دریای کویر

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

دوستانی بهم پیام دادندکه ماجرای قصه پارسال بچه های مدرسه استثنایی چیه ؟ گشتم ماجرای صبحونه مدارس پارسال روپیداکردم وماجرایی که منجربه قصه گفتنم شداون نوشته رو پیدا کردم وبراتون میزارم ...

تویه محله خلوت ...که صدای پرواز پرنده ها رو میشد شنید تویه ساختمون قدیمی یه کلاس درس بود سکوت وارامش عجیبی داشت ادرس مدرسه اینقدر پیچ وخم داشت که تنها مدیر معاون ومعلم  مدرسه با موتورش اومدسر جاده وماروبرد بطرف کلاس درس کودکان استثنایی .......

یه کلاس درس که 10نفردانش اموزداشت 7تاشون اومده بودن بچه های از7-8ساله تا 13-14ساله همه باهمدیگه سریه کلاس درس بودند وبدنبال یادگرفتن؛ جواب یه سئوال بودند چرا اونها متفاوت هستند ...کلاس درس ساده ای داشتند نه ازتخته هوشمند خبری بود نه از میزونیمکت درست حسابی ...گوشه کلاس طنابی بسته بودندوروی طناب کتابهای درسی وغیردرسی روهم گذاشته بودند ..درو دیوارکلاس چن تا نقاشی متفاوت ازشخصیت های شهید بود ..گوشه ای ازدیوارکلاس چن تیکه تزئینی نصب شده بود که نشون دهنده این بود معلم دلش بکارهستن وحس مسئولیت داره .....

واردکلاس شدم بچه ها گفتن سلام ...سلام کردم محو کلاس ساده وبی ریای اونا شدم کما اینکه سکوت وخلوتی اونجا به همه چیزشبیه بودغیرازمدرسه ...ساندویج ها روتقسیم کردیم ..بچه ها مودب نشسته بودندبا معلم حرف میزدم همراهم عکس میگرفت بچه ها دست به ساندویج نمیزدند گفتم بچه ها ساندویج تون روبخورید بچه ها نگاهشون به معلم بود معلم گفت بخورید بچه ها ..گفتم بخوردید مال خودتون هست بخورید بزرگ بشید قوی بشید ..پسربچه ای 10ساله گفت اجازه خانم ..بزرگ بشم چشمام خوب میشه ..نگاهم خیره موندبه عینک قطوری که زده بود ...دختربچه گفت اجازه خانم منم بزرگ بشم دیگه بهم نمیگن دیوونه ....معلم خواست چیزی بگه ..اشاره کردم چیزی نگه ...پسربچه 8-9ساله ای که اخم کرده بود با اخم گفت من بزرگ بشم میتونم راه برم ...بخودم گفتم چی باید بگم ...

بخودم گفتم جواب این بچه ها که هنوز تودل جامعه نرفتن چی بایدبگم جامعه ای که هنوز معلول ومعلولیت رو نمیشناسه .. جامعه ای که معلولیت رومحدودیت میدونه ..درسته شعارمیده معلولیت محدودیت نیست ولی فقط شعارمیده ...جامعه ای که برخی ازمردمش برا یه لباس میلیونی پول میدن ول برخی دیگه برای نزدن یه امپول چن صدهزارتومنی یه عمر معلول میشن چی باید میگفتم ...خواستم سکوت کنم وبگم خدا بزرگه ..وقتی بزرگ بشید میشه با همه این مشکلات مبارزه کنید ..ولی فی البداهه زبونم چرخید وگفتم ..بچه ها براتون یه قصه میگم ...قصه یه مادروپدری که شیش تا بچه داشتن ...یه پسرشون کور بود ..یه دخترشون  دست نداشت اون یکی پسرشون پا نداشت ..اون یکی دخترشون کرولال بود ...اون یکی پسرشون کندذهن بود بهش میگفتن دیوونه وبچه اخرشون یه پسرسالم بودکه هم چشم داشت هم دست وهم پا وهم میتونست حرف بزنه راه بره فکر کنه جیغ بکشه ببینه ..

همه این خواهربرادرها دلشون میخواست برن پیش خدا وشکایت کنن که چرا سالم نیستن دست یا پاندارن ..خلاصه یه شب فرشته مهربون اومدتوخوابشون ...اونی که کوربودگفت من ازخدا شکایت دارم چرا به من چشم نداده ...اونی که پا نداشت اونم گفت منم شکایت دارم چرا پا ندارم ...اونی که دست نداشت اونم شاکی بودچرا دست نداره اونی که کرلال بوداونم با ایما واشاره گفت منم دلم میخوادبشنوم وحرف بزنم ..اونی که بهش میگفتن دیوونه اونم یواشکی اشک ریخت دلش نمیخواست بهش بگن دیوونه واذیتش کنن ....واما اون پسری که سالم بود اون گفت من ازخدا شکایت دارم چرا به من پول نمیده ..گوشی موبایل نمیده ..ماشین نمیده ..لباس خوشگل نمیده ..غذاهای خوشمزه نمیده ..

اونوقت فرشته مهربون گفت ...خدا به شماها توانایی هایی داده که هیشکی نداره ...رو کردم به به دختربچه وگفتم فرشته مهربون به اونیکه بهش میگفتن دیوونه گفت خدا اگه به تو کمترازبقیه عقل داده برا اینه که تو گناه نکنی همیشه پاک وخوب باقی بمونی ...اگه بهت چشم نداده ..درعوض بهترین خنده روبهت داده که وقتی میخندی همه خوشحال میشن هیشکی بهترین خنده رونداره ...اگه بهت پا نداده درعوض دستهای قوی وزرنگی به تو داده که جای پاهات هم کارمیکنند هیشکی مثل شماها نمیتونه ازدستاش استفاده کنه ...

اگه بهت دست نداده درعوض پاهایی قوی داده که میتونی باهاشون یه عالمه کارکنی که هیشکی بلد نیست اینهمه کاررو کنه ..اگه نمیتونی حرف بزنی یا بشنوی خدا درعوضش بهترین قلب روبه تو داده که همه ادمهارودوست داشته باشی  همه ادمها قلب مهربون ندارن ...

بعدشم به پسری که پول وچیزمیزمیخواست گفت خدا به تو تن سالم داده که خودت بری دستات وپاهات روقوی کنی خودت سعی کنی یادبگیری قلب مهربون داشته باشی خودت تلاش کنی وبهترین خنده روداشته باشی خودت بایدزحمت بکشی ومواظب باشی تا گناه نکنی ...خدا بهت تن سالم داده که زحمت بکشی کارکنی بتونی پول بدست بیاری وچیزهایی که دوست داری بدست بیاری خدا توروسالم افریده که یادت باشه اگه مواظب خودت نباشی اگه ادم خوبی نباشی خدا میتونه این دست سالم پای سالم و...روازت بگیره .....

فرشته مهربون بهشون گفت بچه ها خدا اگه بدن شماروکامل نیافرید درعوضش به همه شماها یه دل پاک داده ..به همه شماها این حس روداده که همه ادمهارودوست داشته باشید مهربون باشید ..شماها فرشته های خدا هستید ..اگه کسی حرفی زد یا مسخره اتون کرداصلا ناراحت نشید چون شما بادیگران فرق دارید شما فرشته خدا هستید ....

نه تنها معلم  بلکه همه دانش اموزها  درسکوت به حرفام گوش میدادن ...گاهی محکم گاهی اروم وگاهی تند براشون گفتم که چه فرشته هایی هستن .....وایمان دارم که اینها فرشته های خدا هستند .......

*یه نکته رودرهمین باره بگم خودم فک نمیکردم بتونم همچین قصه ای رو بگم ..بعدبرا عزیزی تعریف کردم وگفتم ازخودم تعجب میکنم فک نمیکردم همچین توانی داشته باشم ایشون هم باخنده گفت راست میگی اخوند خوبی میشی ...الان من این جوابش روکجای دلم بزارم ..والا ......نوشته شده درششم اذر93

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۴ ، ۲۱:۳۷
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

بااینکه بشدت خسته هستم ولی امشب میخوام  بنویسم از صبحانه مهربانی ..از مهربونی ادمهای ناشناسی که مهربونیشون رنگ سفید داره، مهربونیشون طعم سخاوت وروشنایی داره ..ادمهایی که تواین یه ماهه همراهم شدن که امسال هم مث چندسال قبل برنامه صبحانه مدارس انجام بشه ...وامروز صبحانه مدارس برای ششمین سال متوالی درشش مدرسه انجام شد ومن امروز باهمه خستگی این 48ساعته ..باهمه استرس ها وحرص خوردن های گاه بیگاه ...از بدقولی نانوا تا بدقولی ریس بهزیستی فقط ازخدا خواستم کمک کنه که این خستگی ها نتیجه داشته باشه ولبخندی خستگی ام رو دربیاره ...

وخوشبختانه نتیجه امسال مثل سالهای قبل عالی بود امسال با مهربونی دوستان اشنا وغریب تونستیم 6مدرسه با 462دانش اموزبعلاوه مدیرومربیان رو دعوت به لقمه های مهربانی کنیم ...جدا ازسه مدرسه استثنایی سه مدرسه عادی رو ازروستاهای دور انتخاب کردیم وظهرکه  مدیران بهم پیام دادند"  عالی بود... خیلی خوب بود...نه تنها من بلکه همه کسایی که دیروز درتهیه واماده کردن ساندویج های مهربانی که با نون،پنیر،سبزی وخیارسبز پرشده بودند حالمون خوب شد...

اما خستگی من وقتی ازتنم رفت که رفتم همون مدرسه استثنایی کوچیک باشاگردای کم ،که توکلاسی محقر ولی پرازشورزندگی بودند. زنگ تفریح بود رسیدیم رفتم به کلاس دانش اموزها بادیدنم اومدن بااینکه معلول بودند واصلن فکرش رونمیکردم منو شناختن (فقط یکبارپارسال صبحانه مدارس رفته بودم ) ..وبچه ها با لبخنددوره ام کردند ..

خانم چی اوردی ؟..خانم سلام .. خانم برامون قصه میگید ؟ (پارسال براشون قصه  ازفرشته های خدا گفتم که معلول هستند ) خانم من درسم روخوب میخونم ...خانم منو روببیند نگاهش که میکنم ریسه میره از خنده ...ساندویج ها روکه پخش میکنم  اصغر فوری نایلون روپاره میکنه وگازی میزنه وبعدازجویدن میگه بدنیست خوب اشپزی کردی ...صدای خنده ام بلند میشه ...وهمه خستگی های این دوسه روزه ازتنم بیرون رفت ...

این بچه ها رو دوست دارم بزرگ وکوچیکشون برام مهم نیست دلم میخواست میتونستم ازلبخندتک تک اونها براتون عکس میگرفتم ازلبخندهایی که پربودازشیطنت کودکانه و مهربانی ذات پاکشون ...ازلبخندهایی که بادهن پربهم میزندومیگفتن خانم توچرا هرروز نمیای ؟ وزهرای کوچولو که دم رفتن بهم گفت ببین من خوب مینویسم دخترخوبی هستم ....وخط کودکانه اون چه ساده با مدادسیاه وقرمز از ژاله ومژگاه نوشته بود و ه رویاد گرفته بود ...

وبعدمدرسه اخری و تمام شد برنامه صبحانه مدارس امسالمون ...شایددرطول سال برنامه های دیگه ای برای دانش اموزان محروم برگزارکنیم ولی بااین حجم گسترده واینکه دریک روز یه برنامه رو دربین چند مدرسه اجرا کنیم حقیقتا سخت و دشوارهست ...ولی خداروشاکرم که امسال هم تونستم باکمک دوستان زنجیره مهربانی حلقه دیگه ای ازاین زنجیره رو ایجادکنیم ..

بارها گفته ام من نه دریادلم نه بزرگ نه خوب ...من فقط یه ادم معمولی ام که دلمشغولی هام کمی بادیگران متفاوت هست واگر دنبال اینگونه کارها میرم میدونم که درپس همه این خستگی ها یه حس ارامش هست یه حس خوب ...اعتقاددارم تواین دوره وزمونه که مهربانی ها رنگ صداقت ندارند هرکدوم ازماها باید حداقل کمی انسانی رفتارکنیم ...تواین یکماهه با اطلاع رسانی نوشته هام  خردخرد وریزریز ازدوهزارتومن تا صدهزارتومن جمع شد ودل کودکانی روشادکرد مسئله خوردن صبحانه نیست نیت اصلی اینه که فرزندان ما ..کودکان ما بدونند مهربانی کردن ومهربان بودن سخت نیست ..گاهی لازم نیست برای مهربونی دستی به سرکسی بکشی همینکه درجایی دور کودکی می فهمه درجایی دیگه ؛ادمهایی هستند که دوستش دارند این یعنی گسترش مهربانی ها...وکودکان ما بی توقع مهربون بودن وبخشنده بودن رویادمیگیرند...

لازم میدونم ازهمه دوستانی که دراین برنامه ازراه دورونزدیک شرکت کردند تشکروقدردانی کنم ازهمه اونایی که اشناهستند واونایی که ناشناس اند، و  اونچه که درتوان مالیشون بودبامادراین کارسهیم شدند ..ازهمه افرادی که دراین کارگروهی کمک کردند ازظهرتا نیمه شب با وجودبچه کوچیک ،مشغله های متفاوت کمک کردند وساندویج هارواماده کردند بدون هیج چشمداشتی واقعنی ممنون وسپاسگذارم ...

ویه تشکرویژه کنم ازمدیران مدارسی که باهامون همکاری کردند که اگه همکاری مدیران عزیزنبودمطمئن باشید برنامه بنحواحسن انجام نمیشد والبته اینبارازبهزیستی تشکرنمیکنم (به خودریس هم گفتم )  چون مشغله کاری زیادی داره کارمارو وظیفه مادونست واصلن کمکمون نکرد فقط غرزد حالا دفعات بعدتوکارهای دیگه جبران کنه تا ازش تشکرکنیم ..(خبیث هم خودتونید)...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۲۲:۵۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

یه چندوقته یه کلیپ مبتذل داره توسط برخی ها ردو بدل میشه وقتی حرف رابطه نامشروع بیادوسط (اونم تویه شهرستان کوچیک ) فرقی نداره مردباشی یازن ..همه کنجکاو میشن وپیگیرمسئله ؛که خبرداری اینجورشده؟ فلانی رومیشناسی اونطورشده و..و...و...حالا خانمی اول ازم پرسیدفیلم یارو .... دیدی ؟ گفتم نه ...گفت من دیدم خیلی دوره زمونه بدی شده ..گفتم دوره زمونه بدهست ولی شماکه تحصیلکرده ومتاهل وصاحب فکرهستی فکرمیکنم شایسته نباشه همچین چیزهایی روببینی ....

خانمه گفت قبول دارم اشتباه کردم فیلم رودیدم ( براهمین میخوام باهات درموردش حرف بزنم ) وقتی که خبرش روشنیدم کنجکاو شدم فیلم روببینم وقتی فیلم روبرام فرستادن داشتم نگاه میکردم دخترم هشت سالش هست کنارم نشسته بود تکالیفش رو مینوشت زنگ درخونه روزدن، گوشی روبدون اینکه قفل کنم همینجور فیلم رو استپ (توقف) زدم رفتم در روبازکنم دو سه دقه ای شایدطول کشید تا اومدم دیدم دخترم بعدازاینکه من بلندشدم داره فیلم رونگاه میکنه ...خشکم زدفقط دادزدم چیکار میکنی اون ازجاش پرید وگوشی ازدستش افتاد نمیدونستم اون رودعوا کنم یا خودم روملامت کنم ....

البته که دخترم رودعوا کردم ولی اون صحنه هایی ازفیلم رودید میدونی دریا، اون نگاه که تو چشماش دیدم یه جوریی بود تواین دوسه روزه ، خودم حس شرمندگی و خجالت میکنم روم نمیشه توچشمای دخترم نگاه کنم اگه بزرگ بود یه چیزی؛ ولی اون 8سالش هست ..خودم رولعنت میکنم چرا همچین کاری کردم اصلا خدا لعنت کنه کسایی که همچین فیلم هایی روپخش میکنند زن حرف میزدو معلوم بودواقعن ناراحته ...

بااینکه بنوعی برام تعجب اوربود ازاینکه اینقدرعمیق به جریان وتاثیراون بردختربچه اش نگران شده (تواین جامعه خیلی هاهستند بیتفاوت اند) ولی  خوشحال هم شدم که به گناه خودش معترف هست ...بهش گفتم بچه ها تواین سن وسال روح پاکی دارند وهرچه کمتر درمورداین مسائل بدونند بهتره،  گرچه بایدبه بچه ها ازکودکی اموزش دادکه مواظب تن وبدن خودشون باشند و نذارندکسی بهشون دست درازی کنه ..وحالا اتفاقی هست که افتاده باید باکودکش حرف بزنه تاهم کودک ابهامات ازذهنش رفع بشه وهمچین تصاویری روفراموش کنه وهم خود خانم  ازنگرانی واسترس رهابشه ...

خانم وقتی که میخواست بره بهم گفت این موضوع روبنویس تا همه بخونند وپدرومادرهایی که اینجورفیلم ها توگوشیشون هست مواظب باشند رمزگوشی واینا کاری رو پیش نمیبره اتفاق یه لحظه اس که می افته ...ومن میخوام بگم جدا ازمشکل این خانم بایدخودمون روراست باشیم  قبلن بارها هم گفتم هرکدوم ازماها اهل هرکجاکه باشیم گناهای شخصی خودمون رو داریم هیج کدوممون معصوم نیستیم  وقتی خداراز وگناه مارومخفی میکنه چرا ما ادمها خودمون باعث فاش شدن رازهای دیگران میشیم ؟

اتفاقی افتاده ،خلاف یاگناهی صورت داده درمورداون قانون حکم میده ولی چرا برخی ها ازماها بخودمون این اجازه رومیدیم که اسرار وحتی گناه دیگران رو پخش کنیم ؟ این ارسال اطلاعات نیست این ارسال یادگیری نیست این ارسال دانایی نیست این ارسال گناه هست ارسال زیرسوال بردن انسانیت هست این ارسال بوی تعفن ناجوانمردی هست...

حیف ما ادمها نیست که چشمانمون رو بروی همچین صحنه ها وتصاویری بازمیکنیم چشمهای ما مثل همه اعضای بدن ما حرمت دارند باید زیبایی ها روببینند نه اینکه با دیدن فیلمهای مبتذل فلانی یا فلانی  بی حرمت وهرزه اشون کنیم ....این حرفها شعارنیست بلکه یک خواستن هست، یک درخواست همت عالی هست، یک فکرکردن دراینبارهست .بیاید فکرکنیم وقتی که عکس فیلم ازابروی هرکسی چه گناهگارچه بیگناه میخوایم منتشرکنیم اولش فکرکنیم که شاید ماهم روزی گرفتار بشیم ...

واتساپ..تلگرام ..لاین ..وایبر..وهزارشبکه اجتماعی دیگه برای  ارسال اینگونه مسائل نیست بیاید کمی انسانی تر عمل کنیم و خلاف دیگران رو قضاوت نکنیم  وچشمانمون ..شعورمون ...حرمت دارند یادمون نره ....

( والا نزدیک انتخابات میشیم جرات نداریم چیزی بنویسیم امشب تو دور همی زنانه ای بودم (حاتون سبزکلی خوش گذشت ) وقتی گفتم پست امشبم دراین مورده ، جبهه گرفتن نه ننویس جرمه .زندانی داره ال وبل ...ولی من نوشتم چون میدونم گاهی وقتها باید نوشت ...)

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که تاالان نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظر لقمه های مهربونی شما دوستان هستیم تا هفته  اینده برنامه رو به امیدخدااجرا میکنیم وامسال متاسفانه مدارس خیلی کمی رومی تونیم پوشش بدیم ..برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم... دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لقمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۵
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

*یه روستایی اطراف هست که قبلنا اونجا خر زیاد داشتن ...دیروز چندنفری اومدن ..حرف کشیده شد به خر ..میگم خر الان قیمتش چنده ؟ میگن بستگی داره به اینکه چه خری باشه ...از ۳۰۰هزارتومن هست تا ۷۰۰-۸۰۰هزارتومن ......داشتم شاخ درمیاوردم فکر نمیکردم قیمت خر اینقده زیاد باشه ....

تورم به نرخ خر هم زده ..حالا میگم ؛چه فرقی داره خر خره ..قیمت هاشون باید تو یه مایه باشه..یکیشون گفت : نه خر فرق میکنه ..بعضی خرها هستند که خوب کار میکنن سازگارن ...اون یکی میپره وسط و میگه :مثل خر مش سکینه ۷۰۰میخواستنش نداد....

خر هم قیمت پیداکرد ...البته این خرها ارزش دارن نه خرهای دوپایی که گاها می بینیم تو جامعه... ..

*اومده بهم میگه : تشنه ات هست؟ میگم اره ..میگه برو  دوتا شانی بخر با یه چندتاکیک  ..باهم میخوریم .....

*دوستی اومده به همکاری میگه : تواین خرج ومخارج گرون دوتا بچه ..اخه دومی رو برا چی میخواستی.. همکاری میگه : ببین خدا منو دوست داشته دوتا از بنده هاش رو دراختیار من گذاشته که تربیت واصلاحشون کنم ....هرکسی که همچین لیاقتی گیرش نمیاد ......

*چندتا پسربچه اومدن تحقیق میخوان درباره چندتا حیوون ......حرف میرسه سر اینکه هرپرنده چندتخم میذاره ..همکاری میگه کبوتر ۲تاتخم میذاره ...مرغ چندتا تخم میذاره ...پسربچه ها هرکدوم اظهارنظری میکنن ..تا اینکه یکی میگه :سگ چندتا تخم میذاره ؟

پسربچه ها گفتن سگ که تخم نمیذاره ؟ گفت :پس چرا میگن تخم سگ ؟  ...پسربچه ها گیج شدن ..اونم هی رو حرفش اصرار میکرد ..ومیخندید پسربچه ها هم مونده بودن چی بگن ......

 *با پیرمرده حرف سرچاه زدن بود همکاری گفت :من ۲۰-۳۰هزارتایی مورچه رو اهلی کردم دارن برام زمین می کنن ......پیرمرده حالا چشاش از حدقه زده بود  اینو نگاه میکرد..........

*امروز به همکاری گفتم کاش هرادمی که پاش رو میذاشت داخل دفتر فقط ۵۰۰تومن میداد .اونوقته که همون هفته ای دو روز کار هم بسه...وکل بدهی هامون هم صاف میشد والا....

(یه نکته رو بایداینجابگم منی که مینویسم صرفا دیده هام وشنیده هام  ازادمهای اطرافم هست حالا این ادم میتونه هرکسی باشه .دلیل نداره که حالا اگه من یه تعریف ازکسی کردم طرفدارشم یا گروه خاصی رونقدکردم ازدشمناشون هستم  من گاهی مینویسم نه برای تخریب ادمها ونه برای بزرگی ادمها ؛اونچه که خودم فکرمیکنم (حالا غلط یا درست) مینویسم من روحامی گروهها وجناح ها ندونید من حامی وطرفدارشعوری انسانی هستم  که حدی ازاون رو درک میکنم ...البته اینم بگم خوشحالم که نوشته های ناچیزم همشهری های زیادی روتشویق به خوندن کرده باتوجه به طولانی بودن نوشته هام اما میخونن ونقدمیکنن این خیلی خوبه ...ازهمتون ممنونم )

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که تاالان نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظر لقمه های مهربونی شما دوستان هستیم تا هفته  اینده برنامه رو به امیدخدااجرا میکنیم وامسال متاسفانه مدارس خیلی کمی رومی تونیم پوشش بدیم ..برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم... دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لقمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نوشته شده توسط دریـــــا در دوشنبه دوم آذر ۱۳۹۴
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۲۲:۴۹
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

اول ازهمه بگم ما ایرونی ها تقلیدکارهستیم ازدیگرکشورها توزمیه های مختلف تقلیدمیکنیم بعنوان مثال چالش اب یخ یادتونه اون دراصل برای کمک به بیماران بود ودراون کارپولی برای بیماران جمع اوری میشد ولی درایران غیردوسه نفربقیه هرکه اب یخ ریخت فقط برای نشون دادن خودش بود ...یا مثلا نمونه دیگه اش همین کمپین نخریدن خودرو هست والا این پیامهای نخریدن خودرو دوبرابرجمعیت 70میلیونی ایران رد وبدل شد اما اخرش چی ؟.....دیگه خودتون بهترمیدونید ...

این روزها بازار کمپین هاوچالش های  مختلف داره هرروز داغترمیشه ...چالش ارایش نکردن هنرمندان ،کمپین منو مسخره کنید ودهها عنوان وبرنامه دیگه ...اما من میخوام امشب یه چیزی دیگه بگم یه نگاه متفاوت ...چرا ما این کمپین هاو چالش هامون رو انسانی تربرگزارنکنیم اگه ده نفرهم انجام بدن جای امیدواری هست ...

میگم بیایدچالش هنرمندوحجاب رو برگزارکنیم ..چالش سادگی درلباس افرادمشهور...چالش بهترین مسئول ..چالش تمییزترین شهر کشور ..چالش مهربانی های بیشتر ..و.....

میگم کمپین های انسانی برگزار کنیم کمپین های اخلاقی ورفتاری...کمپین حداقل یه روزتوهفته دروغ نگیم ...یه روزتوهفته اشغال توخیابونها نریزیم ..یه روزتوهفته بدخلقی نکنیم ....کمپین های مهربانی رو راه بندازیم ...

چالش مسجدهای شلوغ رو ...چالش دعوت به خندیدن معلولان ..کمپین مهربانی های بدون توقع ...چالش کمک به یک نیازمند حتی یک باردرهفته ...لازم نیست خودمون رو به سختی بدیم کافیه با اخلاق و وجدانمون پیش بریم ..وقتی شروع کنیم به انسانی تر رفتارکردن برامون عادت میشه واین بنوعی راه بیرون رفتن ازناهنجاری های اجتماعی هست ....

من میگم ما میتونیم خوب باشیم بشرطی که خودمون بخوایم کاری به بدبودن مسئولان یا بی پولی نداره برخی رفتارها دست خود ادمه؛ وقتی هرکدوم ما بتونه درست رفتارکنه مطمئن باشید کم کم این یک نفربه نفرها تبدیل میشه ...میدونید مشکل از کشور وسیاست واین جورچیزا نیست مشکل از تنبلی وعدم خلاقیت ماهست که دوست داریم تقلید کنیم منتها نه تقلیددرست بلکه تقلیدی که سختی مون نده ......

نمیخوام مذهبی حرف بزنم ولی میگم ماهاکه هویتمون ،بزرگ شدنمون بادینمون هست (وهرچه که برخی ها ادعای بی دینی کنندوبگن اعتقادنداریم بازم ته دلشون به خیلی چیزا اعتقاددارند )حالا میشه کمپین صلوات فرستادن برگزارکرد برای همه اون افرادی که درغربت مردند یا تنها مردند ...میشه چالش مهربونی ها با حیوانات مریض برگزار کرد ...میشه کمپین حمایت ازتولیدات داخلی برگزارکرد کفش ایرانی ..لباس ایرانی ....ظرف ظروف ایرانی ...نگید کیفیت ندارن یا خوب نیستن ازجنس چینی ها بهترهستند ...

میشه کمپین لباس مارکدارنخریدن انتخاب کرد وبجاش ساده تربود وهزینه اون روبه مریض به زندانی دربند به یه کودک و...اعطاکرد میشه سخت نگرفت با کمی مهربونی کمپین های زیادی برگزارکرد که حال همه مون رو خوب کنه ....

مخلص کلام اینکه میشه بهترشد باهمین اطلاع رسانی ها ..باهمین کمپین های جورواجوربشرطی که هرکدوم ماکه خبرکمپین وچالش بدستمون میرسه ازدستمون اگه برمیادکاری بکنیم ...وحالا هرکی این نوشته رومیخونه کمپین انتشاراون رو اجراکنه وگسترش بده شایدبرخی های دیگه که می خونن تلنگری بخورند ...

(یه توضیح بدم قراربود فردا برنامه صبحانه مدارس روداشته باشیم ولی بعلت تغییراب وهوا واینکه احتمال داره فردا یا پس فردا بارون بیادودراین صورت خیلی ازبچه ها مدرسه نمیرن گذاشتیم برا هفته اینده وتاهفته اینده خبراطلاع رسانی اون پایین قرارداره )

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که تاالان نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظر لقمه های مهربونی شما دوستان هستیم تا هفته  اینده برنامه رو به امیدخدااجرا میکنیم وامسال متاسفانه مدارس خیلی کمی رومی تونیم پوشش بدیم ..برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم... دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لقمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

اول : امشب شبکه دو مستندی پخش کردازعموهای فتیله ای ودستندرکاران برنامه فتیله ها ...چیزی که امشب ازرسانه ملی دیدم فرای تصورم بودچون ازبس دروغ وپنهان کاری ازاین رسانه دیدیم وشنیدیم فکر نمیکردم عمو فتیله ای ها بیان ورودرروی دوربین بامردم حرف بزنند حرفاشون درست وبجا بود برای اولین باریک نکته مثبت بعدازمدتها ازصداوسیما وهنرمندان دیدیم عذرخواهی کردند بابت اشتباهی که پیش اومده عمدی نبوده هرادمی اشتباه میکنه وتهیه کننده برنامه جناب اقایی باشهامت تمام گفت مقصراصلی منم که دقت نکردم من تهیه کننده باید دقت میکردم برنامه امشب فتیله ها نشون ازصداقتی داشت که توجامعه ما کم پیداست ودرحقیقت میتونم بگم درنوع خودش بی نظیره ...شهامت وصداقت عمو فتیله ای ها باعث شد بیشترازهمیشه تودل خیلی ازمردم ما ایرونی ها جا بگیرند حالاتعدادی مخالف وکاسه داغترازاش همیشه توهمه اتفاقات هست ..فقط میتونم بگم عمو فتیله ها عذرخواستند بابت اشتباهی که عمدی نبود کاش مردم اذری زبانمون هم مث همیشه مث عموها بخشنده باشند واین ماجرا تموم بشه وکودکان این سرزمین با بخشندگی بزرگترها  باز باعمو فتیله ای ها زندگی کنند ...

دوم : گاهی وقتا یه اتفاقاتی پیش میاد که دلمون میخواد زمین وزمان دهن بازکنه بریم ومحو بشیم ...اینقدرامروز کلافه بودم بابت دردسری که برام پیش اومده بود که دلم میخواست دنیا باایسته ومن بیخیال ازهمه ادمها برم  توفراموشی ...ولی امروزدردی رودیدم که بارها وبارها تکرارشده ..امروز دوتا جوون توسانحه تصادف جان باختند ..به حرف خیلی اسونه که بگیم پسرفلانی تصادف کرد ومرد یا فلانی ها تصادف کردند ودوتاشون مردند ...

گفتن وتعریف کردن ماجرا اسونه ولی درد ازدست دادن ادمها همون لحظه اول نیست دردنبودنشون کم کم خودش رونشون میده اروم اروم وارد تنت میشه ویهو میبینی که یه حفره عمیق تودلت جابازکرده یه حفره که هیجی نمیتونه پرش کنه ...امروزمن بازم حس کردم حفره دلم گودترشده ..عمیق ترشده ...ازاون دوتاجوون یکیشون رومیشناختم پسرمعلمون بودیه پسرنوجوون که چن باری به دفترم حتی اومده بود یه پسرنوجون  زرنگ؛  که تیزهوشان درس میخوندوهمه به ذکاوت وزرنگی اون اذهان داشتند ..وامروز خبرفوت اونا ازدردسرخودم تلختربود دردسرمن  هیج نبود ..هیج نبود امروز میشه گفت هرکسی که خبراین تصادف روشنیدهمه وجودش غمگین شد...

سوم: ماجرا خیلی ساده بود یه ربات برام اومدتوتلگرام بایه عنوان فریبنده (خریدکتاب بانرخی ارزان و..) ، بازش کردم ایدیم هک شد وکسی ازطرف من به چن نفروچن گروه پیام فرستاد  خوب وبد روقاطی کرد وحرف زد وقتی که تو فن اوری اخلاق وانسانیت گم میشه همین میشه دروغ نمیگم اول که دیدم ازطرف من عاشقانه گفتن، فحش دادن (تو واتساپ دستی نوشتم فوحش گیرمیدیدبعضی هاتون) نویسنده شدم و....ناراحت شدم ترسیدم بهرصورت منم یه ادمم که به اخلاقیات پای بندم ولی مرگ این بچه ها اینقدردرداور وسخت بودکه یادم رفت غصه من چیه ...ایدیم روپس گرفتم تلگرامم رودوباره نصب کردم  امیدوارم وان شااله دیگه همچین مشکلی نه برای من برای هیجکس اتفاق نیفته ...ولی امروز واقعنی حس کردم من صب غصه چی رومیخوردم و مادر وپدراون بچه ها چه غصه ای میخوردن ..مرگ شایدبگیم سخت نباشه ولی ازدست دادن ادمها اونم داغ جوون ،ادم روشوکه میکنه وبعداروم اروم دردش همه وجود رودربرمیگیره ...

گاهی وقتا ،بعضی اتفاقا، اطرافمون رخ میده واونوقت هست که میفهمیم دنیا چقد کوچیکه وما چقد دلبسته این دنیای کوچیک هستیم ...ازفردای خودمون خبرنداریم ولی دلبسته به همه ی ، این دنیا هستیم ...فراموش میکنیم !خیلی زود ؛همه ماها خیلی چیزها روفراموش میکنیم غافل ازاینکه داریم پیرمیشیم وزندگیمون تودارایی های مادیاتیمون نیست زندگیمون تولبخندهایی هست که نه خودمون خندیدیم ونه رولب کسی کاشتیم ...

(هرکسی نوشته امشبم رومیخونه برای محمدرضا ومیثاق که امروزدربهشت زهرا برای همیشه ارام گرفتند فانحه یاصلواتی بفرسته وازخدا برای خونواده هاشون خصوصا مادروپدرهاشون صبربخواد)

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که تاالان نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظر لقمه های مهربونی شما دوستان هستیم تا هفته  اینده برنامه رو به امیدخدااجرا میکنیم وامسال متاسفانه مدارس خیلی کمی رومی تونیم پوشش بدیم ..برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم... دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لفمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۰۰:۱۳
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

گاهی وقتها نوشتن سخت میشه نه برای اینکه حرف نداشته باشی بلکه برای اینکه حرف باشه ولی کلماتت کم باشد بارها وبارها خواستم خیلی ازدیده هام رو بنویسم ول نتونستم اوایل فکرمیکردم مشکل ازمنه که نمیتونم بنویسم ولی گذرزمان بهم نشون دادکه گاهی نباید برخی ازحرفها روگفت نباید برخی از حرفها رونوشت بلکه باید حس کرد وگذاشت که همه حس کنند یه چیزایی تواین دنیا فقط حس کردنی هست فقط لمس کردنی هست با حرف وکلمه نمیشه منتقل کرد...

راحله یه دخترمعلول بامشکلات جسمی هست که نمیتونه را بره وحرکت کنه ازنظرخیلی هامون زنده بودن اینجورادمها زجر کشیدن هست شاید اگر تو جوامع پیشرفته دنیا بودند نه جهان سوم ؛اونها فیلسوف محقق دانشمندو....وکلن افرادی موفق میشدن ...اما اینجا اسیر یه گوشه اتاق گلی هستند ، نگاههای ترحم وار ،منتظر مرگ واینده ای نامعلوم ...

راحله راه نمیره ..نمیدوه ..ولی میبینه میشنوه ..خوندن نوشتن بلد نیست ولی ارزوهای زیادی داره..غیرازچهارچوب اتاقشون دنیا براش عجیب وغریب هست ...هرچیزی اون روبه شگفتی وا میداره ..وقتی باهاش حرف میزنم حس غرور میکنه چرا که اون حرف میزنه نظر میده بقول خودش وقتی مث ادم باهاش رفتارمیکنند دلش خوش میشه ..میگم مث ادم ؟ خوب همه مون ادم هستیم میخنده ومیگه نه یعنی مث ادم بزرگا میگم خودت هم که همچین کوچیک هم نیستی بلندترخنده سرمیده ومیگه اییییییییی خو مثل ادمهای سالم  وخوب  هستم  اصلا یادم میره فرق دارم ...

میگم همه ادمها فرق دارند فرق ادمها با سالم بودن و مریض بودنشون تنها نیست ادمها هزارهزارتا فرق دارند توهمه چیز فرق دارند ..میگه ادمها کاری به رفتارشون ندارم ازنظرسالمی میگم ...گفتم خب کسی ک ظاهرش سالمه دلیل برسالم بودنش نیست شایدازدرون کلیه نداشته باشه یا قلبش خراب باشه میگه ایییییییییی اینارومیدونم  ولی منظورم ادمهایی هست که راه میرن مث من نیستن ....وازارزوهاش برام میگه ارزوهایی که برای ماها همون تکرارروزمره گی هامون هست ...

راحله ارزوداشت که سوارماشین خوشگلی مثل توفیلمها بشه عینک دودی بزنه وضبط ماشین ترانه بخونه وماشین بگازه  و اون اسیه (دختربچه عقب افتاده دیگه ای )جیغ بکشن ....وقتی ازارزوهاش میگفت بخودم گفتم ما وکجا وتوکجا دختر....

ازارزوهای راحله با اشنایی حرف زده بودم  اون اشنای مهربون بدون اینکه به من یاکسی بگه به روستای راحله اینا میره پیدا کردن راحله سخت نبوده ...واونجا مادر وبرادرکوچیک راحله واسیه روبرمیداره وباهم  میرن تا شهرستانی نزدیک ..گازمیده عینک افتابی 15هزارتومنی برای دخترا وپسربچه میخره ...نهارساندویج میده ومیوه وخوراکی براشون میخره وتوجاده صدای ضبط روزیادمیکنه وراحله واسیه وپسربچه جیغ میکشن وهمه میخندن میخندن ومیخندن .......

وقتی که مادرراحله بامن حرف زد وراحله بااب تاب تعریف کردازروزخوبی که داشته وممنون من بودن که اون اقاهه روفرستادم مات موندم که خدایا واقعنی نمیشه ادمها روشناخت ...به راحله گفتم  ادمها باهم فرق دارند واون اقا ندیده میبخشه ومن  ماها باید ببینیم تاکه شاید ببخشیم ...

اوایل همیشه میگفتم ادم وقتی نیکی روانجام میده نبایدبگه ولی الان میگم ادم نبایدغرور  برش داره بایدبرخی ازنیکی ها رو بگه؛ نه اینکه منم منم کنه بلکه باید بگه تا مهربونی وعشق زنجیروار ادامه پیدا کنه .....ومن عاشق زنجیره مهراریایی مون هستم که اشکارا ونهان پرنور وکم نور حلقه هاش بیشترمیشه ....

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که تاالان نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظر لقمه های مهربونی شما دوستان هستیم تا هفته  اینده برنامه رو به امیدخدااجرا میکنیم وامسال متاسفانه مدارس خیلی کمی رومی تونیم پوشش بدیم ..برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم... دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لفمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۰
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

*8تاپیرمرد همه بالای ۶۰سال از یه روستای دور اومده بودن برا ثبت نام سوخت ..حالا اینا میخواستن یه خانمه جوون که خودش نیومده بود ولی مدارکش دست اینا رو هم ثبت نام کنن هرکدومشون جوش این زنه رو می زدن......

اولی : برگه خیرالنسا دست کیه ؟ دومی دست جانعلیه ...اون زودتر رفت دم خونه اش برگه اش رو گرفت ..حالا یکیشون میگه :ثبت نامش کردی برگه اش رو بده من ....اون یکی :نه من خودم میرم ..

اون یکی :نه من میبرمش پول ثبت نامش روهم خودم میدم ......یعنی فیلمی بودن .......حالا اخروقت یه جعبه شکلات تو دفتربود تعارف کردم دفعه اول نفری یه دونه برداشتن ..بعدش یکیشون یه مشت برداشت دید بقیه دارن نگاش میکنن گفت :برا خیرالنسا برداشتم ...حالا همه یه مشت برداشتن برا خیرالنسا... دوستم که پیشم بود گفت :دختر؛ خیرالنسا هم نشدیم ..........بریم اسممون روعوض کنیم بذاریم خیرالنسا.............

*مدتها قبل یه پیرمرد مسن ومحترمی اومد پیشم ..کلی ازپسرش تعریف کرد وازم خواست که درباره پسرش فکر کنم اگه موافق بودم خبر بدم که بیان برا امرخیر..روزی که اون پیرمرد محترم اومد پیشم دوشنبه بود .......و صبح روز چهارشنبه خبردارشدم قلبش گرفته و بنده خدا فوت کرده ان .....

حالا برای دنباله کاراون خدابیامرزپسرش اومده بود .. سعی میکردم که نخندم ...همکاری هم همش اذیت میکرد ..پسره که رفت بیرون ترکیدم ازخنده .....یکی ازدوستام مدیر مدرسه هست اونم پیش ما بود ..همکاری میگفت میخوام ازفردا پوستر بزنم ..دشمنان خود را به ما بسپارید با یه خواستگاری راهی دیار باقیشان میکنیم .......

حالا هرکدوم ازاینا یه چیزی میپروندن ....خدایش خودم روم نمیشد تو روی پسره نگاه کنم ازاون طرف هم دوستم که کنارم بود اروم میگفت : سرت رو بالا نیاری چشات دادمیزنه قاتلی....یعنی مصیبتی بود تا اون رفت واینا رو اروم کردم ......حالا این دوست تعریف کرد که : مدرسه اشون مختلط هست ..میگفت: بین دانش اموزهای کلاس پنجم یه پسره هست که عاشق یه دختر بچه همکلاسیش شده ...هی نامه خواستگاری براش مینویسه .....

دل به درس نمیده .....نهایتش معلمشون به بابای پسره بچه گفته : برو ساک لباس دومادیش رو اماده کن این درس بخون نیست .......همکاری میگه : اینم ورژن نسل جدید ...

ظهر منتظرم دوستم بیادبرم جایی ..یکی دیگه از دوستای میاد اونم فرهنگی هست وتومدرسه دخترونه راهنمایی ، مجرده ....بین حرفامون حکایت خیرالنسا رو براش تعریف میکنم غش کرده از خنده ..میگه بریم اسممون رو عوض کنیم به خیرالنسا ..میگم :اسمت کل طایفه ات رو بذاری خیر النسا افاقه ای نمیکنه .......مبگه :خوبه تو اینجا ادمهای متفاوت رو میبینی ...من رو بگو تو مدرسه همه دختر میبینم بدتر داغ دلم تازه میشه ..اصلا بین اون همه دختر دیده نمیشم ...

*یه خانومه معلوم بود انگارتازه عروس باشه ..مانتویی سفیدتنگ با پوستی تیره وموهایی رنگ کرده ....حالا اگه هیکلی نبود یه چیزی ..ولی بنده خدا چاق بود ومانتوی تنگ ضایع بود که پوشیده بود ناجور بود ...موهاش از عقب بیرون بودن ازجلو هم همچنین ..چیزی شبیه شال انداخته بود ...

یه خانم مسن ومهربونی  هم بود که به این دختره گفت :خانوم موهات ازپشت پیداست ..دختره یه نگاه تمسخرامیزی به خانم مدیرانداخت وگفت :مده ..بیسواد......

* یه خانمه اومده بهم میگه :  خوب میتونی افراد رو جذب خودت کنی ؟. .....منو میگی وا رفتم . ..بعدشم نیشم باززززززززززززز... ...میگم منننننننننن.. .......همکاری میگه : این اگه جذب بلد بود الان اینجا نبوددددددددددد...هرچی پیرمردپیرزن ریس جذبشون میکنه بغیرازاصل کاری ......هههههههه......

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که هنوز نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظرلقمه های مهربونی شما دوستان هستیم ...برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لفمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۲:۲۱
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

ماها توخیلی ازرفتارهایی که ازخودمون بروز میدیم غلط هایی رو داریم ..غلط هایی که هرچی منطقه زندگی بسته کوچکتر ومحرومترباشه بیشتر نمود پیدا میکنه .......وخودجامعه امون توزمینه رفتارهای احتماعی نسبت به جوامع دیگه بسیارغلط واشتباه داره ...این رفتارهای غلط اجتماعی رو ماها روزانه دهها بار میتونیم توجامعه مشاهده کنیم ....

رفتارهای غلط ،که توجامعه ما انجام میدیم اولین پیامدمنفی اون بخودمون برمیگرده بدلیل برداشت منفی دیگران ازما ..حس پشیمونی ما ..نگاههای دیگران ..و..............وبعدازاون یک رفتارناهنجاراجتماعی رو تشکیل میده ..

این رفتارهای غلط درهرزمینه وکاری میتونه باشه از عدم رعایت قوانین تا نزاکت وادب فردی رو شامل میشه ..مثلا من تومحیط کوچیکی که هستم بارها متوجه شدم برخی ها رعایت نمیکنند و اب دهنشون رو همه جا میریزن ..یا اینکه کسی که ازروستای دوری هست بچه اش رو وسط جوی پیاده رو  میذاره که دستشویی اش روکنه ..یا رفتاربسیارغلطی که زیادهست اینکه داری با مردی حرف میزنی دستش وسط پاهاشه ودائم خودش رو می خارونه .....

یا خانمی که داری باهاش حرف میزنی واون داره با چوبی ..کاغذی چیزی ..خلال دندون میکنه ...یا دم عابربانک وقتی میخوای پولی بگیری یا کاری بانکی انجام بدی همه دوربرت حلقه میزنن بدون رعایت کردن نوبت صف...این رعایت نکردن توصف هم یکی ازرفتارهای بسیارشایع درجامعه ماست که همه جای این کشوروجود داره ...ازاین قبیل رفتارهای غلط اجتماعی درجامعه ما زیاد دیده میشه ..

ماایرونی ها ادمهای عجیبی هستیم درعین اینکه همه مون سرشارازعواطف واحساسات هستیم ولی درهمون حال یه گرگ خبیث تووجودمون هست ..کارهای عجیبی میکنیم ..حدوسط نداریم ..اکثریت کارهامون یاشورهست یا بی نمک ...بزاریدمثال هایی ازرفتارهای اجتماعی غلطی که داریم  تعدادی روبراتون بگم ...

ماها وقتی خیابونها وپارکهای کشورهای غربی رومیبینیم میگیم به این میگن زندگی ..زندگی رواینامیکنن چقد تمیزهستن چقد منظم هستند ولی غافل ازاین هستیم که هرکدوم ماها تو تمییزی و نظم کشورمون ..شهرمون سهمی داریم ...میبینیم که فلان سریال یافیلم خارجی هیجکس اشغالی گوشه خیابون یا پارک نمیندازه ولی ماها میبینم خوشمون میاد اماعمل نمیکنیم وتوقع داریم دیگران رعایت کنند...

عادت داریم توزندگی دیگران سرک بکشیم ..فضولی کردن توخون هرشرقی هست مخصوصا مردم کشورما ..چیزی که در رفتارهای اجتماعی مون شعارمیدیم ، داریم ولی دراصل رعایت نمیکنیم سرک کشیدن درزندگی وامورخصوصی دیگران هست بظاهرخودمون رو ازدردهای دیگران ناراحت ونگران نشون میدیم ولی راحت اون مسئله روبرای دیگران تعریف میکنیم ...ساده تربگم فردی ازلورفتن فیلم شخصیش ناراحته باهاش ابرازهمدردی میکنیم ولی وقتی اون فیلم بدستمون برسه ماهم میشم پخش کننده اون فیلم توجیه امون اینه برا خواهرفرستادم برا دوستم فرستادم برا ادم مطمئنی فرستادم و....

عادت داریم برخی مسایل روبیش ازاندازه بزرگ کنیم وقتی کسی اشتباهی کردهمه خوبی های اون روفراموش میکنیم ومسئله ای که میشد تموم بشه روهی کش میدیم نمونه مثال اون چه نکته ای بارزترازفتیله ها که این روزها بازارحرف حدیثش گرمه ..میشدباهمون عذرخواهی اوناتمام این بحث وماجرا تموم بشه ولی انگارتا تعدادی روخونه نشین وبخاک ننشونیم خیالمون راحت نمیشه وجالب اینه که ادعای مهربونی وهمنوع دوستی وامروزی بودن روهم داریم ...

رفتارهای اجتماعی غلط بسیارزیادی توجامعه ماهست ازسیاست هاورفتارهای دولتمردان بگیر تا رفتارهای فردی هرفرد جامعه امون ...وباوجودبودن اینگونه رفتارهای غلط هست که ما هرچه زمان میگذره جهان سومی ترمیشیم ...لازمه که کمی هرکدوم ازماها فکرکنیم به جهان سوم بودنمون ..به جامعه ای که داریم به تضادهای رفناری وگفتاریمون .....

برای برنامه صبحانه مدارس امسال دوستان کمی واردزنجیره مهربونی شدن که هنوز نتونستیم این برنامه رواجرا کنیم منتظرلقمه های مهربونی شما دوستان هستیم ...برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست اندازه یه لفمه صبحانه مهربونی شریکمون باشید ...

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....





گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۴
دریا

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ......

این روزها که کاری انچنانی نداریم ودرواقع بیشتر درحال مگس پروندن هستیم با سرکارنمیرم یا اگه برم هرهر وکرکرمون بلنده ...تودفترهم زده ام به دیوارکه لطفا با لبخندوارد شوید خودمون با اخم بیرونتون میکنیم .....حالا هرکی میاد با نیش بازمیگه ..اگه نخندیم چی ....یا خنده مون نیاد ...میگم همین روبخونید نیشتون بازمیشه دیگه نیازی نیس کاری کنید ......وواقعا هم همینطوره ...هرکسی که میخونه ناخوادگاه خنده میادرولبش....

*یکی اومده با دوستش ...گوشی اپل دستشه ...همکاری میپرسه من یه سئوال دارم چرا عکس اپل سیب گاز زده هست ؟ دوستش میگه ..اخه اون تیکه اش کرم زده بود گازش گرفتن انداختن دور.....

*یکی اومده میگه خانم ....هوا پاییزی ومحشره .چقد خوبه .......میگم دونفره است ؟ همکاری میگه نه ده نفره است با گوسفند....... میگم بله ؟ میگه هوا ده نفره است بری کوه گوسفندبزنی زمین ...کباب و..........

*یکی اومده میگه ...تهران یه خانمی برا مداحی تو دهه محرم گفته ۳۰میلیون میگیرم ....به همکاری میگم فکرش روکن ۳۰میلیون...... همکاری میگه ...گو.گو.ش رودعوت کنن کمتر درمیاد..تازه جمعیت بیشتری هم میاد .....

*خانومه اومد میگه....اشکال نداره  دخترم اینجا منتظر بمونه تا من بیام .........میگم  مشکل نیس  ..دختربچه 7-8ساله ای میاد داخل دفتر گوشه ای میشنه یه 1ساعتی میگذره تا مادرش میاد دنبالش که برن ...میگه دستتون درد نکنه ..مزاحمتون شدیم ...همکاری میگه شد 2000تومن ...خانومه ومن متعجب میگیم ؟ 2000تومن برا چی ؟ میگه حق پارکینگ دیگه ...مواظب بودیم .......حالا بعدا درباره این 2000تومن  ها بیشترمیگم .........

*با حرارت بهم میگه خانوم ...میدونی چی شده ؟....با بی حالی میگم چی ؟ میگه ..زمستون داره میاد اب سرده . برا اینکه اب رو سرد وگرم قاطی کنیم بچه کوچیکم رو بشورم خواستم برم افتابه بگیرم میدونی چن بود ؟ 7هزار تومن ....افتابه پلاستیکی 7هزارتومن شده ....میگم واقعا یه دونه افتابه پلاستیکی 7000تومن ؟ خیلی زیاده ...میگه :اره والا بریم 1500تومن یه  نوشابه 5/1لیتری بخریم هم نوشابه میخریم هم .....بچه رو میشوریم .......

*پسره زنگ زده میگه : خانم ......مدل لب تاپ من چیه ؟ ..میگم شما ؟ میگه فلانی ام ....یادم نمیاد ..میگم لب تابت مگه پیش منه ؟ میگه چندماه پیش اوردم ویندوزش رو برام عوض کردید ..

دیشب وامروز یه بارون با رگبارهای تند وقطرات درشت وصاعقه هایی پرنوربرای چن ساعتی مهمون شهرمابود تقریبا هرجای شهرکه میرفتی تازانو، تواب میرفتی قطعی اب بود خستگی وکلافگی بود ولی بارون معجزه خداست یه معجزه که هیجوقت کهنه نمیشه وهربار باباریدن رحمت الهی زیبایی های بیشتری روبه ارمغان میاره ...دیشب وقتی برای نمازصب بیدارشده بودم خیره به اسمون شدم اسمون پرازستاره بود ستاره ها با ابرهای سیاه وسفید بازی میکردند رعدبرق محفلشون رو روشن میکرد و باران مهربانی ازعشق اونا نصیب ماشد ...

همه ماها لحظات مختلفی ازاین صحنه ها رودیدیم ولی خیلی کم پیش میاد به رحمت الهی فکرکنیم وکاش یادمون بمونه چه وقتی که سیل میاد،چه وقتی که بارون نم نم میزنه همیشه ودرهمه حال معجزه خداوندی برای ماست ومااگه لذت نبریم اگه به نیمه خالی لیوان نگاه کنیم خودمون ضررکردیم اگه سیل بیاداگه ماشینمون تواب بمونه وهزار اگه وامای دیگه ..همه ایناجبران میشه ولی لذت اون باریدن ..لمس اون قطرات بارون شاید دیگه نصیبمون نشه ...تواین دنیای دنی لذت های زیادی اززندگیمون هست که ساده ازکنارشون رد میشیم بیایدیادمون بمونه که لذت های زندگی توهمین لحظه های گذراهستند...(هههههه الان رفتم رومنبر، تریپ اون مداح های سی میلیونی گرفتم ههههههه)

برنامه صبحانه دانش اموزان  استثنایی ومحروم  طبق روال  هرسال (برای ششمین سال پیاپی )  روداریم اگرزنده باشم و توفیقش روداشته باشم ...دوستانی که میخوان کمک کنند شماره کارت عوض شده باهام تماس بگیریدشماره کارت جدیدبهتون بدم فقط یادتون نره بعدازواریز پیغام ..اس ..یاتلفن نزنیدمبلغ روبگید..فرقی نداره هزارتومان یاصدمیلیون ...مهم نیت دوستان هست

خداروشکر یادمون نره توهمه روزهامون خوشی وناخوشی همدیگه رو دعا کنیم وبرای هم ازته دل موج مثبت بفرستیم برای جسمی ..مالی ..روحی........ خدایا کمکمون کن که بتونیم ازته دل وبا نیت پاک ازت بخشش بخوایم برای همه وقت هایی که بودی وما ندیدیم ...ویا شاید نخواستیم بببنیمت....خدایا شکرت ....



http://mj5.persianfun.info/img/94/5/Naghl-Ghol32/599453_947.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۲۴
دریا