنده ماها متوجه شدن سرکار بودن ....هیجی دیگه همکاری رفت دوتومن اون بنده خدا رو دادو بهش گفته بود..سرکاربوده ..تا اون خواسته واکنشی نشون بده همکاری اشاره کرده به بیرون وگفته لبخندبزنید شما درمقابل دوربین مخفی هستید....بماندکه میخواست همکاری رو له لورده کنه ..البته به شوخی....

خیلی برام واکنش ها جالب بود..یامثلا یه اقایی هست که تقریبا هرهفته میاومددفترومیگفت کمک به مسجد صاحب الزمان قبض هم داشت ...گاهی کمکی میکردم گاهی نه ...حقیقتا قبض هم نمیگرفتم ..یه روزاومدیه 2۰۰۰بهش دادم خواست بره گفتم قبض بده ...هیجوقت قبض نمیگرفتم ..اون روزگرفتم دیدم نوشته رسید 2۰۰۰۰ریالی کمک به مسجد صاحب الزمان ....حالا اسم جایی رو نوشته بودکه من به گوشم نخورده بود...

وقتی که به مرده گفتم این مسجدمال کجاست ؟گفت قلان شهر...بعدگفتم این چه مسجدی هست که 2ساله تومیای وپول جمع میکنی وتموم نمیشه..مرده رنگ وارنگ شد..دیگه کمک نکردم ...درحقیقت ازاون روزه بعدیادگرفتم که سعی کنم اگرمیخواهم جایی کمک کنم کمکی کنم که با عقلانیت همراه باشه...

وحالا توماه محرم بازاراین جورمسائل گرم میشه بعنوان مثال طرف اومده با شال سبزوکلاه سبز حق سیدی میخوادچهارستون بدنش هم سالمه اگه پول ندیم میگن حق اولادپیغمبرروندادیدمیرید جهنم. حالا پولم بدیم بنوعی داریم گداپروری میکنیم من نخوندم هیج جای قران نوشته شده باشه یا ائمه وامامی گفته باشه که نوادگان اونابرن گدایی کنند ..یه حق امام  هست که میشه خمس اون روهرمسلمونی بایدبده ولی به کسی که صرفا شال وکلاه سبزپوشیده چطور میشه اعتمادکرد ؟ کما اینکه حیلی ها تواین موارد ادمهای معتادتنبل وکلاهبردار ازاب دراومدن ..

ویاعده ای که عَلمی روباپارچه های سبز میبندن ودرهئیت گروه های 3تا10نفری حسین گویان میان وطلب پول میکنند خداشاهده دورروزپیش یکی اومدکه مردک ازشدت اعتیاد تلو تلو میخوردنمیتونست چشماش روبازنگه داره ...بعدپولم میخواست برای علم ..حتی یکی ازمشتری ها گفت خبب تواول خودت رو نئشه میکردیتابتونی راه بری  بعدمیاومدی ...

تواین موارد ادم گیج میزنه ..من قصد توهین یااهانت به کسی روندارم یه واقعیت ازجامعه ای که هستیم رومیگم منم اعتقادات خودم رودارم ولی میگم درپس مذهبمون اندیشه وتفکری محکم بوده که ماهم بایداون روبفهمیم نه اینکه فقط اسم مذهب رویدک بکشیم وبعدبدون فکرواندیشه عمل کنیم ....

کاش همه ماها قبل ازاینکه ضررکنیم یا بفهمیم کارمون اشتباهه درمورد کمک کردنمون دقت کنیم ومهمترازهمه صرف اینکه باوری مذهبی داریم دچاراحساسات نشیم وکاری اشتباه انجام ندیم

خاتونی عزیزم خیلی عزیزی ...شرمنده که برات کامنت نمیذارم ولی خوندن میخونم ..تنبلی منو به مهربونی خودت ببخش.........

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



http://mj5.persianfun.info/img/94/5/Naghl-Ghol32/595098_943.jpg

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه سریال نگاه کردم  به اسم گریم ......توضیح مختصری درباره سریال بدم ...

کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. ....

کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونه است که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه .
در رابطه با سریال : این سریال مضمونی تخیلی و ترسناک داره در مورد موجوداتِ خارق العاده و انسان نمایی هست که بین مردم زندگی می کنن و یک خانواده هستن که می تونن اونها رو به شکل واقعیشون ببینن . و از این خانواده فقط یک نفر باقی مونده به اسم نیک برِکات که کارآگاه ِ جنایی در شهر پورتلند هستش…………

این بالا مختصری از فیلم بود ..درسته فیلم وحشتناک هست ولی درکنارش درام وطنز بخوبی جایگزین شده بطوریکه از لحظه لحظه فیلم لذت میبریم ..نه صحنه های زیادی ..نه داستان بی نمک ولوس ..جدا ازهمه اینها بازی روان وساده هنرمندانش ..باعث میشه که این فیلم رو دنبال کنیم ..بنظرم از دستش ندین ارزش نگاه کردن داره ......

حالا یه نکته ای که تو این فیلم هست همین تغییر شکل دادن ادمهاست ..این گارگاه میتونه انسان ها رو به شکلی حیوونی که هستن ببینه ......دقت کردین که همه ماها تو وجود خودمون کم وبیش شبیه یک حیوون هستیم .......

بعضی هامون شبیه مار هستیم اینقد نیش میزنیم با زبونمون و همه تون هم مطمئنا درد نیش زبون رو حس کردین ......

بعضی ها شبیه گوسفند هستیم ..بی حرف ومطیع و بی فکر .....بعضی ها هم مثل طاووس زیبا ولی مغرور که غذای مورد علاقه اش هم ماره .....

بعضی هامون شبیه میمون هستیم  فقط از دیگران تقلید می کنیم خودمون هیج نواوری و خلاقیتی نداریم ....بعضی هامون هم عین سگ پاچه میگیریم .......درسته در عرف واخلاق خوب نیست ادم خودش رو با حیوونات مثال بزنه ولی واقعیت درونی همه ماها همینه که هرکدوممون حیونی رو درون خودمون پرورش میدیم ....

نمیخوام بحث فلسفی کنم و درباره اینکه ادم خودش یه حیوون ناطق واینا .........بحث کنم ...میخوام بگم همه ماهایی که میدونیم درونمون چه نوع حیوونی وجود داره چقدر باهاش راه میایم و چقدر در تربیت و رفتارش وقت میذاریم .........

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۱:۴۸
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه وقت هایی تو زندگی هست که وقتی به خودت و زندگیت نگاه میکنی می بینی رد پای حرفهای دیگران ..یا همون مردم ...تو زندگیت هست با اینکه سعی کردی به حرف مردم زندگی نکنی ...

ولی با همه اینا حرف مردم و تحلیل هایی که ازت می کنند تو زندگیت وجود داره .....امروز داشتم فکر میکردم چی مشد که مردم ما کمی نمیگم ؛خیلی کمی( فقط کمی ؛تو این زمینه از حالت جهان سومی در می اومدیم )...اینقدر به دیگران کار نداشتیم ...یه نگاه به خودمون میکردیم .....

حالا چرا این حرف رو زدم ...راستش صبحی زنی اومد تو دفتر ....داشتم کارش رو انجام میدادم ..اول ازم پرسید دختر چندم هستم مجردم یا متاهل واینا ....بهش گفتم مجردم ..دختراخرم ....زن زیاد پیر ومسن هم نبود گفت : حیف تو نیست خونه نرفتی (اصطلاحه هم معنی با خونه بخت نرفتی)

تو با این همه کار بلدی ..باید خونه بری ...چند لحظه بعدش پرسید : ماشین داری ؟ گفتم نه ..خونه داری ..نه ....دوباره شروع کرد : تو باید خونه داشته باشی یه ماشین هم بگیری اونوقت شوهر برات میشه زیادددد.......هرجوری که دلت بخواد گیرت میاد ......همکاری خندید وگفت : خونه وماشین داشته باشه ..شوهر میخواد چیکار ...زن هم خندید ..گفت : اره اینم راسته .....

زن تا وقتی که  میرفت نصیحتم میکرد که شوهرکنم ..ماشین بخرم ..خونه بسازم ....وقتی که فکرش رو می کنم میبینم این حرف خیلی از ادمهایی هست که باهاشون مواجه میشم انگاری که منی که توی جامعه بعنوان یک زن ..یک دختر..یک جنس مونث دارم فعالیت میکنم و دنبال علایق خودم هستم کامل نیستم و زندگیم تکمیل نیست ...

واقعا برام سئوال شده که چرا توجامعه ما نمیخوان بپذیرن که همه زن از ازدواج نیست ..داشتن رفاه مادی نیست ..هرزنی مخصوصا حالا تواین جامعه امروزی نیازهایی فراتر از زیورالات ..شوهر و بچه داره ...

یادمه یکبار که کتاب هایی رو خرید کرده بودم پست اورد بهم داد...با ذوق بسته رو باز میکردم که زن مسنی بهم گفت : این حالا شد شوهر.....میدونم نباید به خیلی ازحرفها توجه کرد ولی اینکه مردم جامعه ما عادت دارن ایراد بگیرن وحرف بزنند و از چیزهایی که شاید مهم باشن ولی نه به اندازه خود نیازهای یک فرد بعنوان برترین ها و علائم پیروزی یک زن نگاه کنن درد داره ......

متاسفانه خیلی از زن های جامعه ما هم خودشون بیشتر به این مسئله دامن میزنن ...قصد اهانت و جسارت به خانم های تحصیل کرده وشاغل رو ندارم ...ولی متاسفانه خیلی از زن هایی هستن که شاغل بودن ..شوهر داشتن خودشون رو بعنوان یک فخر فروشی می بینند.......این جوروقتا ازخودم میپرسم یعنی اینا با درسی که خوندن واقعا درکشون از زندگی همینه ؟ ...داشتن یه شوهر ..یه رفاه مادی ؟.....نمیدونم چرا وقتی با همچین زن هایی برخورد میکنم از زن بودن خودم شرم زده میشم

وقتی میبینم زنی که تو جامعه نقش داره حالا بعنوان کارمند ..معلم ...دانشجو و......فرق مجله و روزنامه رو نمیدونه به هرمجله ای که دستش برسه میگه روزنامه ...حداقلش دوتا نویسنده معاصر رو نمیشناسه ..بازم خدا خیر بده اسمی از حافط ..سعدی ..وفردوسی  رو توکتابهای درسی میارن ...از مسائل اجتماعی و........درجامعه خبرنداره ...

ولی همین زن وقتی که دختری رو مجرد ببینه حالا فخرفروشی و فیس افاده به کنار ..جوری درباره مجردموندن ..نداشتن پول ..ماشین ..طلاوجواهرات ..حرف میزنه گویی که داره یکی از بزرگترین مسائل حیاتی رو تحلیل میکنه .......وچیزی که این بین هست همون حرف مردمه که باهات کارداره ...من خودم رو که نگاه میکنم مثل همه ادمها مشکلات خاص خودم رو دارم ..ولی درکنارش زندگی دلچسب خودم روهم دارم ...ولی از نظر دیگر زنها و مردم من زندگی ام خوب نیست چون انچه که سنت هست درجامعه ندارم .......

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۸
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

بهم میگه من بزرگ بشم خیلی پول جمع میکنم پولدار بشم پفک میخرم نوشابه میخرم همه چیز میخرم همه چیز میخورم لباس نو برا خودم میخرم نگاهش میکنم با کله ماشین شده و پوست افتاب سوخته با حرارت برام حرف میزنه ...بهم میگه تو خیلی پول داری ؟ میگم خیلی نه خیلی ...میگه کی بیشترازهمه پول داره ؟ میگم نمیدونم هرکسی اندازه ای که خدا براش درنظر گرفته پول داره ...دوباره میگه : خدا به ادما پول میده ؟

میگم خدا برای ادما درنظر میگیره که چقد پول داشته باشن پولدار باشن یا فقیر ...میگه : ادما خودشون نمیتونن پولدار بشن ؟ میگم : خدا ادما رو ازتو اسمونا میفرسته رو  زمین ..ادما وقتی که کوچیک هستند  تو شکم مامان هاشون ..بعد دیگه که از شکم مادرهاشون بیرون اومدند وبزرگ شدند وخدا بهشون عقل که داده اونا هم باید از عقلشون استفاده کنند کار کنند تا بتونند که پولدار بشن ....

متفکرانه وتمام گوش شده وحرفام رو گوش میکنه ..ادامه میدم ...وقتی که ادما ازعقلشون استفاده کنن وکارکنن اونم البته کارهای درست نه کارهای بد ..بعد خدا بهشون پول میده ...وادمها هم که پولدار میشن باید ازپولهاشون تو کارهای خوب استفاده کنن تا خدا پول هاشون رو بیشتر کنه و کمکشون کنه ..اخه خدا ازادمهایی که با پولهاشون کارهای خوب میکنن خوشش میاد و.........

میگه : خدا خیلی پول داره ؟ ....خدا حتما خیلی پول داره که به ادمها میده !..هیجان زده است ..نگاش میکنم ..میگم اره ...اما این رو باید بدونی که خدا نیازی به پول نداره ...خدا خودش همه این دنیا و هرچی که تو دنیا هست رو درست کرده ...خدا ما ادمها رو افریده وما ادمها پول رو درست کردیم ....

میگه : یعنی  خدا همه چیز داره  پول نداره ؟...میگم..ببین خدا صاحب همه چیزهست اما حرف سراینه که خدا نیازی به پول ما ادمها نداره ...خدا نیازی به پول نداره ...خدا ما ادمها رو افریده که کار خوب انجام بدیم زندگی کنیم ...چن لحظه مکث کردم وگفتم ..مثلا شاید ما ادمها پول خدا هستیم ...

تعجب کرد و سریع گفت ادمها پولهای خدا هستند ؟ گفتم : میشه گفت که ما ادمها پولهای خدا هستیم البته خدا نیازی به پول نداره ..ولی ما ادمها میتونیم مثل پول برای خدا باشیم ادمهایی که کارهای خوب انجام میدن بقیه رو خوشحال میکنند پولهای خوب واونهایی که ادم بد هستند پولهای بد هستند که خدا دوستشون نداره

گفت : اونایی که پول بد هستند بعدا که مردن تو اتیش جهندم میسوزند؟نه ؟..خندیدم وگفتم اره ...نگاهی به عباس انداخت که گوشه ای وایستاده بود ..عباس عقب مونده ذهنی بود ...انگاری از سئوالش مردد بود ولی وقتی دید نگاهش میکنم گفت : عباسک دیوونه پول بدی برای  خدا هست ؟ اون دیوونه هست کارخوب هم نمیکنه ..

گفتم نه عباس پول خوبی هست و....مکثی کردم دنبال جملاتی بودم که توضیح بدم عقب مونده ها مظلوم وبیگناه هستند؛..که  اقای الف که، شاهد گفتگوی ما بود و دید من مکث کردم با خنده گفت : عباسک سکه 5تومنی خدا هست که کج شده ...و هرهر خندید ...خون تو صورتم دوید خواستم چیزی بگم که مراد 8ساله نگاه تندی کرد و به اقای الف گفت :

برووووووووو....خودت مثل هزاری ک/و/ن /پاره ای هستی که شماره نداری هیچ دکونی (مغازه ای ) قبولت نمیکنه ...سرم رو پایین انداختم و لبم رو گاز گرفتم که صدای خنده ام بلن نشه ...قبل ازاینکه بتونم به مراد بگم اینجوری حرف نزن زشته ....اقای الف با قدمهایی سریع درحالی که به مراد فحش میداد ازما دور شد و اینبار من ..مراد ..عباسک وبقیه ...بلندزدیم زیر خنده ........

تو راه خونه داشتم فکر میکردم به خدایی که پولدار هست و پولهایش چقدر شماره دارن و چقد بیشماره هستند ..چقدرشون پاره پوره و بیشماره  هستند وچقدرشون باشماره و باارزش .....

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....







http://mj10.persianfun.info/img/92/10/Ax-Neveshteh-Mafhoumi1/19.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۹
دریا